در کنج دلـم عشـق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانۀ ویرانه ندارد
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند..............گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
در کنج دلـم عشـق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانۀ ویرانه ندارد
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند..............گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
در عشق تو پرواي بد انديشم نيست
سرمستم و انديشه و تشويشم نيست
تو را مي خواهم و دانم كه هرگز
به كام دل در آغوشت نگيرم
تويي آن آسمالن صاف و روشن
من اين كنج قفس مرغي اسيرم
ز پشت ميله هاي سرد تيره
نگاه حسرتم حيران به رويت
در اين فكرم كه دستي پيش آيد
مرا ياراي رفتن زين قفس نيستدر دامن اين بحر فروزان گهري نيست
چون موج به اميد كه آغوش گشاييم؟
مرا ياراي رفتن زين قفس نيست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نيست
ز پشت ميله ها هر صبح روشن
در اين فكرم كه دستي پيش آيدناصحم گويد صبوري پيشه كن در عشق دوست
كز صبوري به شود درد تو اما كي شود؟
نـاله را هرچند میخـواهم که پنهـانی کنمدلا دیشب چه میکردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من...........
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگ دل این زودتر می خواستی حالا چرا؟
آن شد که بار منت ملاح بر دمی
گوهرچودست داد به دریا چه حاجتست
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرندبه اعدا چه حاجتست
توانایی در این هست که گاهی
اغوشت را به روی کسی باز کنی
که از تو ببخشایش میخواهد
دل زود باورم را به كرشمه اي ربودي
چو نياز ما فزون شد تو به ناز خود فزودي
یار را نمیشود در هر کجا یافت
ولی تا یارت را یافتی
نگذار به هر کجایی برود
انوقت تنها میشوی
ياد باد آنكه چو چشمت بعتابم ميكشت
معجز عيسويت بر لب شكرخا بود
دوستت دارمهایت را
به هر کسی میدهی
مگر نمیدانی چقدر حسودیم میشود
وقتی به دیگری میگویی
مرا از یاد مگر بردی
یارب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
دنیا دنیاست
همیشه
معشوق را بدنام مینامند
اخر عاشقی دارد بدنام
من اي صبا ره رفتن به كوي دوست ندانم
تو ميروي به سلامت سلام من برساني
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست ونــــدر طلـــب طعمه پروبال بیاراســـت برراســــتی بال نظــر کرد و چنین گفت امــــــروزهمه روی جهان زیر پر ماســت
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش
حافظ که هوس میکندش جام جهان بین
گو در نظر آصف جمشید مکان باش
شیرین کسی نیستم
لیلی کسی نیستم
ویس کسی نیستممعشوق کسی نیستم
ولی هرگز خود را به هوس کسی ارزان نمیفروشم
هر که شد محرم دل در حرم يار بماند// وان که اين کار ندانست در انکار بماند
دوستِ عزیز...با "م" باید جواب میدادین.
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |