مشاعرۀ سنّتی

DOZI

اخراجی موقت
بنگر به کنار جاده
میبینی هر روز به کنار همین جاده مینشینم
منتظرتم برگرد کنارم
من تو را جویم وتو را خواهم که به غیرازتونیست منظوری
با منی آنچنان که چون جانی ای که چون جان ز چشم مستوری

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
محبت ره به دل دادن صفای سینه می خواهد
به یاد یکدیگر بودن دلی بی کینه می خواهد


محبت گر شود پیدا به هر قیمت خریدارم
به هر لبخند زیبایت فروشم زندگانی را

دلم میخواهد کمی لبخندت را تماشا کنم
اخر لبخند تو مرا به اسمان میبرد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من تو را جویم وتو را خواهم که به غیرازتونیست منظوری
با منی آنچنان که چون جانی ای که چون جان ز چشم مستوری

بهترین لحظاتم وقتیست که کنارم هستی
همیشه کنارم بمان
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در بهاران به خویش می گویم کاش عمر گذشته بازآید
در خزانم غمی چو باده ناب فارغ از رنج هر نیاز آید

اه افسوس دیگر پیر شده ام
این چه عشقیست دیگر
بر من بگذرید
اخر من پیری خسته ام که عاشق جوانی زیبا شده ام
 

DOZI

اخراجی موقت
بهترین لحظاتم وقتیست که کنارم هستی
همیشه کنارم بمان
نگذار سر بر شانه‌ام، آن‌قدر محکم نیستم
خواندی غزل‌های مرا، گفتی که خیلی عاشقم
اما نمی‌دانم خودم، هم عاشقم هم نیستم
 

DOZI

اخراجی موقت
اه افسوس دیگر پیر شده ام
این چه عشقیست دیگر
بر من بگذرید
اخر من پیری خسته ام که عاشق جوانی زیبا شده ام
منم که تا تو نخوابی نمی‌برد خوابم
تو درد عشق ندانی، بخواب آسوده
ز ریشه کندن این دل تبر نمی‌خواهد
به یک اشاره می‌افتد درخت فرسوده


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نگذار سر بر شانه‌ام، آن‌قدر محکم نیستم
خواندی غزل‌های مرا، گفتی که خیلی عاشقم
اما نمی‌دانم خودم، هم عاشقم هم نیستم

میگویند عاشقی هستم
اما خود میدانم تنها کاری که از من بر میاید همین عاشقیست
بگذارید عاشقی کنم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
منم که تا تو نخوابی نمی‌برد خوابم
تو درد عشق ندانی، بخواب آسوده
ز ریشه کندن این دل تبر نمی‌خواهد
به یک اشاره می‌افتد درخت فرسوده

قلبی که فرسوده شد
حتی اگر ظاهرت جوان باشد باز هم دلت هرگز جوان نمیشود
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین
با سلیمان چون برانم من که مورم مرکبست
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن شمع سرگرفته و گر چهره برفروخت
وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت
 

Shahab

مدیر تالار عکس
مدیر تالار
کاربر ممتاز
آن شمع سرگرفته و گر چهره برفروخت
وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت

تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی

ببخشید تشکرام تموم شده:redface:
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی

ببخشید تشکرام تموم شده:redface:

خواهش دارم


یا رب بوقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا بسر و لب جویبار بخش
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تشکرای منم ته کشید:redface:من دیگه نیستم:(

دولت پیر مغان باد که باقی سهلست
دیگری گو برو و نام من از یاد ببر

منم تشکرام تموم شدهههههههههه

روشن دلی نماند به ظلمت سرای خاک
برگ گلی به سایه ی خاری پدید نیست
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دو چشمش گناه مي خنديد
بر رخش نور ماه مي خنديد
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله ئي بي پناه مي خنديد

فروغ
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیده دریا کنم و صبر بصحرا فکنم
و اندرین کار دل خویش بدریا فکنم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا