درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً

فَاَخْرِجْني مِنْ قَبْري ، مُؤْتَزِراً كَفَنى ، شاهِراً‌ سَيْفي ، مُجَرِّداً قَناتي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَ الْبادي

اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ

وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ

وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ

 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
pc4a957696791b090a9490332f9e1c2ce8_pixnama_com_e3c26a273d76a0fcc5988cd726419422_1357438013.jpg
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم

كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم

اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم

من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم

درون سينه ما عشق يخ زده آقا
تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

كسي كه با تو بماند به جانت آقانيست
براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست

(سیدامیرحسین میرحسینی)​
 
آخرین ویرایش:

تیکا

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام مهربونم كمك كن وعده اي كه امشب باهات قرارش رو مي ذارم انجام بدم
ازت ممنونم كه هستي
شايد الان خيلي گناهام بيشتر بود اگه نبودي
تولدت مبارك
من حقيز هيچ كادويي نمي تونم بهت بدم
فقط خواستم با اين وعده دلت رو توي شب تولدت شاد كنم
خدا كنه قبول كني
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خانه را در میزنم وقتی بیایی
لب را به ساغر می زنم وقتی بیایی

مُحرم نگشتم ، کعبه سبز خدا ، پس
از کعبه هم سر می زنم وقتی بیایی

غرق گناه و معصیت هستم یقیناً
خود را به آن در می زنم وقتی بیایی

همراه با هر یا حسین روضه هایت
تا کربلا پر می زنم وقتی بیایی

جای گلاب و آب ، اشک دیده ام را
بر پای معبر می زنم وقتی بیایی

ای روضه خوان کربلا ، ای جاری اشک
بر سیم آخر می زنم وقتی بیایی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با کدام آبرویی روز شمارش باشیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عصرها منتظر صبح بهارش باشیم؟
سالها منتظر سیصدو اندی مرد است!
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشی!!!!!!!!!
گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد
مرکبی(تقوا)نیست که راهی دیارش باشیم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مردم همه دینشان به باد است این جا
دكان فروش دین زیاد است این جا
شرمنده كه كمتر از شما می گوییم
بازار شما كمی كساد است این جا

در هر غم و غصه ای ز جان یادم رفت
از لطف خداوندجهان یادم رفت
پیش همه رفتم و زدم رو اما
از مهدی صاحب الزمان یادم رفت


دلداده و غمخوار نداری ورنه
سرباز فداكارنداري ورنه
مانندعلي مرتضايي اما
تو سيصد و نه، يار نداري ورنه


دل را به تو یادگار دادن خوب است
در دست تو اختیار دادن خوب است
ما منتظریم و عاشق و دلدارت
آقا چقدر شعار دادن خوب است

من عاشق و مامور به صبرم، یا،نه؟
در فکر شب اول قبرم ،یا، نه؟
چندیست که ازخودم سوالی دارم
من منتظر امام عصرم، یا، نه؟

__________________
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلـم ز هـجر تو در اضطراب مـی افتـد
به سان زلف تـو در پیچ و تاب می افتد

شـبی كـه بی تو اَم ای ماه محفل اَفروزم
دلـم زهجر تـو از رنگ و آب می افتد

تـو آن مـهی كه اگـر مهر رخ بَر اَفروز
زچشـم اهل نظـر آفتاب مـی افتـد

تـو آن گـلی كه ز پاكـی طراوتی داری
كه گل به پیش تو از رنگ و آب می افتد

بـه یاد روی تـو اِی گُل، عبور خاطر مـن
به باغ صبر غـزل های نـاب می افتـد

اگر به گوشه ی چشمی نظر كنی اِی دوست
دعای خسته دِلان مستجـاب می افتـد
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا تولدتون مبارک
یه گوشه نگاهی هم به این بنده کوچیک خدا بندازین
آقا امشب دستمو بگیر تا بتونم تو راه شما باشم
آقا میشه منم از یاران خودتون بدونین؟
میدونم درخواست بزرگیه ولی ردم نکنین
از دلم با خبری آقا جون خودت پیش خدا برام واسطه شو تا دلم آروم شه و حاجتم رو بگیرم
آقا جون شفاعت هممون رو بکن
آقا خیلی دوستت دارم

 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا جون میگن درد دل
چی بگم من آخه
شب تولدت باهات درد دل کنم؟
نه روم میشه نه دلم می خواد ناراحتت کنم....
ولی می دونم شاید تو هم ناراحت باشی بنا به دلایلی که دوتامون می دونیم
دیگه نمی دونم گریه کنم یا نه ، بعد از شنیدن این همه خبر بد واقعا چیکار کنم ، دیدی دیدی آقاجونم ، چرا غار پیامبرمونو بستن؟
چرا دیگه نمیذارن بریم مکه؟ ما که داریم با همه چی میسازیم

آخه اینا کی باشن که ما رو تحریم کنن؟ بهتره بقیه حرفهامو باهات اینجا ننویسم ، می دونی که شاید اینم جرم باشه!

اصن نمی خوام ناراحتت کنم ، فقط بدون منم عزادار این موج جاهلیتم

با تمام وجودم دوست دارم و تا لحضه مرگم منتظرت می مونم، آقا جونم تولدت مبارک

امیدوارم به زودی ظهور کنی و من لیاقت دست بوسی شما رو داشته باشم ، به امید دیدار

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین:gol:
 

vajiheh.kh

عضو جدید
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
ای خلیل آتشین سخن تبر به دوش گیرو بت شکن
خدا دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
برای عده ای ولی چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد نیامدی
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
باری به چشم احسان بر حال مانظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
1240399209.jpg1240557707.jpg
 

sunshid

عضو جدید
آقاجون امشب که تولدتونه بیشتر از همیشه براتون دلتنگم.نزارید حسرت دیدارتون به دلم بمونه.تولدتون مبارک
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الا که روح دعایی خداکند که بیایی
تو نور غیب نمایی خدا کند که بیایی
دمی که بی تو برآید خدا کند که نباشد
الا که هستی مایی خدا کند که بیایی
نظام نظم جهانی امام عصر و زمانی
یگانه راهنمایی خدا کند که بیایی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیاموزم ز نرگس بی قراری / غروب جمعه ها چشم انتظاری


نویسم شرح هجر و بی قراری / غم نرگس غم چشم انتظاری


یا اباصالح المهدی(عجل الله) ادرکنی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا ببخش نگشتم چنان كه می خواهی

به پات جان نسپردم ز فرط خودخواهی

همیشه عهد شكستن ز سمت من بوده

مرا ببخش كه سوگند خورده ام گاهی

تمام عمر فقط ادعا، كه یار توام

ولی دریغ چه گویم، خودت كه آگاهی

عزیز كشور جانی و یوسف دنیا

ولی دریغ كه ماه نشسته در چاهی

و باز پرسش آخر ، جواب معلوم است

" عزیز فاطمه آیا بود سویت راهی "
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید این جمعه بیاید ... شــــــــــــاید ...


خبر آمد خبری در راه است/سرخوش آن دل که از آن آگاه است/شاید این جمعه

بیاید...شاید/پرده از چهره گشاید...شاید/دست افشان...پای کوبان می روم/بر در سلطان

خوبان می روم/می روم بار دگر مستم کند/بی سر و بی پا و بی دستم کند/می روم کز

خویشتن بیرون شوم/در پی لیلا رخی مجنون شوم/هر که نشناسد امام خویش را/بر که بسپارد زمان خویش را/با همه لحظه خوش آواییم/در به در کوچه ی تنهاییم/


ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر/نغمه ی تو از همه پر شور تر/کاش که این فاصله را کم کنی/محنت این قافله را کم کنی/

کاش که همسایه ی ما می شدی/مایه ی آسایه ی ما می شدی/هر که به دیدار تو نایل شود/یک شبه حلال مسائل شود/

دوش مرا حال خوشی دست داد/سینه ی ما را عطشی دست داد/نام تو بردم لبم آتش گرفت/شعله به دامان سیاوش گرفت/

نام تو آرامه ی جان من است/نامه ی تو خط امان من است/ای نگهت خاست گه آفتاب/در من ظلمت زده یک شب بتاب/ پرده برانداز ز چشم ترم/تا بتوانم به رخت بنگرم/ای نفست یار و مدد کار ما/کی و کجا وعده ی دیدار ما/


دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد/به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد/به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم/

تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم/کدام گوشه ی مشعر/کدام گوشه ی منا/به شوق وصل تو در انتظار بنشینم/

ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش/تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد/ببوسم خاک پاک جمکران را/

تجلی خانه ی پیغمبران را/خبر آمد خبری در راه است/سر خوش آن دل که ار آن آگاه است/شاید این جمعه

بیاید...شاید/پرده از چهره گشاید.../شاید
 

matin1366

عضو جدید
آقاجون....
کجایی؟
پس کی می آیی؟
بیا،بیا که تمام دنیا رو بی عدالتی و ظلم فرا گرفته.
بیا و خودت عدالت رو برقرار کن و ظلمها رو ریشه کن.....
الهم عجل ولیکل الفرج
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دانم چرا انگار همه روزها دیروز است !نمی دانم چرا اما انگار خیال من پر است از تو ....یادت هست گفته بودی که می آیی ...!اما از آن روز دیگر انگار فردا نمی آید !انگار که سنگینی پلکهای من حتی ....عقربکهای ساعت پیر کهنه اتاقم را هم سنگین کرده ..!می آیی می دانم که می آیی ....وقتی یک روز چشمهایم ...دیگر طاقت سنگینی پلکهایم را نداشتند!می دانم که می آیی ....وقتی بیایی خواهی دید من هنوز منتظرت هستم ...!
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز


ای انتظار اشک
هر روز جمعه ام پر میشود از نوای اشک از بارش عشق و
هرغروب دوباره حسرت دوباره آه نرسیدن، دوباره زخم قدیمی ام سروا میکند
هر روز نظاره گر جاده های انتظارم شاید چهره ی دلربایت قاب پنجره را بیاراید،
چشم دوخته ام به لحظه ها بی هیچ پلک بر هم زدنی که مبادا تو با ثانیه ای عبور کنی
و من تو را در گذر بی امان زمان گم کنم

.
.
.
ای آخرین ایستگاه توسل
نمی دانم رسیدن به تو هیجانی دارد؟آیا مرا در جمع پروانگانت راهی هست؟
آیا تششع نگاهت بر من خواهد تابید؟آیا وقتی آمدی من هستم؟
می ترسم بیایی و در ساحل سرد خویش اسیر گناه باشم و شرمسار تو!
می ترسم بیایی و خزان زده ای باشم که روی با تو بودن را ندارد!
می ترسم که تو بییایی و من رفته باشم تو خوب میدانی که من مسافرم...........!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می شود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگـــذار بگــویمتـــ دلــم غــم دارد
یکـــ عــالمه اشکـــ و آه و ماتــم دارد

عجّـــل بظهــور، عصــر آدینــه ها
ای یوسفـــ فـــاطمه تــو را کـــم دارد ....
.
.
.

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جهان در تپش آمدنت به لرزه درآمده است.
بادها پراکنده در هر سو، ستم*باره*های خویش را بر دوش می*کشند.
اهل زمین، ثانیه شمارها را مرتب نگاه می*کنند.
یک منجی، فقط یک منجی است که می*تواند آنها را از درد و رنج و غم خلاصی بخشد.
درختان گیسوان پریشان خویش را فصل به فصل به دست زمان می*سپارند تا زردی و سرمای زندگی را به ساعت سرسبزی جوانه*هایشان برساند.
دل*ها در غربت خاک، غریبه و تنها جان می*دهند.
ماهیان قلب*ها خشک*سالی محبت و مهربانی را تاب نمی*آورند.
چشم*ها چشمه*های خشکی شده*اند که کمتر به اشک شوق می*اندیشند که گریه*های فراق، آنان را امان نمی*دهد.
تشنگی بر اعماق و ریشه این دیار نفوذ کرده و تندیس*ها تاب ایستادن را بیش از این ندارند.
کشتی*های عدالت و انصاف در هیاهوی بی*امواج صدایشان به گِل نشسته*اند و ناخدایان خدانشناس، هنوز در ادعای حق*طلبی خویشند.
هر روز که عرش از صدای ضجه ستم*دیدگان به لرزه درمی*آید، زمین، چهار ستونش فرو می*ریزد.
لرزش بر اندام آدمیان افتاده.
قدم*هایشان سست شده، ایستاده*اند؛ اما غبارهایی را می*مانند در هوا.
هستند؛ ولی گویی کسی جز خودشان نیست!
نیستند؛ ولی چنان در خویش حل شدند که گویی هستی، جز آنها نیست.
خندانند؛ ولی در اعماق روح خویش چیزی ندارند جز اشک و عذاب.
گریانند؛ ولی نمی*دانند بهانه این همه سختی و اشک چیست؟!
فضا، زمین، زمان، آسمان، دریا، انسان و هر آنچه در هستی است، در خلاءی عظیم غوطه*ور است. همه چیز در حال غرق شدن است. همه چیز در حال از بین رفتن است.
همه چشم به نجات دهنده*ای دوخته*اند که دست*های رها و خالی را بگیرد و از این فضای در حال سقوط نجات بخشد.
سخت است؛ سخت است هر روز چشم بگشایی و خورشید را ببینی که طلوع کرده، بی*آنکه خبری از آمدن تو آورده باشد.
سخت است هر روز به سرخی غروب بکشانی و در تیرگی شب فرو روی، بی*آنکه به آرامشش دست*یابی.
سخت است تا آخر هفته روز شماری کنی و روز هفتم بلند شوی و باز هم هیچ کس را در آن سوی جاده نبینی.
سخت است پنجره را باز کنی و به دور دست*ها خیره شوی و هیچ چیز جز چشم*های منتظر کاج*ها نبینی.
جاده*های کشیده شده تا آن طرف انتظار. چشم*های خیره شده به روبه*رو ...*.
پنجره*های گشوده شده، فریادرسی را می*خواهد که خواب ستم و بی*عدالتی را بر آشوبد.
سواری را می*خواهد که منتظرانش او را از پشت شیشه*های به شوق آمده، ببینند.
جهان تو را می*خواهد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست

تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست

تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه كرده ام

تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند نيز تنهاست

تنهايي را دوست دارم زيرا در كلبه تنهايي هايم در انتظارخواهم گريست

زيرا كه به انتظار نشستن مهدي موعود(عج)با سختي هايش شيرين است
 

Similar threads

بالا