اشعار و نوشته هاي عاشقانه

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
ستاره کوچولو به زمین نگاه کرد، چند لحظه بعد اشک تو چشاش جم شد، آروم گفت: یعنی آدم من کدومه؟
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
میگن

اولین کسی رو که عاشقش می شی دلت رو میشکنه و می ره !

دومین کسی رو که میای دوستش داشته باشی ، بااین که می خوای از تجربه ی قبلیت توی احساس استفاده کنی ؛ دلت رو بدتر میشکنه و می ذاره می ره !

بعدش دیگه هیچی برات مهم نیست !از این به بعد توهم می شی اون آدمی که هیچ وقت توی خوابت هم تو اون جوری نبودی

دیگه دوستت دارم واست رنجی نداره

واست معنی نداره

واست گریه نداره

واست...

واونوقته که دیگه اگر یک آدم با مهر بیاد وبخواد مهرش رو با تو قسمت بکنه ، تو دلش رو میشکنی

میشکنی که انتقام خودت رو بگیری !؟

واون ...........

اونم می ره و با یکی دیگه...

آره این جوریه که دیگه

دلی عاشق نمیشه

یه دنیا دل شکسته...
_________________
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر کردم چو او هست من نیز خواهم ماند

فکر کردم که هستم چون که او با من هست

می بینم اما ، من هستم

چون که دیگر من نمی خواهم که باشد او

می بینم که ماندم من

از این خاطر که دیگراو را

من نخواهم دید

فکر کردم گذشته است

من کنون می بینم...
__________________
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
من درون کلبه ی خاموش خود

خستگی را و تو را یک جا تصاحب کرده ام

من درون خانه ی بی مهر خود

هر صفایی را به زندان کرده ام

من برای دیدن احوال خود

هر شبم با تو ملاقات کرده ام

من برای دیدن چشمان تو

هر زمان برمه قناعت کرده ام

اینکم با چه گناهی غرق این چال سیاه

گشته ام همراه یاد و حسرت دیدار ماه ؟

پاسخم گویید عزیزان جهان

من برای چه هراسان مانده ام ؟
__________________
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز حدیث دل و عشق وسخن با لبخند

امروز نگاه پدر و عشق من و کم رفتن

امروز همه خلق جهان در نظرم پر رونق

امروز همه نور خدا بر من و بر این بی تن

امروز خدا در نظرم عاشق امروزی تر

امروز جهان در نظرم پیرو احساس و ظن

امروز دلم در گرو دخترکی با لبخند

امروز خدا با من و ما چه قصه ها می سازد

امروز زمین هرچه در او هست ز خود وا سازد

امروز مرا خانه ی دل مهر مطلا دارد

امروز همه شور و شعورم فزونی دارد

امروز همه شعر و سخن رنگ امیدی دارد

امروز خدا با من و دل حال و هوایی دارد
__________________
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا خدا هست ، دل من شاد و لطیفه !

تا خدا هست ، همه چیز پاک و نهیفه !

تا خدا هست ، دل من ازتوهمش داره بهونه !

تا خدا هست ، لب من داره فقط از تو می خونه !

تا خدا هست ، قلمم دیگه می خواد که فقط از تو بنویسه !

... ولی ای دوست !

تا خدا هست ،

دل توچه ؟

از دل من دل تو با توچه آورده نشونه ؟
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا خدا هست دوستی هست و تا دوستی هست دوست داشتنی هم بی شک هست و عشقی و عاشقی باقی است وچون عاشق هست مطمئن باشیم مهر نیز موجود است
__________________
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر همه ما قرار بود درباره عشقمان بنويسم فكر مي كرديد چند صفحه را سياه مي كرديم؟
و اگر قرار بود هر روز مطلبي درباره احساس و عشقمون بنويسيم تا چه مدتي ميتوانستيم مطالب غير تكراري بنويسيم!
چرا بعضي از ما به عشقمان مي گوييم يك دنيا حرف داريم كه بايد به او بگوييم،آيا اگر قرار باشد همه آنها را بنويسيم بيش از چند صفحه ميتوانيم بنويسيم؟
من فكر ميكنم خودم جواب برخي سوالها را دارم.
بعضي وقتها عشق يك نفر آنقدر بر دل آدم سنگيني مي‌كند كه آدم فكر ميكنه يك دنيا را در دل خود جا داده است.
در حقيقت ما يك دنيا حرف نداريم ما يك دل احساس داريم.
اگر قرار بود احساس خودمان را هر روز مي نوشتيم شايد هر روز مينوشتيم " دوستت دارم " و كساني كه عشقي در دل دارند ميدانند كه اين جمله هرگز تكراري نخواهد شد و هربار شنيدن آن (يا بهتر بگم فهميدن آن) حتي از خواندن يك كتاب حرفهاي عاشقانه ارزش بيشتري دارد.
به نظرم خوشبختي يعني اينكه بدوني يك نفر دوستت داره و شيرين ترين لحظه ها زمانيست كه ميشنوي كسي مي‌گويد كه "دوستت دارم".
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم مي خواد بارون بياد شيشه ي شب رو پاك كنه
ديو سياه غصه رو تو قطره هاش هلاك كنه
دلم مي خواد بارون بياد ‚ ناودون رو نو نوار كنه
كلاغ پير خونه رو چلچله ي بهار كنه
دلم مي خواد بارون بياد تا تو رو همراهش بياره
دستاي نازنينت رو تو دستاي من بذاره

دلم مي خواد با هم ديگه برگاي باغ رو بشماريم
تو دل هر خط خبر چهل كلاغ رو بشماريم
دلم مي خواد كه خطاي صورت آينه كم بشه
سر زدن ترانه ها دوباره دم به دم بشه
دلم نمي خواد پل ما نامه ي پنهوني بشه
مي خوام هواي كوچه مون دوباره باروني بشه
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
درشت ترین توت فرنگی دنیا...

پر رنگ ترین بستنی زعفرونی دنیا...

خوش رنگ ترین لاک دنیا...

نرم ترین خرس عروسکی دنیا...

ترش ترین شاتوت دنیا...

طولانی ترین اکانت دنیا... و البته پر سرعت ترینش...

امن ترین جای دنیا...

وحشی کننده ترین بوی دنیا (مخلوطی از بوی چرم و سیگار و ...)

طولانی ترین بوسه ی دنیا...

سس مالی ترین سیب زمینی سرخ کرده دنیا...

لرزونک ترین ژله دنیا...

نرم ترین آدامس خرسی دنیا...

ترش ترین لواشک دنیا...

ملایم ترین صورتی دنیا...

نرم ترین حریر دنیا....

متنوع ترین سایه ی چشم دنیا...

فیروزه ای ترین آبی دنیا...

Cool ترین ادکلن دنیا...

ساکت ترین شب دنیا...

کم هزینه ترین موبایل دنیا...

زشت ترین غورباغه دنیا (واسه قورت دادن!)

تموم نشدنی ترین کاکائو دنیا....

پر رنگ ترین رژ لب دنیا!

شیطون ترین ماهی دنیا...

ناز ترین دوست دنیا...

پر سس ترین سالاد اندونزی دنیا...

پر خونه ترین جدول دنیا...

مخملی ترین پروانه دنیا...

آلبالویی ترین پاستیل دنیا..."
__________________
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
قاصدك ! هان ، چه خبر آوردي؟
از كجا ،‌ وز كه خبر آوردي؟
خوش خبر باشي ، اما ، اما
گرد بام و در من
بي ثمر ميگردي
انتظار خبري نيست مرا
نه ز ياري نه ز ديار و دياري - باري
برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس
برو آنجا كه ترا منتظرند
قاصدك
در دل من همه كورند و كرند


دست بردار از اين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم ميگويد
كه دروغي تو ، دروغ
كه فريبي تو ، فريب


قاصدك ! هان ، ولي ... آخر ... ايواي
راستي آيا رفتي با باد؟
با توام ، آي ! كجا رفتي؟ آي
راستي آيا جايي خبري هست هنوز؟
مانده خاكستر گرمي ، جايي؟
در اجاقي - طمع شعله نمي بندم - خردك شرري هست هنوز؟

قاصدك
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم ميگريند.
__________________
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا همه چی.....

چرا همین که حس می کنی دیگه آخرشی.....اخر همه چی ....

همه چی یهو......جلوی چشات رنگ می بازه و ارزش خودشو از دست میده......

چرا بایدحس می کنه حالم باید خوب باشه که خبری ازم نیست؟

چرا هیچ تضمنی واسه هیچی وجود نداره... واسه ادامه ی ....

مگه تو این دنیا چی بالاتر از .........

چی بالاتر از......

اه................

دیگه حالم داره بهم می خوره ....از همه چی......
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز یه چیز دیگه هم فهمیدم....اگه یه ماهی تو آب گریه کنی هیشکی اشکاشو نمیبینه....
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته است ، به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب می کشم چراغهای رابطه خاموشند ، چراغهای رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد و کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه تو گوشِت گفتم دوست دارم ...و بعدش فرار کردم ... چی کار می کنی؟ !
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگه چیه خب واسه خودم گریه کردم
واسه خودم دلم تنگ شده بود
مگه چیه
اره اره
یه وقتایی یه روزایی
باید گریه کنی
باید سبک بشی
یه وقتایی فقط خدا بهت گوش میده
یه وقتایی باید گریه کنی
مگه چیه
مگه نمیشه منم طفلی باشم
مگه نمیشه ....................
نه میشه میشه اشک بریزم

میدونی چرا
چون از ته دله
دلم گرفته ای دوست هوای گریه دارم
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگي قصه مرد يخ فروشي است که ازاو پرسيدند:فروختي؟ گفت:نخريدند،تمام شد...!
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه ها گذرا و خاطرات ماندگارند حاضرم تمام هستيم را بدهم تا لحظه ها ماندگار و خاطرات گذرا شوند...
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق لیلی در دل درخت انار جوشید ـ درخت سبز شدو گل داد ... سرخ سرخ ـ گل ها انار شد داغ داغ ...دانه ها عشق می ورزیدند در دل کوچک انار جای نمی گرفتند ـ انار ترک برداشت ... دانه ها ترکیدند ـ خون انار روی دست لیلی چکید ـ لیلی انار را از شاخه چید ... مجنون به لیلیش رسید راز رسیدن همین بود ـ کافی است فقط اناره دلت ترک بخورد ...
 

tarane

عضو جدید

آسمون آرزومون پره از ابرای تیره
لالایی واست بخونم تا شاید خوابت بگیره
اگه از خواب نپریدی توی خواب خدا رو دیدی
یه جوری بپرس ازش که دلامون چرا اسیره
باز که چشماتو نبستی ببینم باز که نشستی
می دونم یه جوری هستی که دلت از همه سیره
اما بهتره بدونی طبق اصل مهربونی
دل واسه عاشق نبودن راه نداره ناگزیر
چشمای تو شده خسته بغض ارزوت شکسته
اما باز تو فکر اینی اگه من رو نپذیره
بهتره بیدار نشینی اون و توی خواب ببینی
واسه دیوونه بودن عزیزم همیشه دیره
خوش به حال بعضی مردم که شدن تو زندگی گم
التماس سرخ سیبا پیششون چقد حقیره
نه به فکر عطر یاسن نه به فکر التماسن
خنده داره واسشون که دل ما یه جایی گیره
چی بگم شبم تموم شد ندیدم اون رو حروم شد
کاش می دونست یکی اینجا بد جوری واسش می میره
کاش که بود یه قطره بارون واسه نامه هامون
به دل همیشه دریات از کسی که تو کویره
 

tarane

عضو جدید
[FONT=courier new,courier,monospace]دهانت را می بویند[/FONT]
مباداگفته باشی دوستت دارم!
دلت را می بویند
مبادا شعله ای در آن پنهان باشد!
روزگار غریبی است نازنین
عشق را باید در پستوی خانه پنهان کرد!
آنانکه قصابانند بر گذرگاه ها
با کوله و ساطوری خرنالود که
خنده را بر لبها
جراحی می کنند و
ترانه را به دهان
به اندیشه!
خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد!
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبی است نازنین
و شیطان پیروزمندانه سور عزای ما را به سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
قصد من فریب خودم نیست دلپذیر
قصد من فریب خودم نیست !
 

tarane

عضو جدید

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به روي دل نوشتم من, كه اين منزل فروشي نيست[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] سرائي كه بيارامي لباسي كه بپوشي نيست[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به روي سينه بنوشتم كه مشكل مي پسندم من[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] به اصرار و استدعا به كاري كه بكوشي نيست[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو گفتي لا اقل يكبار گويم دوستت دارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] بدان عشقم نمي ايد و اشكال از خموشي نيست[/FONT]
 

tarane

عضو جدید
در شب یلدای بوسیدن کجا بودی؟

دلم تنگ نوازش های دست مهربانت بود

و قلب خسته ام در جستجوی بودن آغوش گرمت،

از سر شوق نگاه دلکش چشمان مستت به تپش افتاد

و انجام شب یلدای این پائیز،

نگاه سرد من بر قاب عکست بود

و لبخند قشنگت را هزاران بار بوسیدم

و در چشمان زیبایت نگه کردم

و با عکس خموشت گفتگو کردم

شنیدستم که عکست بارها می گفت:

تو را من دوست می دارم!

ولی افسوس عکست بود با من گفتگو می کرد

و شاید هم خیال خوش خیالم بود

نمی دانم!

ولی ای کوه سرشار از غرورم،

عشق تو یلدا ترین فصل کتاب زندگانی بود

تو را من دوست می دارم!!!

 

tarane

عضو جدید

شيشه اي مي شکند ...
يک نفر مي پرسد...
چرا شيشه شکست؟
مادري مي گويد...
شايد اين رفع بلاست
يک نفر زمزمه کرد...
باد سرد وحشي مثل يک کودک شيطان آمد،
شيشه ي پنجره را زود شکست.
کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ي مغرور
شکست،
عابري خنده کنان مي آمد...
تکه اي از آن را بر مي داشت...
مرحمي
بر دل تنگم مي شد...
اما امشب ديدم...
هيچ کس هيچ نگفت،
قصه ام را نشنيد...
از خودم مي پرسم
آيا ارزش قلب من
از شيشه ي پنجره هم
کمتر است؟
 

moongirl

عضو جدید
توبه کردم که اگر بوسه دهی توبه کنم
که دگر بار از اینگونه خطاها نکنم
بوسه دادی و چو برخاست لبت از لب من
توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم
 

melika

عضو جدید
بین گلها تو گل سر سبدی
چه کسی گفته عزیزم تو بدی؟
خوب من حوصله کن قهر بد است
تو که راه دل من را بلدی
ماه من نیست نه با آن همه نیست
آسمان پیش نگاهت عددی
خواب و بیداری تو لحظه ی صبح
چه کسی دیده چنین جزر و مدی؟
دیگر از حوصله خالی شده ام
باید از عشق بگیرم مددی.
 

sara_hyperactive

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخر اگر پرستش او شد گناه من
عذر گناه من، همه چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من
او هستی من است که آینده دست اوست.

فریدون مشیری
 

Similar threads

بالا