ماجرای بچه دار شدن آرایشگر....بیاید...بسی میخندیییییییییید

AVINA

عضو جدید
در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي مي‌كرد كه سالها بچه‌دار نمي‌شد. او
نذر كرد كه اگر بچه‌دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند.
بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد!

روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد
خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر
خواست مغازه‌اش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر
از طرف قناد دم در بود.

روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند،
آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتيآرايشگر خواست مغازه‌اش
را باز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم
در بود.

روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگر ماجرا را به
او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.

حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، با چه
منظره‌اي روبرو شد؟
فكركنيد. شما هم يك ايراني هستيد.
.
چهل تا ايراني، همه سوار بر ماشین آخرين مدل، دم در سلماني صف كشيده بودند و غر مي‌زدند كه پس چرا اين مردك حمال الاغ مغازه‌اش را باز نميكنه
...................................................................................................................
بیییییییییییییییییییییییب
تکرایه
ببخشیدم


 
آخرین ویرایش:

somayeh_63

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستت درد نکنه ;).....ولی تو رو خدا این پایین تایپکت نگاه کن ببین چند بار تکرار شده!!! :cool:
 

ayda_63

عضو جدید
در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي مي‌كرد كه سالها بچه‌دار نمي‌شد. او
نذر كرد كه اگر بچه‌دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند.
بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد!

روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد
خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر
خواست مغازه‌اش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر
از طرف قناد دم در بود.

روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند،
آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتيآرايشگر خواست مغازه‌اش
را باز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم
در بود.

روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگر ماجرا را به
او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.

حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، با چه
منظره‌اي روبرو شد؟
فكركنيد. شما هم يك ايراني هستيد.
.
چهل تا ايراني، همه سوار بر ماشین آخرين مدل، دم در سلماني صف كشيده بودند و غر مي‌زدند كه پس چرا اين مردك حمال الاغ مغازه‌اش را باز نميكنه
...................................................................................................................
بیییییییییییییییییییییییب
تکرایه
ببخشیدم


سلام دستت درد نکنه مطلب جالبی بود
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
میگم ، فقط اگه دوست داشتی اون خط آخر مهندس ایرانی بکن (دکتر ایرانی ) کی به کیه دی : میدونیکه همه ی مهندس ها دست و دل بازند
 

eng_yashar

عضو جدید
در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي مي‌كرد كه سالها بچه‌دار نمي‌شد. او
نذر كرد كه اگر بچه‌دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند.
بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد!

روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد
خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر
خواست مغازه‌اش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر
از طرف قناد دم در بود.

روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند،
آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتيآرايشگر خواست مغازه‌اش
را باز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم
در بود.

روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگر ماجرا را به
او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.

حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، با چه
منظره‌اي روبرو شد؟
فكركنيد. شما هم يك ايراني هستيد.
.
چهل تا ايراني، همه سوار بر ماشین آخرين مدل، دم در سلماني صف كشيده بودند و غر مي‌زدند كه پس چرا اين مردك حمال الاغ مغازه‌اش را باز نميكنه
...................................................................................................................
بیییییییییییییییییییییییب
تکرایه
ببخشیدم



با داستان کاری ندارم ولی اینکه لینک 6تا سایت زرد و مزخرف رو توی متنتون گنجوندید به نوعی توهین به شعور مهندسین مخاطبتون هست. به نظرم بهتره این گونه تبلیغات رو ببرید تو تالارهای هنر مطرح کنید. یا فروم های نیک صالحی و اقمار.:)
 

LE!L@

عضو جدید
برای من که تازگی داشت. این ایرانیها همه جا آبروی آدم رو میبرن. نمیدونم کی میخواهیم رفتارمون رو اصلاح کنیم.
ببخشید تشکر نداشتم:(
 
  • Like
واکنش ها: fifa

natashkooh

عضو جدید
در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي مي‌كرد كه سالها بچه‌دار نمي‌شد. او
نذر كرد كه اگر بچه‌دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند.
بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد!

روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد
خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر
خواست مغازه‌اش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر
از طرف قناد دم در بود.

روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند،
آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتيآرايشگر خواست مغازه‌اش
را باز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم
در بود.

روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگر ماجرا را به
او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.

حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، با چه
منظره‌اي روبرو شد؟
فكركنيد. شما هم يك ايراني هستيد.
.
چهل تا ايراني، همه سوار بر ماشین آخرين مدل، دم در سلماني صف كشيده بودند و غر مي‌زدند كه پس چرا اين مردك حمال الاغ مغازه‌اش را باز نميكنه
...................................................................................................................
بیییییییییییییییییییییییب
تکرایه
ببخشیدم



1.مگه اونجا هم نذر ميكنن؟؟؟
2.مردك هم مگه بچه دار ميشه؟؟؟؟ چجوري؟؟؟؟:eek:
 

natashkooh

عضو جدید
برای من که تازگی داشت. این ایرانیها همه جا آبروی آدم رو میبرن. نمیدونم کی میخواهیم رفتارمون رو اصلاح کنیم.
ببخشید تشکر نداشتم:(
ببخشيد ميتونم بپرسم شما اهل كجاييد؟؟؟؟؟
where are you come from?
 

mahsa92

عضو جدید
یعنی ما ایرانیا اینقد وضعمون خرابه....واییییییی خدایاااااااااااااااااااا:razz:
 
بالا