رییس جمهورقلبها

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام،جات خالی دارم یه فیلم خفن جنگیری نگاه میکنم ،یا مریم مقدس!!!!!
    خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم…سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی…رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گف بله و یکی داد..رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت…! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین! خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم!
    نتیجه اخلاقی : وقتی دیگران درکتون نمی کنند ، یه کاری کنید درکتون کنند
    یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی.
    سه تا رفيق با هم ميرن رستوران ولي بدون يه قرون پول . هر کدومشون يه جايي ميشينن و يه دل سير غذا ميخورن و اولی ميره پاي صندوق و ميگه : ممنون غذاي خوبي بود اين بقيه پول مارو بدين بريم : صندوقدار : کدوم بقيه آقا ؟ شما که پولي پرداخت نکردي . ميگه يعني چي آقا خودت گفتي الان خورد ندارم بعد از صرف غذا بهتون ميدم . خلاصه از اون اصرار از اين انکار که دومی پا ميشه و رو به صندوقدار ميگه : آقا راست ميگن ديگه ، منم شاهدم وقتي من ميزمو حساب کردم ايشون هم حضور داشتن و يادمه که بهش گفتين بقيه پولتونو بعدا ميدم . صندوقداره از کوره در رفت و گفت : شما چي ميگي آقا ، شما هم حساب نکردي ! بحث داشت بالا ميگرفت که ديدن سومی نشسته وسط سالن و هي ميزنه توي سرش . ملت جمع شدن دورش و گفتن چي شده ؟ گفت : با اين اوضاع حتما ميخواد بگه منم پول ندادم
    پشت درب اطاق عمل نگرانی موج میزد.بالاخره دکتر وارد شد، با نگاهی خسته، ناراحت و جدی …پزشک جراح در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :“متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشمتنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه.”“این عمل، کاملا در مرحله أزمایش، ریسکی و خطرناکهولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود ندارهبیمه کل هزینه عمل را پرداخت میکنه ولی هزینه مغز رو خودتون باید پرداخت کنین.”اعضاء خانواده در سکوت مطلق به گفته های دکتر گوش می کردندبعد از مدتی بالاخره یکیشون پرسید:”خب، قیمت یه مغز چنده؟”دکتر بلافاصله جواب داد :”5000$ برای مغز یک زن و 200$ برای مغز یک مرد.”موقعیت ناجوری بود، خانمهای داخل اتاقسعی می کردند نخندندو نگاهشون با آقایان داخل اتاق تلاقی نکنه، بعضی ها هم با خودشون پوزخند می زدند !بالاخره یکی طاقت نیاورد و سوالی که پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید که: “چرا مغز خانمها گرونتره؟”دکتر با معصومیت بچه گانه ای برایحضار داخل اتاق توضیح داد که :“این قیمت استاندارد مغزه!”ولی مغز آقایان چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر !!
    سازمان بهداشت جهانی برای آزمایشیک واکسن خطرناک وجدید احتیاج یه داوطلب داشت. از میان مراجعین فقط سه نفر واجد شرایط اعلام شدند: یک آلمانی ،یک فرانسوی و یک ایرانی قرار شد با تک تک آنان مصاحبه شود برای انتخاب نهایی مصاحبه از آلمانی پرسید: برای اینکار چقدر پول میخواهید؟ او گفت من صد هزار دلار، این را میدهم به زنم که اگر از این واکسن مردم یا فلج شدم، زنم بی پول نماند. مصاحبه گر او را مرخص کرد وهمین سوال را از فرانسوی نمود. او گفت من دویست هزار دلار میگیرم، صدهزار تا برای زنم و صد هزار تا برای معشوقه ام. وفتی او هم رفت، ایرانی گفت من سیصد هزار دلار می خواهم. صد هزار برای خودم صد هزار تا هم حق حساب شما صد هزار تاش هم میدیم به آلمانی که واکسن را بهش بزنه30
    هیچ میدونستی بره همه رو میشناسه
    میدونی چرا؟
    چون هر کی رو که میبینه میگه ::: بععععععععععع بعععععععععع بهههههههه حال شما چطوره
    نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد،

    نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت،

    ولی آنقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد

    گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

    که او یکریز و پی در پی دم گرم و چموشش را در گلویم سخت بفشارد

    و خواب خستگان خفته را آشفته تر سازد
    بخشیدن دیگران دلیلش ضعیف بودن شما نیست. آنها را می بخشید چون آنقدر قوی هستید که می دانید آدم ها اشتباه می کنند.
    سلام
    ولادت حضرت محمد(ص) و امام جعفر صادق(ع) بر شما مبارک باد...:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا