مشاعرۀ سنّتی

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکباره نیز نعره بکش غرشی برآر
تا دیده ام تو را
خاموش بوده ای
در ذهن همگنان
بیگانه بوده ای و فراموش بوده ای
در نو چرا صلابت جنگل نمانده است ؟

حمید مصدق:gol:

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست
عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا تو نیایی به فضل رفتن ما باطلست
ور به مثل پای سعی در طلبت سر شود
 

samira93

عضو جدید
انان كه خاك را به نظر كيميا كنند
ايا بود كه گوشه چشمي نظر به ما كنند

دوباره یك شب دیگر، دوباره تنهایى
دوباره این من و این امتداد یلدایى
ستاره مى چكد از چشم هاى بسته ى صبح
ميان بستر تاریك ناشكيبایى

 

Shahab

مدیر تالار عکس
مدیر تالار
کاربر ممتاز
دوباره یك شب دیگر، دوباره تنهایى
دوباره این من و این امتداد یلدایى
ستاره مى چكد از چشم هاى بسته ى صبح
ميان بستر تاریك ناشكيبایى

يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار ميبرند كه زنداني اش كنند
 

samira93

عضو جدید
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار ميبرند كه زنداني اش كنند

در عشق تو صد گونه ملامت بکشم/ور بشکنم این عهد غرامت بکشم
گر عمر کند وفاهای تو را/ باری کم از ان که تا قیامت بکشم
شب به خییییییییییر!
 

eghlimaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
در عشق تو صد گونه ملامت بکشم/ور بشکنم این عهد غرامت بکشم
گر عمر کند وفاهای تو را/ باری کم از ان که تا قیامت بکشم
شب به خییییییییییر!

ما زخـــود سوی تو گردانیم ســــر
چون تـــویی از ما به ما نزدیکتــــر
 

samiyaran

عضو جدید
تو که یک روز پراکنده نبودست دلت
صورت جان پراکنده دلان کی دانی؟

یکی می‌گرید
یکی خون می‌فشاند.
دریغا عشق
که برباد شد!
از برای زورق‌های بادبانی
سه‌ویل را معبری هست;
بر آب غرناطه اما
تنها آه است
که پارو می‌کشد.

از گارسیا لورکا
:gol:
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی می‌گرید
یکی خون می‌فشاند.
دریغا عشق
که برباد شد!
از برای زورق‌های بادبانی
سه‌ویل را معبری هست;
بر آب غرناطه اما
تنها آه است
که پارو می‌کشد.

از گارسیا لورکا
:gol:

دانی که چرا ز میوه ها سیب نکوست
نیمش رخ عاشق است و نیمش رخ دوست
ان زدی که از او میبینی..زردی رخ عاشق است و سرخی رخ دوست!
 

eghlimaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا مگر شیشه این کاخ به هم درشکند
تا مگر ولوله افتد به دل قصر سکوت
دست در حسرت سنگ
سنگ در آرزوی پرواز است

از حمید مصدق


تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا