fatam Feb 18, 2010 بَه بَه به اين انار. مرسي مدير جون. يادمه خيلي كوشولو بودم، خونه مامان بزرگم كه ميرفتيم زمستونا، دور كرسي ميشستيم و انارهاي دون شده ي مادر بزرگم رو مي خورديم... يادش به خير..... الان ياده اون موقع ها انداختيم!
بَه بَه به اين انار. مرسي مدير جون. يادمه خيلي كوشولو بودم، خونه مامان بزرگم كه ميرفتيم زمستونا، دور كرسي ميشستيم و انارهاي دون شده ي مادر بزرگم رو مي خورديم... يادش به خير..... الان ياده اون موقع ها انداختيم!
JU JU Feb 18, 2010 آه یادم رفت نیست تو هم همیشه زنگ میزنی تازه دختر داییم رفته مسافرت یادش رفته بود کلید خونش رو بزاره واسم، منم نمیخواستم برم خونه بچههاا و الا از دیروز میومدم بوشهر نه ماشین نداریم هنوز شاید تا اول خرداد ماشین نداشته باشیم
آه یادم رفت نیست تو هم همیشه زنگ میزنی تازه دختر داییم رفته مسافرت یادش رفته بود کلید خونش رو بزاره واسم، منم نمیخواستم برم خونه بچههاا و الا از دیروز میومدم بوشهر نه ماشین نداریم هنوز شاید تا اول خرداد ماشین نداشته باشیم
JU JU Feb 18, 2010 سلام مدیر تالار اخبار :دی خوبی ؟ فردا کجایی ؟ میخوام برا 5 دقه ببینمت یه چنتا دی وی دی بدم دستت
S S sima.niki Feb 18, 2010 سلام مهندس جان خوبی؟؟؟ چه خبر سلامتی؟؟؟؟؟ ولنتاینت مبارک. البته با 4روز تاخیر
siminzare Feb 18, 2010 عوضش ما اصفهان بودیم! به بازدید پس دادن به کل فامیل! از این مهمونی به اون مهمونی! جدی میگم! کوفته برگشتیم تهران!
عوضش ما اصفهان بودیم! به بازدید پس دادن به کل فامیل! از این مهمونی به اون مهمونی! جدی میگم! کوفته برگشتیم تهران!
siminzare Feb 18, 2010 سلام سرمد جان! مرسی من خوبم. خودت خوبی؟ چی کارا میکنی؟ از کلاسها چه خبر؟ امشب نتم افتضاحه.
كربلايي حسام Feb 18, 2010 آاق همین قد که گفتی عالیه دمت گرم منم که دیگه تابلو دیگه جسام الدین ابوالحسنی تهران کامپیوتر
MEMOL... Feb 17, 2010 بچه که بودم پیشانی ام سفید بود ... بابا به دبستان که رفتم آب داد ! ما گلهای خندان شدیم و فرزندان ایران و دفتر های ما خط خطی ... بچه که بودی آسفالت بود و یک تکه گچ و خانه های از یک تا هشت ... بعد که باران می آمد و خط ها را می برد تکلیف ما سفید بود ... حالا بعد از این همه سال مشق هایم را نمی دانم پیشانی ام پر از خط ...! ابوالفضل پاشا
بچه که بودم پیشانی ام سفید بود ... بابا به دبستان که رفتم آب داد ! ما گلهای خندان شدیم و فرزندان ایران و دفتر های ما خط خطی ... بچه که بودی آسفالت بود و یک تکه گچ و خانه های از یک تا هشت ... بعد که باران می آمد و خط ها را می برد تکلیف ما سفید بود ... حالا بعد از این همه سال مشق هایم را نمی دانم پیشانی ام پر از خط ...! ابوالفضل پاشا
linux_0011 Feb 17, 2010 سلام. خوبین؟ اومدم 1 تشکر ویژه ازتون کنم. واسه پستی که گذاشتین(خوشنویسی) امیدوارم استقبال خوبی بشه.