شباهنگام قبل از خواب آشفته ام
خدا را در تو زمزمه میکنم....
تا آشفتگی هایم سر و سامان یابد...
ولی افسوس که خاطر زیبایت
آشفتگیهایم را دو چندان میکند...
و من کنار پنجره تا سحرگان به نظاره می ایستم...
تا رخ زیبای تو را در مهتاب نقاشی کنم...
و سحرگاهان با نوازش تو به خود می آیم...
و روز جدیدی را آغاز می کنم...
آغازی شیرین با یاد خدا
در وجود شیرینت...
و این گونه صبحم را با تو آغاز میکنم...
اطا