گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به یادم باش وقت لحظه ی غروب خورشید

به یادم باش وقتی تو تنهایی یات دلت لرزید
به یادم باش اگه دیدی عاشقی چشم به دربسته
به یادم باش اگه دیدی سایه ای چشم به دربسته
به یادم باش وقتی دیدی شقایقی پر پر میزنه
به یادم باش وقتی ماهی ای داره جون میکنه
به یادم باش اگه دیدی غمگین میخونه قناری
به یادم باش اگه حس کردی دیگه کسیو نداری
به یادم باش وقتی می بینی شمعی میشه خاموش
به یادم باش وقتی می گیری کسی و در آغوش
به یادم باش هر وقت گوش دادی به نوایی غمگین
به یادم باش اگه دیدی برگی از درختی افتاده
به یادم باش اگه دیدی قایقی دل به دریا داده
به یادم باش اگه رفتی سر مزار دل شکسته ای
به یادم باش اگه دیدی عاشق از درد خسته ای
به یادت هستم همه جا, در تموم لحظه های زندگی
به یادت هستم وقتی خیلی خیلی خستم از خستگی
به یادت هستم اگه روزی رفتم زیر خاک تاهمیشه
به یادت هستم چون هیچکس واسه من(تو) نمیشه
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]خاطرات را بايد سطل سطل . . .
ازچاه زندگی بیرون کشید . . .

خاطرات نه سر دارند و نه تَه . . .
بی هوا می آیند تا خفـــــــــــه ات کنند . . .

می رسند . . .
گاهی وسط یک فکر . . .
گاهی وسط یک خیابان . . .
گاهی در یک پارک . . .
گاهی در یک پیاده رو باریک . . .

سردتــ می کنند . . . داغتـــ میکنند . . .
رگ خوابت را بلدند . . . زمینت می زنند . . .

خاطرات تمامــ نمی شوند؛ تمامتــــــــ می کنند...
[/h]
 

TELLI

عضو جدید
هنوزم هر شب و هر روز به یادت می نویسم....
دلتنگی های بیشترم رو پشت اشک های اسمون می ریزیم تا که معلوم نباشه
چقدر عاشقت بودم..
رفتی اما نگفتم خداحافظ تا همیشه چون هنوزم با منی توی قلبم تا همیشه...
اما خداحافظ خداحافظ به ظاهر و خوش آمدی به این قلب که نداره هیچ قراری...
:heart:
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کاش فرصتي دوباره داشتم براي داشتن ارزو
رهايشان کردم نمي دانم کجاي زندگي جدايشان کردم
دور افتاده ام از تمام ارزوهايم, چه تلخ است بودنم بي بودن ارزوها
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
نذر کــَـــردم

سفره ای پهــن کـُنم

از حــَـــ ـــ ـرف های نگفتــه ی دلم ..

....اگـــــ ـــ ــر برگـــَـــردی
 

mahsa hf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]من دلم میخواهد [/FONT]
[FONT=&quot]در پس كوچه های خالی شهر[/FONT]
[FONT=&quot]در سایه گاه ایمن سپهر[/FONT]
[FONT=&quot]آشیان دوستی را [/FONT]
[FONT=&quot]بی نیاز از ترحم نگاه [/FONT]
[FONT=&quot]برای دوست داشتن بنا كنم[/FONT]

 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
ويرانه نه آن است كه جمشيد بنا كرد

ويرانه نه آن است كه فرهاد فرو ريخت

ويرانه دل ماست كه با هر نگه تو صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ريخت!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري رد ميشي برميگرده نگات ميكنه،بدون براش مهمي[/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif][/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري مي افتي برميگرده با عجله مياد به سمتت،بدون براش عزيزي[/FONT]

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري ميخندي برميگرده نگات ميكنه بدون براش قشنگي.[/FONT]

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري گريه ميكني باهات اشك ميريزه،بدون دوستت داره.[/FONT]

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
اكه يكي رو ديدي كه وقتي داري با يكي ديگه حرف ميزني تركت ميكنه بدون عاشقته.[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با چنین چهره که امروز تو آراسته ای هرکه ایینه به دست تو دهد دشمن توست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای بلبل اگر نالی٬ من با تو هم آوازم
تو عشق گلی داری٬من عشق گل اندامی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بنالد بلبل از یک باغبان با صد هزاران گل
ننالم چون؟که یک گل دارم وصد باغبان دارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نالیدن بلبل ز نو آموزی عشقست
هرگز نشنیدم ز پروانه صدایی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به قامت بابا٬این بچه های بازیگوش
طناب بازی بستند٬بزرگ شدندو او خم شد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حکایت لب او مرده زنده می سازد
مسیح دا که به اعجاز متهم کرده؟
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



درد دارد وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم
دیگران یاد عشقشان
می افتند





 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی یعنی بخندی هر چند غمگینی
ببخشی هرچند که مسکینی
فراموش و گذشت کنی هرچند که دلگیری
اینگونه باید زیست ، هرچند که آسان نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ کس تنهایی ام را حس نکرد
لحظه ی ویرانیم را حس نکرد
در تمام لحظه هایم هیچ کس وسعت صدایم را حس نکردآن که سامان غزلهایم از اوست
بی سرو سامانیم را حس نکردهیچ کس حس نکرد درد دل من چیست
عاشقانه زیستن,عاشقانه دل کندنم حس نکردما دوست داریم دوستان باوفا را هیچ کس معنی حرفهایم را حس نکرد.





 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دستی نیست، تا

نگاه خسته ام را نوازشی دهد.

اینــــــــــــــــــــــ جــــــــا بــــــــــــــــــــــــ ــاران نمی بارد!

فانوسهای شهر، خاموش و مرده اند.

دستهای مهربانی، فقیرتر از من انــــد...!

نامردمان عشق ندیده،

خنجر كشیده اند بر تن برهنه و بی هویتم !

دلم می خواهد آنقدر بنویسم

تا نفسهایم تمام شود.

آنقدر دفترهای كهنه را سیاه كنم،

تا سرم فریاد كنند.

می خــــــــــواســـــتم واژه ای پـــــــیـــــــــــدا كنم، تــــــــــــــــــــــا

دلتنگی كهنه و بی خاصیتم را عرضه كند،

ولی...

واژه ها باز هم غریبی می كنند!

می خواستم كاغذی بیابم، منت نگذارد،

تنش را بدستانم بسپارد، تا نوازشش دهم.

امّا! اعتمادی نیست...!

این لحظه های لعنتی،

باز هم مرا عذاب می دهند..

این دقیقه های بی وفــــا، بی وجدانترینِ عالم اند....!

آیا اینـــــــــــــجــــــــ ـــــــا،

آخریــــــــــــــــن ایستگاه عاشــــــــــــقیســـــــ ــت.......!
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


فاصله ها
هيچوقت تمام نمي شوند
حتي در قصه ها
هميشه مي گويند
يکي بود ، يکي نبود
انگار هيچ وقت نمي شود
همه باشند
همه با هم
در کنار هم باشند
هميشه بايد
جايي
زماني
فاصله اي
چيزي باشد
تا قصه ها کامل شوند
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم واسش تنگ شده:(



من صفای عشق می‌خواهم از او
تا فدا سازم وجود خویش را
او تنی می‌خواهد از من آتشین
تا بسوزاند در او تشویش را

 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دهانم را قفل می بندم ...

و چشمانم را ...

عقل را می پرم و دست به دامان آسمان ، بالهای کوری مرا به سمت خورشید می سوزانند.

پرواز خیالی کافی است... وقت سقوط از ارتفاع چشمانتان مرا به گوشه ی اتاق٬ زل می زند و

یاد آبرویی برباد رفته جرات زبان گشودن را می گیرد.

تنی مرتعش از اشتباهات دوباره تکراری شده و مردی که هیچ نگفتنش مرا می کشد.

و مردکی دیگر، که نامردانه دست به آبرویم برد.

امیدِ با یک مرد بودن یک شبه خاموش و تنهایی از همیشه نورانی تر!

دیگر تنها خدایم باقی مانده که نمی تواند تنهایم بگذارد...
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گاهی اوقات پیش میاد تو دلبسته میشی وابسته میشی
فرقی هم نداره چه سنی داری
پیش میاد
هی میخوای جلوش و بگیری چون طعم دل کندن و چشیدی ولی طرف به زور میخواد بیاد بشینه روی یکی از صندلیهایی که همیشه توی دلت وااسه این جور آدما آماده ست...
میاد و تعارفش میکنی اون بالا بشینه
رسم مهمون نوازی رو به جا میاری
سرخوش میشه از این که جا تو قلبت پیدا کرده
شروع میکنه به ورجه وورجه ...
بازی میکنه
این جا اون جای دلت سرک میشه ببینه چه خبره
تو هم میذاری بره ببینه
مهمونه
نمیشه بهش چیزی گفت


امااااا

امان از اون روزی که آهنگ رفتن میکنه
تازه میفهمی ای بابا طرف پرستو بوده
اون روزایی که اومد تو قلبت روزای زمستونیش بود سردش بود احتیاج به یه جای گرم و نرم داشت اما دیگه بهارش رسیده و باید بره


سخته خیلی سخت...

 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر روزي دشمن پيدا کردي بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي.
اگر روزي تهديدت کردن بدان در برابرت نا توانند.
اگر روزي خيانت ديدي بدان قيمتت بالاست.
اگر روزي ترکت کردن بدان با تو بودن لياقت مي خواهد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نبودنت بهترين بهانه است براي اشک ريختن ...

ولي کاش بودي تا اشکهايم از شوق ديدارت سرازير ميشد ...

کاش بودي و دستهاي مهربانت مرهم همه دلتنگيها و نبودنهايت ميشد ...

کاش بودي تا سر به روي شانه هاي مهربانت مي گذاشتم

و دردهايم را به گوش تو ميرساندم... بدون تو عاشقي برايم عذاب است

ميدانم که نميداني بعد از تو ديگر قلبي براي عاشق شدن ندارم...

کاش ميدانستي که چقدر دوستت دارم و بيش از عشق بر تو عاشقم...

ميداني که اگر از کنارم بروي لحظه هاي زندگي برايم پر از درد و عذاب ميشود

ميدانم که نميداني بدون تو ديگربهانه اي نيست براي ادامه ي زندگي جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا