B
پسندها
292

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
    بعد رفتنت دوچیز مرا گریاند،یکی رفتن بی بهانه ات و دیگری ماندن بیهوده خودم
    بیا برای من بگو که زندگی سراب نیست که زندگی برای تو تجسم

    حباب نیست بیا بگو برای من که زندگی گناه نیست که زندگی فقط همان

    شکار یک نگاه نیست بیا بگو که زندگی شهامت است که زندگی

    شهامت شنیدن صداقت است....!
    قطره های اشک بی قراری نوازشگر گونه هایم است . چه کنم که اشک قشنگ ترین بهانه است برای گفتن از بی تو
    بودن ، برای بیان دلتنگی و برای بیان غربت
    از تو برای تو و برای دلتنگی های همیشگیم می نویسم.
    می گویم که من تو را بهترین میدانم تو را…میخواهم
    امشب تمام گذشته ام را ورق زدم :
    پر از لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری ، دلتنگی افسرده ، خاموشی ، سکوت ، اشک ، سوختن …. چیزی نیافتم .
    نفرین به بودن وقتی با درد همراه است
    دوست داشتن تمثیلی از نفس کشیدن من است، سزاواری من در زندگی، شایستگی‌ام در بودن!
    … اگر سزا بود چنان در آغوش‌ می‌فشردم که یکی گردیم، و در آن پیکر، نه من دلتنگ
    می‌شدم، نه او می‌گریخت
    من به دلتنگی شبهای ملول
    و تهی مانده خود از شادی
    ذهنم از خاطرها سرشار
    من به تنهایی خویش و به تنهایی باغ…
    و به یک معجزه می اندیشم…{صاحبم}
    میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسى اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست
    دلم امشب براى خنده هایت تنگ تنگست / فقط در دستهاى گرم تو مردن قشنگست . . .
    ببخشید ارام جان
    من کاری پیش اومده باید برم


    میبوووسمتت طلااا
    زودتر بیا
    دلم برات تنگ میشه...بوس بوس بوووس...
    بگذار خیال کنم

    تنها خیال کنم
    جای خالی دستانت...یعنی تو الان رفته ای تا برایم اب نبات رنگی بخری...
    خیالش که ایراد ندارد..دارد؟؟
    ....
    تخلصمه با اجازتون...:پی
    یه صداست
    صدای درونمه
    هر وقت میرم تو خودم میشنومش....
    ترسیم:
    منجمد میشود
    در رگ های من....
    عبور تو...
    ومن نیستی را
    بر ریه هایه حضور
    بخیه میزنم...
    و زجر
    چکه چکه
    بر پیشانیه زمان
    لکه های ابدی را
    نقش میزند...
    ودر این لحظه
    مرگ
    در اغوش زندگی
    بیدار میشود...
    درمن
    رفتن
    تو...
    ...اینگونه...
    ترسیم میشود...
    آ.آ.خ...
    واژگونیه...زمان:
    شکلات
    اب میشود
    و واژه ها
    در رگ لحظه هایم
    عریانی حضورشان را
    به جریان میگیرند
    به گمانم
    اینبار
    فشار
    بر سلول های خاکستریه مغزم
    بارور میشود
    ومن
    عجولانه تر از قبل
    میچینم
    جورچین خاطرات را
    صدای:چلخ...چلخه..
    بسته ی شکلات
    و لمس
    دوباره ی
    اسمانه حال..

    آ.آ.خ...
    ههههه
    اوهووم
    هر وقت میای
    بوی صمیمیت میپیچه ...مست میشم
    من خوبم
    سرشار از انرژیه از هم پاشیدنو دوباره ساختن
    تضادو ترس
    اما رفتن
    ....
    میخوای برات شعرای خودمو بذارم؟؟؟
    خداروو شکر....
    خیلی خوشحاالم
    خدیاا دل این جیگرو رو پراز عشقو ارامش کن...
    مرسی خدایی
    عزیزمیییی
    ماچیینگاا....
    از خودت بگو. برااام
    تند تند تند....
    امیدوارم
    خوش باشی...وهمیشه بخندی...دلم نمیخاد بری تو لاک سکوتت...
    مهربونم
    سلام
    ممنونم از لطفت
    خداروشکر خوبم
    ممنونم که به فکر م بودی:مااچ
    سلام آجی آرام خودم خوبی؟
    قبول دارم هرجا کم و کاستی خودش رو داره و مشکلاتی
    باشه ابجی گلم موفق باشیا
    گه یه روز دوباره برگشتی خوشحال میشم بهم سر بزنی
    مراقب خودت باش
    سلام به به ببین کی اومده خوش اومدی صفا اوردی
    مگه میشه ادم یاد دوستای خوبش نباشه ما ک همیشه یاد دوستای مهربونمون هستیم :)
    اوووووووووووف پس تو کجایی آجی آرام من؟؟
    خیلی دلم برات تنگولیده
    هرجا هستی سلامت باشی و در پناه حق
    اومدی یه سری ب داداشی هم بزن خوشحال میشم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا