بدترين بلايي كه سر معلم يا استادت آوردي!!!!

kolaqermezi

عضو جدید
:cool:من بهترین بلارو سر استارمون آوردم و از خودم مایه گذاشتم..............
تو دوره کاردانی استادی داشتیم که با عرض شرمندگی یه کم ............ تشریف داشت. آتلیه های معماری هم که مسلما مختلطه........و استادمونم که....
ایشون واسه اینکه به اهدافشون برسن کلاسو به دو گروه آقایون و خانوما تقسیم کردن.... که نتیجش معلومه. قرار شد آقایون بعد از ظهر برن سر کلاس و خانومام قبل از ظهر. هیشکی از این کار استادمون راضی نبود. مغز معمارانه منم فورا شروع به راه حل یابی واسه برگردوندن کلاس به روال عادیش کرد. بچه های کلاسو هماهنگ کردمو گفتم من هرچی به استاد گفتم تاییدم کنید و اصلا نخندین!!!!!!!! بچه هام قبول کردن!
گفتم استاد من نمی تونم با گروه آقایون بیام سر کلاس و باید با خانوما بیام!!!!!!!!! علتشو ازم پرسید. منم سینه راست کردمو با افتخار بهش گفتم استاد من شاغلم و شغلمم چوپونیه!!!!!!:cool:
الانم که نشستم تو کلاس یه کارگر استخدام کردمو گذاشتم تا از گوسفندام نگهداری کنه............... ایشونم باور کرد و گفت اشکالی نداره استثنائا تو با اون یکی گروه بیا. این حرف استاد همانا و از هفته بعد مختلط شدن کلاس همان.
نهایتا کلاس دوباره مختلط شد و منم بدلیل چوپونیم یه نمره 19.50 پایان ترمی از استادمون گرفتم.

خوب بود ميگفت برام يه گوسفند بيار برا قربوني ميخام...:D
 

تارا پارسا

عضو جدید
من خيلي شيطون بودم / بيشتر سر موضوعات علمي كل كل ميكردم و معلم ها رو ضايع ميكردم

اما خب نقشه هاي شوم هم ميكشيدم / يكبار كلاس رو از 15 اسفند تا 15 فروردين (( يك ماه )) تعطيل كردم


ساير خاطرات كه بيشتر واس كارهاي گروهي بود بسيار بسيار صحنه داره و كلا سانسور ميشه :دي
درست مثل من...كل كل واسه يه ديقس...
چه حالي ميده يه استاد ادعا داشته باشه و آدم ضايش كنه...:D

 

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخ جون دندونم برق زد واسه اين تاپيك اينجوري(جينگ):
من بلا زياد سر اين استادا و معلماي عزيز در آوردم...
يه بار معلم انديشه دوره راهنماييمون كه يكم نچسب بودو بچه ها دل خوشي ازش نداشتن...اومد بشينه بادكنك آب گذاشتيم زيرش يبارم آدامس چسبونديم...
بعدش نفري 5نمره ازمون كم كرد چون اعتراف نكرديم كار كي بود.......
.
.
. اي داستان ادامه داره در تاپيكاي بعدي شيرين كاريامو ميگم..........:w12:
دیگه اون استاد باید چیقد گاگول باشه که شما زیرش بادکنک آب گذاشتین.اونم متوجه نشده !!

بدترین بلا واسه سال سوم دبیرستان بود که تمام بچه های کلاس توی سطل زباله ببخشد اگه بی ادبیه شاشیدن بعد اونو گذاشتن بالای در وقتی استاد فیزیک اومد داخل چشمتون روز بد نبینه اون همه جیییییییش روی استاد بیچاره مون ریخت باعث شد که کل کلاس ترم اول فیزیک رو افتادن

بدترین بلای دیگه مون واسه دوم دبیرستان بود که یه استاد داشتیم استاد شیمی بود ، شخصی واقعا عقده ای و بد عنوق بود او تازه یک زانتیای سفید رنگ صفر کیلومتر خرید هیچ وقت هم ماشینو از ترس خط خطی بچه ها به داخل مدر سه نمی اورد همون دور و برا پارک میکرد یه روز بچه ها جاشو فهمیدن ، قبل از کلاس این استاد درس شیرین ورزش داشتیم همه بچه ها حدود 30 یا 35 نفر بودیم

ماشینو طوری خط خطی کردن که انگار ماشین تو عمرش رنگ سفید به خودش ندیده بود ماشین سفید بچاره رو این قدر باکلید خط خطی کردن که ماشین رنگ سبز تیره به خود گرفته بود بعد قبل از اینکه زنگ تفریح بخوره بچه ها بیان اومدیم شروع به فوتبال کردیم
خالی بستی.(باعرض شرمندگی)

درست مثل من...كل كل واسه يه ديقس...
چه حالي ميده يه استاد ادعا داشته باشه و آدم ضايش كنه...:D

یبار واسه اون دورانی (سال دووم دانشگاه) که پسرخوبی بودم زود رفتم سرکلاس البته دلیل اصلیش این بوداونروز عجله داشتم واین که هر کی سریعتر میرفت سریعتر میتونست کارشو نشون بده(یعنی هرکی میرفت اسمشو تو فهرست سریعتر مینوشت براساس نوبت سریعتر بکارش رسیدگی میشد)خب همون روزم یک نفرکه قبل من اسم نوشته بود قبل از اینکه نوبتش بشه اسمشو پاک کرد که دیرتر کارشو نشون بده،بعدش یه دختر خانمی تازه از راه رسید و استادم که ازون آدمای چیز> :)hate:) سریع تو اون جای خالی اسم اون دختر خانومو نوشتو دیگه هیچی.منم که این صحنه رو دیدم(یه نیم ساعتی منتظر مونده بودم تا نوبتم شه بعدچون عجلهم داشتم)قاط زدم.نوبت دختر خانومه شد رفتم نشستم سرکارش تا دلتون بخواد بکارش گیر دادم.در حد لالیگا.بعدش که تموم شد به استاد گفتم "استاد چرا شما کار این خانومو زودتر از من دیدید؟اونم گفت چون خالی بوده اسمشو نوشتم تو این جای خالی!!منم گفتم جان !اینکه دلیل نمیشه عزیزم،یکم مننو مون کرد گفت حالا دیگه! منم راستو مستقیم گذاشتم کف دستش (بش گفتم) شما نباید همچین کاریو میکردید حق مارو ضایع کردید و یه اشتباهیه که مرتکب شدید و بعدش گفتم که اشکالی نداره حالا اشتباهیه که شما مرتکب شدید ومن هم شما رو میبخشم.)اینو که گفتم استاد دود شد رفت هوا!! ملت با تعجب منو نیگا میکردن منم عین خیالم نبود.
اخر ترم هم کارمو طوری جمع کردم که نتونست سوتیی ازش بگیره و اون خاطره تا بعدها تو یادش موند چون هر بار که از کنارش رد میشدم با یه حالت خاصی بهم نیگا میکرد منم عین خیالم نبود.
 

تارا پارسا

عضو جدید
يبارم سركلاس هنرهاي تجسمي حوصله خالي بندياي استادمون نداشتم نشستم كاريكاتورشو كشيدم آخر تايم بهش دادم...
فك ميكردم ناراحت شه اما خوشش اومدو منو تشويق كرد اينكارو ادامه بدم...:w11:
 

Major Geologist

کاربر فعال تالار موبایل ,
کاربر ممتاز
درست مثل من...كل كل واسه يه ديقس...
چه حالي ميده يه استاد ادعا داشته باشه و آدم ضايش كنه...:D

و چه حالی میده اطلاعات آدم کافی نباشه و سر کل کل کردن با استاد، شاگرد ضایع شه.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اول از خودم شرو ميكنم...:D

دوران دبيرستان..روز معلم بود...
البته دوستان اغفالم كردن باتخم مرغ زديم تو سر معلم بيچاره از همه جا بي خبر...
اولش كه از در كلاس اومد تو تخم مرغارو دستمون ديد فك كرد از اين تخم مرغاييه كه داخلش كاغذ رنگيه اما خبر نداشت كه تخم مرغه داخلش خالي نشده...
.
.
.
اما بعدش از خجالتمون در اومدو مارو از كلاس پرتمون كرد بيرون....:D



يه
سريم با بچه ها چسب رازي ريختيم روي صندلي معلم ...انصافنم راضي بوديم چون بعدش معلم چسبيد به صندلي....عجب چسبي بود....
:D

آنان که جایگاه و مقام بزرگترا رو گرامی نمیدارند هیچگاه بزرگ نمیشن و حقیر می مانند.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اول موضوع تاپيك رو نگاه كن بعد نظر بده.....
موضوع تاپیک رو تو نقل قولم ندیدی؟
آنان که بزرگترا رو با کاراشون و برخورد هاشون بخیال خودشون کوچیک میکنند خودشون هیچوقت بزرگ نمیشن.
 

kolaqermezi

عضو جدید
موضوع تاپیک رو تو نقل قولم ندیدی؟
آنان که بزرگترا رو با کاراشون و برخورد هاشون بخیال خودشون کوچیک میکنند خودشون هیچوقت بزرگ نمیشن.

بابا شما زورو...
هركسي بلاخره از دوره ابتدايي تا دانشگاه يه شيطنتايي داشته...
اين اسمش شيطنته...ننجون
:w25:
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بابا شما زورو...
هركسي بلاخره از دوره ابتدايي تا دانشگاه يه شيطنتايي داشته...
اين اسمش شيطنته...ننجون
:w25:
اسمش بی فرهنگی است نه شیطنت. البته خیلی بی های دیگه هم داره که نمیشه گفت.
 

beso

اخراجی موقت
یه بار استاد زبانموون نمی ذاشت از کلاس برم بیرون

منم به حرفش گوش ندادم ولج کردم و رفتم بیرون


استادمونم گریه کرد :)
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترم یک بودم استاد فیزیکمون خیلی ادعاش میشد،بچه های کلاس هم چون ترم اول بود زیاد دستشون نیومده بود چطور باید درس بخونن و همراه کلاس پیش برن واسه همین تقریبا میتونم بگم هیچ کس متوجه درس استاد نبود استادهم از این فرصت سوءاستفاده میکردو مطالبو بدتر میپیچوند و ازاینکه میدید بچه ها هنگن کیف میکرد!اما من فیزیکو خیلی دوس میداشتم!
یه روز داشت همینطوری تخته گاز درس میداد و خوشحال بود که سطح درس دادنش اینقد بالاست که بچه ها متوجه نمیشن !
که من وسط درس دادنش سوالی پرسیدم که بنده خدا یه ربع داشت فقط به نوشته های خودش روی تخته نگاه میکرد و سردرنمیاورد چجوری برام اثبات کنه وجوابمو بده ! آی اون موقع من حــــــــال کردم که نگو اینقد حض کردم !


تا آخر ساعتم نتونست به جواب برسه حتی از بچه ها کمک خواست آخرشم گفت روش فکر میکنم فردا بیا اتاقم :)
 
آخرین ویرایش:

khordad64

عضو جدید
ی بار آشغال تراشای چند تا میز رو جمع کردیم و وقتی کنار میزمون ایستاده بود و داشت درس میداد همه رو ریختیم تو جیب مانتوش.
 

لوتوسو

عضو جدید
ما سس مالیدیم ب تخته پاک کن...استادمون خیلی فی فی بود!
...
یه بارم همه قرار گذاشتیم کل کلاس 10 مین با چشمای باز خیره خیره به نعلین حاج اقامون نگا کردیم...بنده خدا ب خودش شک کرده بود!
 

mohammadreza1001

کاربر فعال
سال دوم دبستان بودم،معلممون یه مرد میانسال نسبتا جدی بود.جلسه اول بعد از کلی صحبت گفت:بچه های عزیزم ، کسی سوالی نداره؟
منم که همه چیو به مسخره میگرفتم گفتم آقا اجازه؟
گفت : بله پسرم؟
گفتم: زیر میز ما پیازه​​​
کلاس یهو منفجر شد.اومد جلوم ایستاد.منم با پررویی تمام تو چشماش نگاه میکردمو میخندیدم.
انگار سر منو با تیله اشتباه گرفته بود.چنان با انگشت کوبید تو پیشونیم که فکر کردم یه میله داغ چسبوندن به پیشونیم...
در واقع بلایی بود که سر خودم آوردم نه سر معلمم!
 

kolaqermezi

عضو جدید
ما سس مالیدیم ب تخته پاک کن...استادمون خیلی فی فی بود!
...
یه بارم همه قرار گذاشتیم کل کلاس 10 مین با چشمای باز خیره خیره به نعلین حاج اقامون نگا کردیم...بنده خدا ب خودش شک کرده بود!

با حال بود ....خوشمون اومد :w25:
 

دکترتپل

عضو جدید




يه سريم با بچه ها چسب رازي ريختيم روي صندلي معلم ...انصافنم راضي بوديم چون بعدش معلم چسبيد به صندلي....عجب چسبي بود....
:D

[/QUOTE]

ماکه تیرمون خطا رفت !
چسب ریخته بودیم رو صندلی معلممون اما وقتی اومد تو کلاس کیفشو گذاشت رو صندلی ...
تازه بعدشم رو کیفش نشست:Dکیفش حسابی چسبیده بود به صندلی جدا نمیشد:D
 

kolaqermezi

عضو جدید




يه سريم با بچه ها چسب رازي ريختيم روي صندلي معلم ...انصافنم راضي بوديم چون بعدش معلم چسبيد به صندلي....عجب چسبي بود....
:D


ماکه تیرمون خطا رفت !
چسب ریخته بودیم رو صندلی معلممون اما وقتی اومد تو کلاس کیفشو گذاشت رو صندلی ...
تازه بعدشم رو کیفش نشست:Dکیفش حسابی چسبیده بود به صندلی جدا نمیشد:D[/QUOTE]

رو كيفش نشست ؟؟؟؟؟؟؟؟
چطوري؟؟؟؟؟؟؟؟؟:D
 

دکترتپل

عضو جدید
ماکه تیرمون خطا رفت !
چسب ریخته بودیم رو صندلی معلممون اما وقتی اومد تو کلاس کیفشو گذاشت رو صندلی ...
تازه بعدشم رو کیفش نشست:Dکیفش حسابی چسبیده بود به صندلی جدا نمیشد:D

رو كيفش نشست ؟؟؟؟؟؟؟؟
چطوري؟؟؟؟؟؟؟؟؟:D[/QUOTE]
دبیر ریاضیمون بود !
از این پسرای جوان تازه کار صندلیشو میذاشت پشت میزش بعد کیفشو روش میذاشت یواشکی جزوشو در میاورد روش میذاشت که ما نفهمیم!!!!
مام که....
خلاصه اونروز رو کیفشم نشست حسابی چسبید!
 

kolaqermezi

عضو جدید
رو كيفش نشست ؟؟؟؟؟؟؟؟
چطوري؟؟؟؟؟؟؟؟؟:D
دبیر ریاضیمون بود !
از این پسرای جوان تازه کار صندلیشو میذاشت پشت میزش بعد کیفشو روش میذاشت یواشکی جزوشو در میاورد روش میذاشت که ما نفهمیم!!!!
مام که....
خلاصه اونروز رو کیفشم نشست حسابی چسبید![/QUOTE]

هان ........... فهميدم...:D
 

دکترتپل

عضو جدید
يبارم سركلاس هنرهاي تجسمي حوصله خالي بندياي استادمون نداشتم نشستم كاريكاتورشو كشيدم آخر تايم بهش دادم...
فك ميكردم ناراحت شه اما خوشش اومدو منو تشويق كرد اينكارو ادامه بدم...:w11:
منم کاریکاتور دبیر شیمیمون رو روی دسته صندلیم کشیدم بعد بهش نشون دادم انقده ذوق زده شد!
بهم گفت رو ورقه اچار برام بکش !
هرهفتم گیر میداد کشیدی یانه!
اخرش براش کشیدم دادم بهش قابش کرد!:surprised:
 

دکترتپل

عضو جدید
یه شب که تعطیل شدیم منتظر سرویسا بودیم که بیان با استادمون حرف میزدیم!
من یه بطری اب معدنی دستم بود رفتم از پشت خالی کردم تو لباس دبیرمون بعدشم فرار کردم!
کلی دنبالم دوید نتونست منوبگیره!
هفته بعدش که باهاش کلاس داشتیم یه بطری یه لیتری اب معدنی با خودش اورده بود سرکلاس خالی کرد روم!:D
 

تارا پارسا

عضو جدید
یه شب که تعطیل شدیم منتظر سرویسا بودیم که بیان با استادمون حرف میزدیم!
من یه بطری اب معدنی دستم بود رفتم از پشت خالی کردم تو لباس دبیرمون بعدشم فرار کردم!
کلی دنبالم دوید نتونست منوبگیره!
هفته بعدش که باهاش کلاس داشتیم یه بطری یه لیتری اب معدنی با خودش اورده بود سرکلاس خالی کرد روم!:D
چيزي كه عوض داره گله نداره.....:biggrin:
 

طوفان 2013

اخراجی موقت
بهترین بلا سر استادمون این بود که تو دانشگاه جلوی همه به استادمون گفتم دوست دارم میخوام بیام خواستگاریت
 

hossein_ebrahimi

عضو جدید
ترم دوم سال سوم دبیرستان بودیم ، وایت بورد نبود تو کلاس تخته سیاه بود ، گچای ما هم از این استوانه ای های دارازو نازک بود منم تازه یه بسته از این پاک کنای استوانه ای دراز واسه داداش کوچیکم خریده بودم که یه سوژه خفن زد به سرم! رفتم 3 تاشونو ورداشتم بردم سر کلاس فیزیک استادمونم همیشه 3 یا 4 تا رنگ مختلف میاورد ،معلم که اومد سر کلاس یکم درس داد رفت بیرون قبل اینکه برگرده رفتم جای گچارو با پاک کن عوض کردم اومدم! معلم بیچاره که اومد تو تخته بنویسه هر چه قدر که تلاش کرد ننوشت!!!!:eek: معلمو میگی بیچاره سرخ شد عصبانی شد دیگه سر کلاس وا نستاد رفت!!!:mad:
ولی جلسه بعدش براش یه هدیه آماده کردیم بردیم گذاشتیم رو میزش یکم خرابکاریمونو درس کنیم!آخه خیلی معلم خوبی بود ولی ما نامردی کردیم دیگه!!!
 

Similar threads

بالا