مشاعره عرفانی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما

راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا

سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو

دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
 

helya.azad

عضو جدید
شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما

راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا

سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو

دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
از خطا گفتم شبي زلف تو را مشك ختن
ميزند هر لحظه تيغي مو بر اندامم هنوز
(ز)
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سردسته بزم باده جویم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچه کودکان کویم کردی
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن

مولانا...
 

helya.azad

عضو جدید
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن

مولانا...
نيست در شهر نگاري كه دل ما ببرد
بختم ار يار شود رختم از اينجا ببرد
(د)

دوستان!من وقتي شاعرشو نمي نويسم يعني شعر از حافظه
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
نيست در شهر نگاري كه دل ما ببرد
بختم ار يار شود رختم از اينجا ببرد
(د)

دوستان!من وقتي شاعرشو نمي نويسم يعني شعر از حافظه

دردی است غیر مردن، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟

مولانا...

مرسی از توضیحی که دادین... :gol:
 

'nobody'

کاربر بیش فعال
نيست در شهر نگاري كه دل ما ببرد
بختم ار يار شود رختم از اينجا ببرد
(د)

دوستان!من وقتي شاعرشو نمي نويسم يعني شعر از حافظه


دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من
بیاور قطره اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره اخلاص دریا کردنش با من
به ما گو حاجت خود را اجابت می‌کنم آنی
طلب کن هرچه می‌خواهی مهیا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من
بیاور قطره اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره اخلاص دریا کردنش با من
به ما گو حاجت خود را اجابت می‌کنم آنی
طلب کن هرچه می‌خواهی مهیا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من
نقش باشد نقاش و قلم
عاجز و بسته چو کودک در شکم
پیش قدرت خلق جمله بارگه
عاجزان چو پیش سوزن کارگه
گاه نقش دیو و گاه آدم کند
گاه نقش شادی و گاه غم کند
 

helya.azad

عضو جدید
دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من
بیاور قطره اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره اخلاص دریا کردنش با من
به ما گو حاجت خود را اجابت می‌کنم آنی
طلب کن هرچه می‌خواهی مهیا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من
نرگس همه شيوه هاي مستي
از چشم خوشت بوام دارد
(د)
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
آنكس كه بدست جام دارد
سلطاني جم مدام دارد
(د)

ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید

من دیگه رفع زحمت کنم...
مرسی،مشاعره خیلی خوبی بود...
شبتون بخیر... :gol:
 

helya.azad

عضو جدید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید

من دیگه رفع زحمت کنم...
مرسی،مشاعره خیلی خوبی بود...
شبتون بخیر... :gol:
دلي كه غيب نمايست و جام جم دارد
ز خاتمي كه دمي گم شود چه غم دارد
(د)
شب بخير:gol:
 

'nobody'

کاربر بیش فعال
دلي كه غيب نمايست و جام جم دارد
ز خاتمي كه دمي گم شود چه غم دارد
(د)
شب بخير:gol:


درزدم وگفت کیست. گفتمش ایدوست، دوست
گفت درآن دوست چیست؟ گفتمش ایدوست،دوست

گفت اگر دوستی ! ازچه دراین پوستی؟
دوست که درپوست نیست! گفتمش ایدوست دوست

گفت درآن آب وگل . دیده ام ازدور دل
او بچه امید زیست ؟ گفتمش ایدوست ، دوست

گفتمش اینهم دمیست . گفت عجب عالمیست !
ساقی بزم توکیست . گفتمش ایدوست، دوست

درچوبرویم گشود، جمله بود و نبود
دیدم ودیدم یکیست ‍. گفتمش ایدوست دوست
 

helya.azad

عضو جدید
درزدم وگفت کیست. گفتمش ایدوست، دوست
گفت درآن دوست چیست؟ گفتمش ایدوست،دوست

گفت اگر دوستی ! ازچه دراین پوستی؟
دوست که درپوست نیست! گفتمش ایدوست دوست

گفت درآن آب وگل . دیده ام ازدور دل
او بچه امید زیست ؟ گفتمش ایدوست ، دوست

گفتمش اینهم دمیست . گفت عجب عالمیست !
ساقی بزم توکیست . گفتمش ایدوست، دوست

درچوبرویم گشود، جمله بود و نبود
دیدم ودیدم یکیست ‍. گفتمش ایدوست دوست
تنت بناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت آزرده ي گزند مباد
(د)
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه ی رندانه نهادیم...
حضرت حافظ
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
من تو را گم کرده ام در مثنوی، گیجم هنوز
این همه آن چشمهایت را به چشم من ندوز
تو شکایت که: چرا این نیست آن یک هست که؟
من به تو گفتم دوباره: مصلحت این است که
تو نمیخواهی بفهمی معنی این جمله چیست؟
هیچ کس را هیچ وقتی تو نمیفهمی که کیست
 

A.N.M

عضو جدید
من تو را گم کرده ام در مثنوی، گیجم هنوز

این همه آن چشمهایت را به چشم من ندوز
تو شکایت که: چرا این نیست آن یک هست که؟

من به تو گفتم دوباره: مصلحت این است که
تو نمیخواهی بفهمی معنی این جمله چیست؟
هیچ کس را هیچ وقتی تو نمیفهمی که کیست
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
تو می گفتی نکن در من نگاهی
که من خونها کنم تاوان ندارم

من سرگشته چون فرمان نبردم
از آن برنیک و بد فرمان ندارم

مولانا...
 

Similar threads

بالا