يار بي پرده از در و ديوار
در تجلي ست يا اولوالابصار
(ر)
رایت اکرام و داد افراشته
فقر و حاجت از جهان برداشته....
حضرت مولانا
يار بي پرده از در و ديوار
در تجلي ست يا اولوالابصار
(ر)
تا به جفايت خوشم ترك جفا كرده اي
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیمه شب دوش به بالین من امد بنشست....
حضرت حافظ
ديدم به خواب خوش كه به دستم پياله بود
تعبير چنين رفت و كار به دولت حواله بود
(د)
تا به جفايت خوشم ترك جفا كرده اي
اين روش تازه را تازه بنا كرده اي
(ي)
.
.
من ميدون رو به نفع جوونا خالي ميكنم
باي
د دیگه ندارم...دی
دان که هر رنجی ز مردن پاره ایست
جزو مرگ از خود بران گر چاره ایست...
حضرت مولانا
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آیـد غــــمی از نو به مبارکبــــــادم
حافظ
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابیما چرا چون مدعی پنهان کنیم
بهر ناموس مزور جان کنیم...
حضرت مولانا
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
یاد می کن ان زمانی را که من
چون صنم بودم تو بودی چون شمن
بنده بر وفق تو دل افروختست
هرچه گویی پخت گویی سوختست
من سپاناخ تو با هر چم پزی
یا ترش با یا که شیرین می سزی...
حضرت مولانا
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
سبز گردم چونکه گوید کشت باش
زرد گردم چونکه گوید زشت باش
لحظه ی ما هم کند یک دم سیاه
خود چه باشد غیر این کار اله...
حضرت مولانا
دلبرم شاهد و طفل است و به بازي روزي
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر بانگ برداشته اند
که چرا سیمان نیست
وکسی فکر نکر د
که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست
هیچ کس فکر نکرد ................
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هائلدلبرم شاهد و طفل است و به بازي روزي
بكشد زارم و در شرع نباشد گنهش...
(ش)
اي كه با نامت جهان آغاز شدشب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هائل
كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها
دلبرم شاهد و طفل است و به بازي روزي
بكشد زارم و در شرع نباشد گنهش...
(ش)
اي كه با نامت جهان آغاز شد
دفتر ما هم به نامت باز شد...
(د)
غير از تو مرا دلبر و دلدار نباشدشاهدت گه راست باشد گه دروغ
مست گاهی از می و گاهی ز دروغ...
حضرت مولانا
شاهدت گه راست باشد گه دروغ
مست گاهی از می و گاهی ز دروغ...
حضرت مولانا
تا دل هرزه گرد من رفت به چين زلف اوغرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست..........جز این خیال ندارم خدا گواه من است
در دلالت همچو آبند و درختغير از تو مرا دلبر و دلدار نباشد
دل نيست هر آن دل كه تو را يار نباشد
(د)
غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست..........جز این خیال ندارم خدا گواه من است
وگر كمين بگشايد غمي ز گوشه ي دلترک ماهیت و خاصیات گو
شرح کن احوال ان دو ماه رو...
مولانا...
وگر كمين بگشايد غمي ز گوشه ي دل
حريم درگه پير مغان پناهت بس
(س)
وگر كمين بگشايد غمي ز گوشه ي دل
حريم درگه پير مغان پناهت بس
(س)
يار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
من از آن روز ز فرهاد طمع ببريدمسر مپوشان تا پدید اید سرم
امر کن تو هرچه بر وی قادرم...
حضرت مولانا
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
در خرابات مغان نور خدا مي بينمیا موسی اتش جو کارد به درختی رو
اید که برد اتش صد صبح و سحر یابد...
مولانا
من از آن روز ز فرهاد طمع ببريدم
كه عنان دل شيدا به لب شيرين داد...
(د)
در خرابات مغان نور خدا مي بينم
اين عجب بين كه چه نوري زكجا مي بينم...
(م)
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
![]() |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2082 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
![]() |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 |