"زهرا"
پسندها
1,187

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود
    سر قـرار عـاشـقی همیـشـه آب می شود

    به چشم فرش زیـر پـا سقف که مبتلا شود
    روز وصـالشان کسی خانه خـراب می شود

    کـنـار قـله های غـم نخوان برای سـنـگ ها
    کوه که بغض می کند سنگ،مذاب می شود

    بـاغ پر از گُلی که شب نظر به آسـمـان کند
    صبح به دیگ می رود ؛ غنچه گلاب می شود
    ...
    چه کـرده ای تـو بـا دلم که از تو پیش دیگران
    گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود
    آدمای دلتنگ...
    وقتایی که خیلی بهشون خوش میگذره و میخندن...
    یهو سرشون رو برمیگردونن اونوری...
    یکم ثابت میشن...

    یواش یواش چشماشون پر اشک میشه.


    یه قایق شکسته بودم توی رودخونه شناور
    یه مسافر غریبه که نداره یار و یاور

    ضربه های موج وحشی روی قلب چوبی من
    نتونست حتی یه ذره کم کنه از خوبی من

    تا یه روز صدای پاتو روی قامتم شنیدم
    اون روز واسه اولین بار مزه ی عشقو چشیدم

    مخمل دستای گرمت مرهم دردای من شد
    صدای پاک و زلالت همدم شبهای من شد

    میون مسیر رفتن تو وجودم خونه کردی
    وقتی رسیدی به مقصد رفتن و بهونه کردی

    بعد رفتنت عزیزم دل من شکست و جون داد
    زندگی بد جوری عشقو به چشای من نشون داد
    سلام....امیدوارم از من دلخور نشی...
    یهویی حالم بد شد....خیلی بد....
    بارون میبارید....از خونه زدم بیرون.....
    نزدیکیای ساعت دو برگشتم......داغون بودم....خیلی....ولی نمیدونم چرا..
    منو ببخش آبجی...اومدم خونه پیامتو دیدم.....خیلی دیر شده بود.....
    امیدوارم دیشبو فراموش کنی.....هیچ چی دست من نبود....
    اگه نگرانت کردم معذرت میخوام.....
    بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
    شاخه های شسته، باران خورده، پاک
    آسمان آبی و ابر سپيد
    برگهای سبز بيد
    عطر نرگس، رقص باد
    نغمه و بانگ پرستوهای شاد
    خلوت گرم کبوترهای مست
    نرم نرمک ميرسد اينک بهار
    خوش بحال روزگار …
    خوش بحال چشمه ها و دشتها
    خوش بحال دانه ها و سبزه ها
    خوش بحال غنچه های نيمه باز
    خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
    خوش بحال جان لبريز از شراب
    خوش بحال آفتاب …
    ای دل من، گرچه در اين روزگار
    جامهء رنگين نمی‌پوشی به كام
    بادهء رنگين نمی‌نوشی ز جام
    نقل و سبزه در ميان سفره نيست
    جامت از آن می كه می‌بايد تهی است
    ای دريغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسيم
    ای دريغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب
    ای دريغ از «ما» اگر کامی نگيريم از بهار …
    گر نکوبی شيشهء غم را به سنگ
    هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ …

    مشیری
    باید برایم تمرین اجباری می نوشتی..
    من اقیانوسم مرا طاقت مرداب نیست...
    می خواهم تمام دوربین های جهان را گوشه ای جمع کنم ..
    برای گرفتن عکس خصوصی من و تو ...
    برای زندگی من ...
    نقطه ی کور لبخند تو ...یک دنیا نگاه تو ...
    عشق و عاشقی کافیست ..
    "زهرا"
    ღღღ نوید جان زادروز رویایی شدنت رو تبریک میگم ღღღ
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا