یه خاطره ء از بچه مشهدیا دارم که
روز تولد امام رضا بود خیلی سخت گذشته بود
شب رفتیم تو آسایشگاه تلوزیونو که روشن کردیم
حرم امام رضارو نشون می داد
بچه مشهدیا دلشون گرفته بود زدن زیر گریه منم با گریه اونا گریه می کردم
هنوزم که هنوزه من وقتی یادش می افتم اشک تو چشم جمع می شه
تنها جایی بود که رفیقا واقعا رفیق بودن
یادش بخیر