خسته ام
از خودم خسته ام
از شما
روزهای بی حوصلگی
شبهای کشدارِ تنهایی
از این شعرهای تکراری
عشق ها
عاشقانه ها
حتی شکستهای تکراری
از این حضورهای مترسک وارِ پر از تردید
از امتدادِ مستمر چهار فصلی که از کفِّ ما میروند
بدون هیچ چ چ چ تغییر ... بدون هیچ تغییر
خالی شده ام
خالی میروم
هیچ فکری در سرم نمیماند ... نمیآید که بماند
همین روز هاست که کاغذِ سفیدی به اشتراک بگذارم
فقط با یک امضا
یا چه میدانم
یک شکلک
یکی از این قلب هایی که همه برایِ هم میفرستند
یا دستی که باید تکان بخورد ولی نمیخورد
همین روز هاست که خودم را یک جایی گم کنم
نه ... اینبار پشتِ دود سیگار نیست
یا میانِ انبوه واژههای بی سرانجام
یا در سوگِ نیمه رفاقتهای گاه و بیگاهی
این بار
در کوچه پس کوچههایِ کودکیِ کسی
که زود بزرگ شد
نیمه برهنه
عصیانی
شورشی
و با دلی پر بزرگ شد
کسی که این روزها ... عجیب خسته است
از خودم خسته ام
از شما
روزهای بی حوصلگی
شبهای کشدارِ تنهایی
از این شعرهای تکراری
عشق ها
عاشقانه ها
حتی شکستهای تکراری
از این حضورهای مترسک وارِ پر از تردید
از امتدادِ مستمر چهار فصلی که از کفِّ ما میروند
بدون هیچ چ چ چ تغییر ... بدون هیچ تغییر
خالی شده ام
خالی میروم
هیچ فکری در سرم نمیماند ... نمیآید که بماند
همین روز هاست که کاغذِ سفیدی به اشتراک بگذارم
فقط با یک امضا
یا چه میدانم
یک شکلک
یکی از این قلب هایی که همه برایِ هم میفرستند
یا دستی که باید تکان بخورد ولی نمیخورد
همین روز هاست که خودم را یک جایی گم کنم
نه ... اینبار پشتِ دود سیگار نیست
یا میانِ انبوه واژههای بی سرانجام
یا در سوگِ نیمه رفاقتهای گاه و بیگاهی
این بار
در کوچه پس کوچههایِ کودکیِ کسی
که زود بزرگ شد
نیمه برهنه
عصیانی
شورشی
و با دلی پر بزرگ شد
کسی که این روزها ... عجیب خسته است