فک کنم چون ما توش اسپم کردیم و ترانه نوشتیم عنوان را ویرایش کردند نوشتند سنتی وگرنه تا پری روز همون مشاعره بودجریان مشاعره سنتی چی .ه دوستان ؟
لالا لالا لالا لالا لالایی...
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می رویی
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلام یو کلام ینفرستاد
این را دیگه از حفظ نوشتم بالاخره![]()
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند....
داشت عباسقلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری....
یادباد آن که به خلوتگه وصلت شب و روز
دل سرا پردهی صد راز نهان بود مرا...
ای صاحب کرامت شکرانه سلمت
روزی تفقدی کن درويش بی نوا را
در اندیشه چنان مستِ خرابممرا نه سر نه ســــامان آفریدن
پریشانم پریشــان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند بابا طاهر
در اندیشه چنان مستِ خرابم
که دیگر می نیاید نیز خوابم
دل گرفتار خواهش جانسوز
از خدا راه چاره می جويم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گويم
آه ... هرگز گمان مبر كه دلم
با زبانم رفيق و همراهست
هر چه گفتم دروغ بود، دروغ
كی ترا گفتم آنچه دلخواهست
تو می روی و دیده من مانده به راهت
ای ماه سفر کرده خدا پشت و پناهت
ای روشنی دیده سفر کردی و دارم
از اشک روان اینه ای بر سر راهت
شفیعی کد کنی
یاران ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.
آنگاه، من، که بودم
جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،
چنگ زهم گسیخته زه را
یک سو نهادم
فانوس بر گرفته به معبر در آمدم
گشتم میان کوچه مردم
این بانگ با لبم شررافشان:
آهای !
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
خون را به سنگفرش ببینید! ...
این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
کاینگونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن ...
با "ت" باید جواب می دادید دوستِ عزیز.
شکر فروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطیِ شکر خا را
در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را؟
برای این همه ناباور خیال پرست
بهمنی
در دلــم بود که بی دوست نباشم هرگـــزتا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه ی زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد
خیام
در دلــم بود که بی دوست نباشم هرگـــز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
دل گرفتار خواهشی جانسوز
از خدا راه چاره می جویم
پارسا وار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گویم...
نوشدارویی و بعداز مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟
شهریار
اگر دل سپردن به دستت خطاست
به تکرار باران، خطا می کنم...
مهربانا با دلم
چه میکنی
نمیخواهی کمی مرا در اغوش بگیری
دانسته سفر كردم و از كوي تو رفتمیاد باد آن روزگاران یاد باد
یاد وصل دوستداران یادباد
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرددانسته سفر كردم و از كوي تو رفتم
تا گوش تو از ناله در آزار نباشد
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |