تو برفتی وفا نکرده ، نگهی سوی ما نکردهاین شعر و بالاتر گفته بودید با یان حال
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که درشریعت ما غیر از این گناهی نیست
نکند ای امید جانم ، که نیایی خدا نکرده
تو برفتی وفا نکرده ، نگهی سوی ما نکردهاین شعر و بالاتر گفته بودید با یان حال
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که درشریعت ما غیر از این گناهی نیست
هر آنکسی که دراین حلقه نیست زنده به عشقتو برفتی وفا نکرده ، نگهی سوی ما نکرده
نکند ای امید جانم ، که نیایی خدا نکرده
هر آنکسی که دراین حلقه نیست زنده به عشق
براو نمده به فتوای من نماز کنید
میان عاشق و معشوق فرق بسیارستدور از تو دگر دل رسوای خود به که بسپارم
گر شد به فنا ز تو بنیان من زتو دل شادم
شعر خودمدر نامه ی مجنونم از نامه من اغازم
زان پیش اگر بودم سر دفتر دانایی
شعر خودم
یکی آمد مرا نعمت زانعام خداوندی
ورا طوطی مسما شد که دارد او شکر خندی
انگلیسی از خانم Adeleاحسنت بسیار زیباست
يا رب مگذار كه عاشقان خوار شوند
مگذار كه رانده از خانهي دلدار شوند
Last Night I dreamt of SunPedroانگلیسی از خانم Adele
The scars of your love remind me of us
they keep me thinking that we almost had it all
" ل " بده
احسنت بسیار زیباست
يا رب مگذار كه عاشقان خوار شوند
مگذار كه رانده از خانهي دلدار شوند
دل آرا ما نگارا چون تو هستی
همه چیزی که باید هست ما را
سلام
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ریز که معذور نماندست
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدنتا شدم حلقه بگوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نوع بمبارکبادم
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالوده ام به بد ديدن
نه بغضی در گلویم بود
نه دل شدگی
و نه مشتی شعر...
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم ...
تا تو نگاه میکنی کارمن آه کردنست
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردنست...
تا نگاه میکنی وقت رفتن است.
باز هم همان حکایت همیشگی.
پیش از آنکه باخبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود.
آه ای دریغ و حسرت همیشگی .
ناگهان چقدر زود دیر میشود
دلخوشي ها كم نيست : مثلا اين خورشيد،
كودك پس فردا،
كفتر آن هفته.
يك نفر ديشب مرد
و هنوز ، نان گندم خوب است.
و هنوز ، آب مي ريزد پايين ، اسب ها مي نوشند.
روزگاریست که سودای بتان دین من استدر جهان غصه کوتاهی دیوار مخور / حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور
گردش چرخ نگردد به مراد دل کَس / غم بی مهری این مردم بی عار مخور...
دیدن روی ماه تورادیده جان بین بایدتا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا می آید.
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |