هر کی سوتی داده تعریف کنه!

?hahaha

عضو جدید
سوار تاكسي شدمي حاج آقابه عبارتي روحاني در ماشين بودهمين كه سوار شدم شروع كرد به حرف زدن درمورد بدحجابي منم خودمو جمع وجور كردم به مقصد رسيدم خواستم بگم آقا همين جا پياده ميشم پيادم كنيد گفتم آقا هميج جا بغلم كنيد از خجالت تا دم در خونمون داشتم ميخنديدم و خودمو فحش ميدادم اگر شما بودين چي كار ميكردين؟
:redface:
 

eng-zeinab

عضو جدید
سوار تاكسي شدمي حاج آقابه عبارتي روحاني در ماشين بودهمين كه سوار شدم شروع كرد به حرف زدن درمورد بدحجابي منم خودمو جمع وجور كردم به مقصد رسيدم خواستم بگم آقا همين جا پياده ميشم پيادم كنيد گفتم آقا هميج جا بغلم كنيد از خجالت تا دم در خونمون داشتم ميخنديدم و خودمو فحش ميدادم اگر شما بودين چي كار ميكردين؟
:redface:

هیچی هاهامیخندیدم :biggrin:
 

?hahaha

عضو جدید
آخه عزيزم از اون بدتر اون پسري بود كه كنارم نشسته بود چنان زد زير خندهكه اب شدم روحانيه هم خيلي بد نگام كرد مطمئنم هميشه ازم شيطان دست اموز ياد ميكنه
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سوار تاكسي شدمي حاج آقابه عبارتي روحاني در ماشين بودهمين كه سوار شدم شروع كرد به حرف زدن درمورد بدحجابي منم خودمو جمع وجور كردم به مقصد رسيدم خواستم بگم آقا همين جا پياده ميشم پيادم كنيد گفتم آقا هميج جا بغلم كنيد از خجالت تا دم در خونمون داشتم ميخنديدم و خودمو فحش ميدادم اگر شما بودين چي كار ميكردين؟
:redface:

:biggrin:
 

سلطان قلب تو

عضو جدید
آخه عزيزم از اون بدتر اون پسري بود كه كنارم نشسته بود چنان زد زير خندهكه اب شدم روحانيه هم خيلي بد نگام كرد مطمئنم هميشه ازم شيطان دست اموز ياد ميكنه

واااااااااااااااااااااااااااای نگو درکت میکنم:cry:

این امضا چیه؟:mad:دور از جون خر
کککککککککککککککککککککککککککککککککککککک
شوخی کردما ناراحت نشو خو ها ها ها؟
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتیم توو جمع دوستان صحبت میکردیم،بعد یکی از بچه ها خیلی سینه سپر میکرد اومدیم مثلا پشت سرش یه حرفی زده باشیم!!:D

گفتم راستی فلانی این روزا خیلی نخود داغ تر از آش میشه هاا!!:D

دوستام:نخود؟:surprised:

من::surprised:

ناگهان بعد چند لحظه::biggrin::biggrin:

یعنی کلا خواستیم برای 1 بار توو عمرمون غیبتی کرده باشیم!!:D
 

red hat

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار کلاسمون طبقه 3 دانشکده بود و استاد دیر کرده بود با بچه ها داشتیم گپ میزدیم نمیدونم داشتیم چی میخوردیم که بعدش من آشغال رو از پنجره انداختم پایین(هیچوقت آشغال رو زمین نمیندازم نمیدونم چی شد) نگو رئیس دانشکدمون داره رد میشه سرشو بلند کردو منو دید، رداش 1 کار اداری مهم داشتم که از شانس بد من باید امضای رئیس دانشکدمونم پاش بود و اینطور شد که ما سنگ رو یخ شدیم
 

ELnur

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز تحویل پروژه داشتیم با عجله رفتم دی ویدی بگیرم بیام رفتم مغازه دیویدی رو گرفتم پول و گذاشتم رو میز بعد فروشنده بقیشو داد اومدم بیرم رفتم دانشگاه بعد دیدم پولی که تو دستم هست زیادی به دوستم میگم کی به من پول دادی که من متوجه نشدم اون هی میگه من ندادم بعد گفت نکنه پول دی ویدیه.بعد فهمیدم که بله سوتی دادم رفتم تو مغازه میگم ببخشید پولو ورداشتم رفتم بعد فروشنده یه نگاهی کرد و خندید گفت مشکلی نیست فکر کنم با خوش گفته طرف چقدر باهوشه:cool:
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز تحویل پروژه داشتیم با عجله رفتم دی ویدی بگیرم بیام رفتم مغازه دیویدی رو گرفتم پول و گذاشتم رو میز بعد فروشنده بقیشو داد اومدم بیرم رفتم دانشگاه بعد دیدم پولی که تو دستم هست زیادی به دوستم میگم کی به من پول دادی که من متوجه نشدم اون هی میگه من ندادم بعد گفت نکنه پول دی ویدیه.بعد فهمیدم که بله سوتی دادم رفتم تو مغازه میگم ببخشید پولو ورداشتم رفتم بعد فروشنده یه نگاهی کرد و خندید گفت مشکلی نیست فکر کنم با خوش گفته طرف چقدر باهوشه:cool:

:biggrin:اوخیییی
استرس تحویل پروژست دیگه
 

misento

عضو جدید
یه بار دانشکده مون بودم که طبقه سوم هست و روبه روش دانشکده مکانیک . آسانسور رو زدم بالا بیاد وقتی اومد یه دختری از آسانسور خارج شد و یهو از من پرسید که دانشکده مکانیک کجاست ؟ منم چون فکرم درگیر حرفای استاد بود ، با دست دانشکده مکانیک رو نشون دادم گفتم یا اینجاست اگه اینجا هم نباشه طبقه پایینه ! :w12:
 

آیداجون

عضو جدید
یه باراستادتوکلاس گفت هفته بعدامتحان داریم بقیه گفتن نمیشه اونم گفت هفته ی بعدش گفت چندمش میشه؟!
منم یهونه گذاشتم نه برداشتم گفتم34امش
من:confused:بقیه:Dاستادo_O
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتم لواشك بخرم به جاي اينكه بگم كيلوئي چنده گفتم آقا لواشك متري چنده؟:cry::redface:
 

r.mahsa

عضو جدید
کلاس پنجم بودم داشتم از مدرسه بر میگشتم یه کمی که از مدرسه دور شدم حس کردم رو شونم خیلی احساس سبکی میکنم بعد که به خودم اومدم فهمیدم کوله پشتیمو جاگذاشتم تو مدرسه:eek: تا جایی که توان داشتم دوییدم تا در مدرسه رو نبندن و بدون کتاب دفتر نمونم وقتی که رسیدم ماجرا رو که فهمیدن کلیییی بهم خندیدنااااااا گفتن خوبه خودتو جانذاشتیی:redface:
 

r.mahsa

عضو جدید
یه بار دوستم میره مغازه میگه اقا این الو 10تومنیا چنده:biggrin:(اخی یادش بخیر چقدم خوشمزه بودااا)
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
امروز میخوام چندتا سوتی باحال از مامانمو واستون بگم:
یه سری مامانم با خواهرم دعوا میکرد و حسابی عصبانی شده بود خواهرمم کلافه شده بود و منتظر فرصت بود که فرار کنه مامانمم که دید خواهرم اصلا به حرفاش گوش نمیده داد زد :اهااااای شنفتم چی گفتی یا نهههههههه؟؟؟!!
یه سری میخواستیم بریم مهمونی مامانم وسط راه به بابام گفت بره از مغازه واسش جوراب پارازین کفدار نازک بگیره بابامم گرفت و مامانم تو ماشین تو اون جای تنگ شروع کرد به پوشیدن جورابا و ....بعد 2دقیقه اومد بالا با یه لحن طلبکارانه و عصبانی گفت:اینا چیه خریدییی؟اینا که هم کلفته هم کف نداره!!!!(مامان خانوم جورابو چپه پوشیدن کف جوراب روی پا افتاده بوده!!)
یه سری داداشم میخواست بره حموم از مامانم پرسید:مامان چراغ حموم روشنه کی حمومه؟مامانم گفت:نمیدونم من که نیستم!!!
طفلی مامانم مامانی منو ببخششششش.....!:smile::D:heart::heart:
در ضمن بعد تعریف سوتی تون از سوتی های بامزه یاد کنید اینجوری همه تشویق میشن مرسسسسسسسیییییی


سلام مهندسان گلو بلبل ... با توجه بسته بودن تشکر برای زنگ تفریح برای تشکر در این تاپیک به این لینک مراجعه کنید . ( مدیریت زنگ تفریح ! )
دمت گرم خیلی خندیدم دلم باز شد خیلی غمگین بودم انشالله همیشه شادباشی و غم نبنی عزیزممممممممممممممممممممممم دوسسسسسسسسسسسسسسسسسسست دارممممممم:biggrin:
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من همیشه وقتی می خوام بگم اشک توچشمام جمع شد میگم بغض توچشمام جمع شد
هروقتم میخوام قصه بزبزقندی بگم به جای علف به دندون شیربه ..........
میگممممممممممممم شیربه دندون علف به..............................
بخندیدن دیگههههههههههههههههههههه:mad:
 
آخرین ویرایش:

tara1994

عضو جدید
دیروز خواهرم قبل امتحانش تو دلش گفته بود : خدایا یاریم کن تا یاریت کنم .....:دی
بعدم اومد با خنده واسه ما تعریف کرد....
 

misento

عضو جدید
کلاس پنجم بودم داشتم از مدرسه بر میگشتم یه کمی که از مدرسه دور شدم حس کردم رو شونم خیلی احساس سبکی میکنم بعد که به خودم اومدم فهمیدم کوله پشتیمو جاگذاشتم تو مدرسه:eek: تا جایی که توان داشتم دوییدم تا در مدرسه رو نبندن و بدون کتاب دفتر نمونم وقتی که رسیدم ماجرا رو که فهمیدن کلیییی بهم خندیدنااااااا گفتن خوبه خودتو جانذاشتیی:redface:
منم کلاس اول ابتدائی همچین دست گلی رو به آب دادم .
مدرسه که تعطیل شد زودی پا شدم رفتم خونه مون ، رسیدم دم در خونه دستمو بردم تا کیفمو درآرم دیدم کیفم نیست ؛ یادم اومد تو کلاس جا مونده بدو بدو رفتم مدرسه دیدم بیچاره دوستم بیرون مدرسه وایساده کیفم هم دستشه داره دنباله من میگرده :razz:
 

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چند روز پیش داشتم تی وی میدیدم گفتم إ داره تخم مرغ مار میخوره!
 

yafa 7

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوار تاكسي شدمي حاج آقابه عبارتي روحاني در ماشين بودهمين كه سوار شدم شروع كرد به حرف زدن درمورد بدحجابي منم خودمو جمع وجور كردم به مقصد رسيدم خواستم بگم آقا همين جا پياده ميشم پيادم كنيد گفتم آقا هميج جا بغلم كنيد از خجالت تا دم در خونمون داشتم ميخنديدم و خودمو فحش ميدادم اگر شما بودين چي كار ميكردين؟
:redface:
آخی، چه بد. ولی مرررررررررررسی.:gol:
خیلی خندیدم. بلند بلند. روحم شاد شد.:w15:..
 

یوسف س

عضو جدید
ترمم کامل کلاس نرفتم ریاضی 2پایان ترم افتادم ادرس استاد پیداکردم رفتم خونه اش واسه نمره گفتش اخه رو چه حسابی بهت نمره بدم من که این ترم اصلا تو رو ندیدم -منم سرم بال کردم بهش گفتم خب منم تورو اصلا ندیدم
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ترمم کامل کلاس نرفتم ریاضی 2پایان ترم افتادم ادرس استاد پیداکردم رفتم خونه اش واسه نمره گفتش اخه رو چه حسابی بهت نمره بدم من که این ترم اصلا تو رو ندیدم -منم سرم بال کردم بهش گفتم خب منم تورو اصلا ندیدم

ببخشینااااااااااااااااااااااااااااا خیلی پرو بودین من بوم قطعا میندختموتن
 

م- قادری

عضو جدید
چند روز پیش تو شرکت زنگ زدم به مدیر پروژه ، سلام و احوال پرسی و اینا. گفتم واسه این task ی سوال داشتم و همینجوری ادامه میدادم که گفت خانم قادری ی لحظه گوشی.... بعد صدا زد : آقای رستمی( همون مدیر پروژمون) خانم قادری سوال دارن ازتون!!!!!!!!! منو میگی ، این کی بود پس!!!؟؟؟!!! حالا اون یکی اومده با خنده از اول حال و احوال میکنه :(
 
آخرین ویرایش:

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
3 روز پیش زنگ زدم خونه دوستم داداشش برداشت اول فکر کردم اشتباه شده ولی ی دفه فهمیدم داداش دوستمه منم با حالت شعرگونه ای که هنوز خودمم نمیفهمم چجوری ب زبونم اومد گفتم:

منزل آقای رضایی حسین آقا شمایی؟؟؟

:D
 

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
دبیرستان که بودیم یه معلم داشتیم میخواست بیاد تو در میزد میخواست بره بیرونم در میزد....:biggrin:خیلی محکمم میزد بی فرهنگ
 

M.Ghane

متخصص شطرنج باشگاه ورزشی
کاربر ممتاز
من صمیمی ترین دوستم که اندازه داداشم دوسش دارم گاهی شب ها خیلی دیر وقت بهم زنگ میزنه ! 5 روز پیش یعنی شب انتخاب واحدم بد جور خسته بودم گرفتم خوابیدم یهو دیدم ساعت 1 شب گوشیم زنگ خورد طبق معمول فکر کردم دوستمه گوشیمم اصلا نگاه نکردم ببینم کیه چون فکر میکردم همونه یهو گفتم چیه گوساله نمیزاری بخوابم !! :)))
یهو دیدم یه دختره که هم دانشگاهیم هستش بودش صبح انتخاب واحد داشت اینترنتم نداشت به حسابش پول بیزه tفایلش باز بشه زورش به من رسیده بود :))!
حالا بماند که بعدش چی شد :)
 

eng faranak

عضو جدید
بدترین سوتی که دادم::cool:

تکیه کلامم اینه که میگم : عزیزم:Dبه یکی از پسرای کلاسمون که خیلی باهم سر درس لجبازی میکردیم،کلی تنش داشتیم،گفتم (عزیزم)اینی که نوشتی اشتباهه:eek:خلاصه خیلی ضایع بازی بود،با اینکه خیلی به رو خودم نیاوردم.:biggrin:
 

khalaj_mohsen

عضو جدید
خونه عموم تو یه مهمونی شلوغ سر سفره بودیم. عموم کنارم بود و ظرف خورشت رو ورداشته و هی به من تعارف می کرد منم نمی خواستم و با دست ظرف رو هل می دادم. بلاخره گذاشت رو سفره. یه ثانیه بعد دوباره ورداشت و من شروع کردم بابا نمی خوام... دستت دردنکنه میل ندارم... . می دیدم هی بیچاره یه چیزی داره میگه منم توجه نمی کردم و دستشو گرفته بودم که بذاره رو سفره بعد از ده پونزده ثانیه بلاخره تن صداشو گرفت بالا گفت بابا به خدا برای خودم می خوام بریزم...
 

rosa0098

عضو جدید
یه بار تو پیش دانشگاهی سر کلاس شیمی موضوع درس در مورده ثابت تعادل معادلات شیمیایی بود که با حرف k نشون میدادن.و هر معادله یه k مخصوص داشت با یه عدد مزخرف.

من از دبیرمون پرسیدم که توی امتحان کا (k) رو به ما میدن؟
گفت ناراحت نباش به شما کا که میدن هیچی یونجه هم میدن.
:razz::)

وااااااااااااااااای خیلی باحال بود:D
 

Similar threads

بالا