دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

H S M 313

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلـت را بتـکان ...

دلـت را بتـکان ...

دلـت را بتـکان ...



غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین



بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت ...


دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ..

باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!

حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند ..

کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟

حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست..
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا

و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او"...


خـانه تـکانی دلـت مبـارک
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدما گاهی لازمه

چند وقت کرکرشونو بکشن پایین

یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن:

کسی نمرده

فقط دلم گرفته...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدایا ! من را در برابر بعضی از دوستانم محافظت کن

خودم از عهده تمام دشمنانم بر میآیم . . .



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
....

....

گاهی
بهتر
جای
سکوت حرف زد
جای
حرف سکوت
جای اشک
لبخند
جای لبخند
اشک
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

از " تـــو " دلـگيـــر نيستَــــم . . .

اَز دلـَــم دلـگيـــرَم !

کــــه نَبــــودَنـتــــ را صَبــــورانــــه تحمـــــل ميکـنَــــد . . .

بـي هيـــچ شِـکــــوه اي ...!!!
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه حـرف بي ربـطيست

کـــه مــرد گريـــه نمــي کند!

گاهـــي آنقدر بغــــض داري...

کـــه فقـــط بايــد مـــرد بــاشـي تـا بتواني گريـــه کنـــي!
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تو و خويش
چشمانی آرزو می‌کنم
که چراغ‌ها و نشانه‌ها را
در ظلمات‌مان ببيند.

گوشی
که صداها و شناسه‌ها را
در بيهوشی‌مان بشنود

برای تو و خويش،
روحی
که اين همه را
در خود گيرد و بپذيرد

و زبانی
که در صداقت خود
ما را از خاموشی خويش بيرون کشد

و بگذارد
از آن چيزها که در بندمان کشيده است
سخن بگوئيم.


(مارگوت بیکل - ترجمه آزاد احمد شاملو)
 

zahra.71

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضي آدم ها شبيه مگسندمنتها هيچوقت پرواز نمي کنند
از عشق بازي چيزي حاليشان نمي شود
و حتي دلي اندازه کله مورچه هم ندارند
فقط مزاحمند
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا ، راهی نمیبینم ، آینده پنهان است

اما مهم نیست

همین کافیست که تو راه را میبینی و من تو را . . .
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی کار از کار گذشت دیگه چه فایده ای داره توی فالت بیاد:
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این تو نیستی که مرا از یاد برده ای . . .
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این منم که به یادم اجازه نمیدهم حتی از نزدیکی ذهنت عبور کند...
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]صحبت از فراموشی نیست . . .صحبت از لیاقت است[/FONT]
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا با تمام احساسم بخوان ...

مرا از شعرهایم بخوان ...

احساس من در تک تک واژه های اشعارم نهفته شده است ...


 

Melina666

عضو جدید

[FONT=georgia, times new roman, times, serif]من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]تنهاییت برای من ...[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif] غصه هایت برای من ... [/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]همه بغضها و اشكهایت برای من ..[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]بخند برایم بخند[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]آنقدر بلند[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]صدای همیشه خوب بودنت را[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]دلم برایت تنگ شده[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif] دوستت دارم ... [/FONT]
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در اين دنياي نامردي
سياهي و بدي،سردي

درين گردونه آشوفته
که پاکي و صفا خفته

همه مخلوقه بي وجدان
دو رنگ و جاهل و نادان

به فکر خوردن و خفتن
نه پاس و شکر او گفتن

در اين بازار خف آور
ندارم هم ره و ياور

شدم حيران و سرگردان
ندارد اي خدا پايان؟

چرا پس اين تنه خسته
به اين بازار،دل بسته

چرا پس جان بي وجدان
نميگيرد کمي سامان

مدام اين را به دل گويم
ولي پاسخ نجويم

اگر خواهي نشي رسوا
بشو همرنگ اين دنيا

ولي افسوس کاره جان
ندارد لحظه اي پايان

شو مغلوب عقل آخر
دز اين جنگ دل و داور

کند در قعر اين مرداب
مرا آخر دلم در خواب....
 

Melina666

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برگـَـــرد..

يادتـــــ ــ ـ را جا گذاشتــــ ـــ ـي..
[/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نمي خواهم عُــمري به اين اميد باشَـــ ـــ ـم

كه براي بُردنَش بر مي گردي ..
[/FONT]




 

presante

عضو جدید
یاد گرفتـــه ام
انسان مدرنـــی باشــــم....
و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم......
بـه جای بغـــــض و اشــــک
تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه
هوای بـــد ایــن روزهــا
آدم را افســــــــرده میکنـد.... ..!
 

Melina666

عضو جدید
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم
 

presante

عضو جدید
کاش آدم ها یکم جرات داشتن …
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم … !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
جرات میخواهد
بگویی
انکه
تمام
دنیای من
بود
همین
الان
با دیگری
همنفس شده
تنها میگویم
برای اینکه
نفس در اغوشش کم نیاوری
بیا
نفسهای من نیز
مال
تو تا خوش باشی
در اغوشش
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گاهي شايد لازم باشه از ياد ببريم ..... . ![/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
ياد آنهايي را كه با نبودنشان بودنمان را به بازي گرفتند [/FONT]

 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
اندوه که از حد بگذرد

جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مزمن !

دیگر مهم نیست..

بودن یا نبودن ؛

دوست داشتن یا نـداشتن ...

آنچه اهمیت دارد

کشداری رخوتناک از حسی است...

که دیگر تـو را به واکنش نمی‌کشاند!

در آن لحظه فقط در سکوت غـرق می شوی

و نگاه می‌کنی و نگاه و نـگــــــــــاه...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش
اینقدر
زندگی
مرا بین دوراهی
قرار
نمیدادی
دیگر
حتی
نمیتوانم درست تصمیم بگیرم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا