مشاعرۀ سنّتی

DOZI

اخراجی موقت
ترسی ز طعن دشمن و گردی بلندنام
بینی غرور دوست شوی پست و مختصر

راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن

بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن


یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم

یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن
 

sherly

عضو جدید
راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن

بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن


یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم

یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن

نشسته ماه بر گردونه عاج .
به گردون مي رود فرياد امواج .
چراغي داشتم، كردند خاموش،خروشي داشتم، كردند تاراج ...
 

hamid_61

عضو جدید

موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش

جان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش
 

hamid_61

عضو جدید
[FONT=&quot]آیینه ایی بگیرو تماشای خویش کن [/FONT]​
[FONT=&quot]سوی چمن ته عزم تماشای چه می روی؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

DOZI

اخراجی موقت
دگرم وعده دیدار وفایی نکند



مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی
[h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]یار همیشگی و دوست لحظات دلتنگیم دیگر مرا دوست ندارد [/FONT][/h][h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]اشک هایم نشان دلتنگی و افسوس هایم بود[/FONT][/h][h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]چشم هایم روزگاریست خشک شده اند و انگار دل همیشه[/FONT][/h][h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]غمگین هم به ان یاری نداد[/FONT][/h][h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]گریه هایم را دوست داشتم ![/FONT][/h][h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]افسوس ، افسوس و .....[/FONT][/h]
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار همیشگی و دوست لحظات دلتنگیم دیگر مرا دوست ندارد

اشک هایم نشان دلتنگی و افسوس هایم بود

چشم هایم روزگاریست خشک شده اند و انگار دل همیشه

غمگین هم به ان یاری نداد

گریه هایم را دوست داشتم !

افسوس ، افسوس و .....

وای تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک ترس گنگ نقشه ی من را کمی خراب-

می کرد و من ولی از این که عاقبت


آسوده می شوم ! همه تردیدها حباب


می شد درون ذهنم و حالا ته خطم !!!

ما راست داغ مهر تو بر سینه یادگار
رفتی ولی ز دل نرود یادگار تو
 

DOZI

اخراجی موقت
ما راست داغ مهر تو بر سینه یادگار
رفتی ولی ز دل نرود یادگار تو

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ودرآن هوای سوزناک[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در کنار برگ های زردوباران خورده ی درختان [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]با تمام یاس و ناامیدی ام [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تورا احساس کردم... [/FONT]
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود، از هر مژه چون سیل روانه


خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

هر چند که در کوی تو مسکین و فقیریم
رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم
 

DOZI

اخراجی موقت
هر چند که در کوی تو مسکین و فقیریم
رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم

من که تصویری ندارم در نگاه هیچ کس
خوب شد هر گز نبودم تکیه گاه هیچ کس


کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من
تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچ کس
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من که تصویری ندارم در نگاه هیچ کس
خوب شد هر گز نبودم تکیه گاه هیچ کس


کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من
تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچ کس

سازیم با جفای نکویان کزین گروه
ناسازی زمانه کشد انتقام ما
 

DOZI

اخراجی موقت
سازیم با جفای نکویان کزین گروه
ناسازی زمانه کشد انتقام ما


آخرش چوپان تو را با خنده ای سر میبرد
کاش میشد تا نباشی در پناه هیچ کس


عاقبت در زجر هستی قرص نانت میکنند
ماه دور از دست باش و قرص ماه هیچکس.....
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخرش چوپان تو را با خنده ای سر میبرد
کاش میشد تا نباشی در پناه هیچ کس


عاقبت در زجر هستی قرص نانت میکنند
ماه دور از دست باش و قرص ماه هیچکس.....

سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند
صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز
 

hamid_61

عضو جدید
آخرش چوپان تو را با خنده ای سر میبرد
کاش میشد تا نباشی در پناه هیچ کس


عاقبت در زجر هستی قرص نانت میکنند
ماه دور از دست باش و قرص ماه هیچکس.....


سودای نیاز من و ناز تو محال است
نتوان به هم آمیزش پیدا و نهان داد
در راه طلب جان عزیزم به لب آمد
خوش آنکه مقیم در جانان شد و جان داد
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سودای نیاز من و ناز تو محال است
نتوان به هم آمیزش پیدا و نهان داد
در راه طلب جان عزیزم به لب آمد
خوش آنکه مقیم در جانان شد و جان داد

در دام تو یک شب دلم از ناله نیاسود
آسودگی از مرغ گرفتار گریزد
 

DOZI

اخراجی موقت
سودای نیاز من و ناز تو محال است
نتوان به هم آمیزش پیدا و نهان داد
در راه طلب جان عزیزم به لب آمد
خوش آنکه مقیم در جانان شد و جان داد

در این توهمات پیچ در پیچ خاکستری
شاید که دستی سرخ کبودی گونه های تاریخ را مرهم می نهد

در همین نزدیکی

زیر بار تکرار ثانیه هایی که مدام

چنگ در گریبان هم می زننددستی سبز

از طراوت گونه ها ی فقر
تیله های بلورین

دلی شکسته را
سوال می کند!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا