من بی دل و دستارم در خانه خمارم
یک سینه سخن دارم این شرح دهم یانه؟
یک سینه سخن دارم این شرح دهم یانه؟
هله امشب ببر به حبیبم خبرمن بی دل و دستارم در خانه خمارم
یک سینه سخن دارم این شرح دهم یانه؟
هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من، که دلم مال او
هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان !
هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو
اندوه نمیخورم دیگر
اخر تو خوب میدانی در نبودت چه اشکی میریزم
اما میدانم روزی تو نیز اشک خواهی ریخت انوقت من نیستم تا پاکشان کنم
ما را به دلق مرقع مبین و خوار مدار
که باده نشعه دهد آنچه در صفات بود
من نیستم مانند تو، مثل خودم هم نیستم
تو زخمی صدها غمی، من زخمی غم نیستم
با یادگاری از تبر، از سمت جنگ آمدی گفتم
چه آمد بر سرت؟ گفتی که مَحرم نیستم
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
تنها سکوت میکنم
به تنهای اشک میریزم و دیگر نگاهم را نمیگذارم منتظر بماند
شاید روزی برسد نگاهی منتظر من باشد
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز [/FONT]تورا می خواهمو دانم که هرگز به کام دل در اغوشت نگیرم/ تویی ان اسمان صاف و روشن من این کنج قفس مرغی اسیرم...........
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
نمیدانم چرا امشب هوا اینقدر سرد هست
حتی دستانم در دستانت گرم نمیشود
شاید قلب یخ کرده
نمیدانم چرا امشب هوا اینقدر سرد هست
حتی دستانم در دستانت گرم نمیشود
شاید قلب یخ کرده
همه شب در دل این بستر جانم ان گمشده را جوید/زین همه کوشش بی حاصل عقل سر گشته به من گوید/: زن بدبخت دل افسرده ببر از یاد دمی اورا/ این خطا بود که ره دادی به دل ان عاشق بدخو را..................
از خانه که می آیی
یک دست مال سفید
پاکتی سیگار
گزیده شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است ....
همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
همه جا «لاشریک... »، همه جا «وحده... »
تا که از جانب معشوقه نباشد نظری کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
همه شب در دل این بستر جانم ان گمشده را جوید/زین همه کوشش بی حاصل عقل سر گشته به من گوید/: زن بدبخت دل افسرده ببر از یاد دمی اورا/ این خطا بود که ره دادی به دل ان عاشق بدخو را..................
تقصیر هیچکس دیگه نیست ، قصه ی ما تموم شدهاگر بگویم عاشقی کار خداست
گزافه نمیگویم
اخر خدا خود عاشقمان هست
تازگی فهمیدم عاشقی کار من نیست
کار توست
با ان چشمهای زیبایت که دلم را میبری
تقصیر هیچکس دیگه نیست ، قصه ی ما تموم شده
حیف همه خاطره ها ، به پای کی حروم شده
دروغ می گفتی که ، برم از بی کسی دق می کنی
اشکاتو باور ندارم ، بی خودی هق هق می کنی
یادم می افته لحظه ای که دست تو رو شد برام
قسم می خوردی پیش من که جز تو عشقی نمی خوام
دست خودم نیست که دیگه هیچکسی باور ندارم
این چیزا تقصیر توه تلافیشو در می یارم
چشمهایم را میبندم به رویت تا تو را نبینم
اخر تازگیهای بجای من
دست دیگری در دست توست
دیگر عشقت را باور نمیکنم
دیگر اشکهایت را پاک نمیکنم
همش دروغ بود تمام حست به من
تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری
تا دوباره
در شمایلی دیگر
عاشقت شوم.
گفته بودم دوستت دارم؟
نازنین تر از تو کسی نیست که یادش بکنم
جان و دل عاشق یک بار نگاهش بکنم
دوست داشتم فریاد کنم عشقم را
اما تو هرگز به چشمانم که هزاران حرف داشت
نگاه نکردی
یا در نگاه تو نگریستن
یا در آغوش تو خفتن
یا درون قلب تو جا گرفتن
این ها همه آرزوهای محال منه
بی تو بودن بی تو دیدن
همه آه دل خسته ی منه
مهربانم کمی به من فکر کن
اخر من بدون حضورت چه کنم
خود هنوز نمیدانم
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تشنج شب را[/FONT]خسته ام
هر روز برایم یک رنگ دارد
اخر بدون بودنت در کنارم
تنها رنگ زندگیم سیاه هست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |