اعتراف میکنم که ...

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتــــــــــــــــــــــــراف میکنم که دیگه دارم کم میارم:cry:
 

SH.Aghighi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم بعضی وقتها یه کسایی رو تو اینجا میبینم که..............بگذریم...
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف می کنم:
زمان بچگی وقتی برق می رفت روی زنگ همه همسایه ها چسب نواری می چسبوندیم
حالا شما زمان اومدن برق رو تصور کنین!:D
 

SH.Aghighi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم دوست دارم هرچه زودتر تابستون تموم بشه....
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت. یه روز که طرف اومده بود عربده کشی، تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام. رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد، منم سه پیچش شدم، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!:D:redface:
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم…
.
.
.
ولش کن بابا ظرفیت رازداریو ندارین میرین همه جا جار میزنین ابروم میره
 

m.khos

عضو جدید
اعتراف می کنم از اون بچه درس خوانی ضد حال بودم ،که بچه ها می گفتن تو رو خدا به معلم نگی امتحان داریم ولی من تا معلم میومد سر کلاس می گفتم اقا برای امتحان چک نویس لازمه یا خودتون برگه می دین. 3 سوت به معلم یاداوری می کردم:biggrin:
 

kimiaye_hasti

عضو جدید
اعتراف میکنم از این زندگیم داره حااااااااااااااااااااالم بهم میخوره... :hate::hate::hate: کی میشه زندگی من لعنتی تموم بشه راحت بشم :w47::w47::w47:
 

Z.ANSARI

کاربر فعال
اعتراف میکنم دلم برای دانشگاه تنگ شده و خوشحالم که دوباره داره شروع میشه............;)
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا اعتراف میکنم که نمیتونم بهت بگم چرا ...
 

m.khos

عضو جدید
اعتراف می کنم زود به دیگران اعتماد می کنم.اخیش بعد از این اعتراف سنگین سبک شدم
 

SH.Aghighi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم دوست دارم مدیر برنامم زودتر بیاد از خاطراته شیرینش باز برامو بگه کلی انرژی بگیریم.....:redface:
 

Elaheh.1

عضو جدید
اعتراف میکنم که وقتی بچه بود تا مامانم بغل نمیکرد نمیخوابیدم تا 11 سالگیم اینطوری بودم :redface:
 

jigar naaaaz

عضو جدید
اعتراف میکنم که تا 4 سالگی پستونک میخوردم وعلاقه ی عجیبی به اون داشتم:دی
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم من میخوام دنیا و ادمها رو تغییر بدم تا هر جا که ممکن باشه ...
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم تنبلیم میشه پاشم صبحونه درست کنم :) اومدم اینجا وقت تلف میکنم تا چند مین دیگه میرم :)

قول;)
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم انگار چسبیدم به جام اما بعد این پست جدی جدی بای بای:biggrin:
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم که یه بار تو شهر بازی تو پرتاب توپ به استکان ها سه بار همه رو زدم برا بار اخر داشتم شرکت میکردم یه دختره زیر گوشم زیاد وز وز میکرد دقیق نشونه گرفتم توپ رو محکم زدم به لوله برگشت خورد تو کله دختر
 

بی ازار

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف می کنم از بیکاری داری دارم میمیرم
 
آخرین ویرایش:

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اون زمونا که از این نوشابه شیشه ای ها بود یه روز خواستم یه شیشه که اضافه اومده بود رو بذارم تو در یخچال دیدم بلنده و جا نمیشه.
درش آوردم یکمش رو خوردم دوباره گذاشتم، در کمال تعجب دیدم نه، بازم جا نمیشه!:D
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فکر نکنم به اعتراف نیاز داشته باشم چون هر چی میشد مینداختن گردن من چه اعتراف می کردیم چه نمی کردیم تقصیر من بود :razz:
 

Z.ANSARI

کاربر فعال
اعتراف میکنم الآن داشتم از ترس میمردم...........چون از سوسک میترسم
 

Similar threads

بالا