گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



در رویاهایم سیر می کنم

جایی که تورا پیدا کردم و جائی که ...

گم شدم درهرچه هیاهو بود.

گم شدم یا دست روزگار دورت کرد و ...

همان روزها بود که بزرگ شدم،با تمام کودکیم بزرگ شدم و حالا که میخواهم ...

یک ربع قرن بودن را تجربه کنم. چیز جدیدی نیست. همه اینها همان زمان تجربه شد.

من خیلی وقت است که بزرگ شدم... شاید یک بانوی بیست و چند ساله...

این روزها...

ماههای آخر بیست و سومین سال عمرم عجیب ذهن بی قرار مرا درگیر کرده است.

این روزها را ...

با دوستانی که شادیشان را در چند پک قلیان و چای میوه هست می گذرانم .

من عجیبم یا اینها؟؟!!

اینجا هم سکوت می کنم همه حرف میزنند و من در فکر بی فکریم.

دیوانه شدم یا .... ؟!!

جای چیزی اینجا کم است...

جای کسی کم است... نمیدانم!

من این روزها وجودم را به بانوئی تبدیل می کنم که هنوز سرشار از احساسات است.


_________________

 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


تــــلـ ـخ منـــ ـم،
همچون چای ســ ـرد
که نگاهــ ـش کرده باشی
ساعات طولانی و ننوشیده باشـ ـــی.
تــــلـ ـخ منـــ ـم،
چای یــ ــخ که هیچکس ندارد "هوسـ ـش" را
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


اين که نامش زندگی است، من را کشت. . .
مانده ام!

آنکه نامش مرگ است با من چه ميکند!.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه ببيني چه سخت است تمام اندوه خويش را

بي صدا گريستن بي هيچ دست نوازشي

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه بداني چه دردناك است بغض دلتنگي خود را

بي صدا شكستن بي هيچ سنگ صبوري

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه تماشا كني سر به ديوار كوفتن در اتاق تنهايي

و چنگ زدن گريبان خود را در خفقان بي كسي

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه بشنوي صداي پاي اشكي را

كه بر گونه هايم مي دود و به هواي شانه هايت بر زمين مي افتد

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه حس كني نياز دستهايم به دستهايت

نگاهم به نگاهت و صدايم به صدايت را

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه باور كني وسعت اندوه مرگ باورهايم را

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه نگاه كني دشواري دم زدن در تكرار دمادم

در خود شكستن و رنج زيستن زير سنگيني درد بودن را

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه به روي اين بي ستاره ي شبخوان

پنجره اي به باغ كهكشان باز كني

و...

وقتي كه تونيستی من دلم مي گيرد
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلتنگم.. .

برای همه ی آنچه از دست داده ام و از دست میدهم دلتنگم ...

دلتنگی من فقط کار امروز نیست.

کار یک عمر است...

به غروب خورشید می نگرم و اشک چشمانم مرا از دیدن ادامه ی آن محروم می سازند.

دلتنگی سخت تر از هر کاریست

اما هنوز خوشبختم...

که میتوانم حداقل دلتنگ باشم.

آری دلتنگی هم عالمی دارد...


_________________
 

reyhaneh919

کاربر بیش فعال
نردبان دلم شکسته است. می شود برای من کمی دعا کنی؟ یا اگر خدا اجازه می دهد به جای من خدا خدا کنی؟ راستش دلم مثل یک نماز بین راه خسته و شکسته است. می شود برای بی قراری دلم سفارشی به آن رفیق با وفا (خدا) کنی.....؟؟؟
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شيشه نازک احساس مرا دست نزن ...!!!

چِندشم می شود از لكه انگشت دروغ ...!!!

آن که میگفت که احساس مرا می فهمد ...

کو ؟کجا رفت که احساس مرا خوب فروخت
 
آخرین ویرایش:

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست

چه کسی تنها نیست؟ همه از هم دورند

همه در جمع ولی تنهایند

من که در تردیدم تو چطور؟

نکند هیچکسی اینجا نیست

گفته بود آن شاعر :

هر که خود تربیت خود نکند حیوان است

آدم آنست که او را پدر ومادر نیست

من به آمار،به این جمع

و به این سطح که گویند پر از آدمهاست

مشکوکم

نکند هیچکسی اینجا نیست

من به آمار زمین مشکوکم

چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟

من که می گویم نیست

گر که هست دلش از کثرت غم فرسوده ست

یا که رنجور و غریب

خسته ومانده ودر مانده براه

پای در بند و اسیر

سرنگون مانده به چاه

خسته وچشم به راه

تا که یک آدم از آنچا برسد

همه آن جا هستند

هیچکس آن جا نیست

وای از تنهایی

همه آن جا هستند

هیج کس آنجا نیست

هیچکس با او نیست

هیچکس هیچکس

من به آمار زمین مشکوکم

من به آمار زمین مشکوک

چه عجب چیزی گفت

چه شکر حرفی زد

گفت:من تنهایم

هیچکس اینجا نیست

گفت:اگر اشک به دادم نرسد می شکنم

اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم

بر لب کلبه ی محصور وجود

من در این خلوت خاموش سکوت

اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم

اگر از هجر تو آهی نکشم

اندر این تنهایی

به خدا می شکنم به خدا می شکنم

من به آمار زمین شک دارم

چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست


_________________
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گــــفته باشــــم !.!.!

گاهی تنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهایی آنقدر قیمت دارد
که درب را باز نمی کنم!
حتی برای "تــــــــــــــو" که سالها
منتظرت بودم
 

niloo66

عضو جدید

[FONT=&quot]به فکر نوازش دستهای منی ، بی آنکه بدانی دلم است که تنها مانده......
دستهایم ، دوتایند !![/FONT]

 

saijoon

عضو جدید
[FONT=&quot]کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود [/FONT][FONT=&quot][/FONT]

[FONT=&quot]ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ برلب داشته باشم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم [/FONT][FONT=&quot][/FONT]......
.
.
.
 

banooyeariayi

عضو جدید
دل تنگم! مزن سنگم! توانم نیست
آری! آشیانم نیست!
یار مهربانم نیست!
بی جرم از برم دامن کشیده است او
من خود، زخمی ام زین غم
مزن سنگم دل تنها! مزن سنگم!
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می خواهم برگردم به روزهای کودکی ...
آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود ...
عشــق ، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد ...
بالاترین نــقطه ى زمین ، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر خودم بودند ...
تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند ...
تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازی هایم بـود ...

و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در جهان غصه کوتاهی دیوار مخور / حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور
گردش چرخ نگردد به مراد دل کَس / غم بی مهری این مردم بی عار مخور . . .
 

banooyeariayi

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]عزیز ِ من !![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تمام تن ات آغشته به من است .[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سوزاندن دل من ...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خود سوزی در ملاء عام ست[/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض


یکطرف خاطره ها ، یکطرف فاصله ها

در همه آوازها حرف آخر زیباست

آخرین حرف تو چیست؟ که به آن تکیه کنم؟


 

گلابتون

مدیر بازنشسته
همین که هستی
همین که لابلای کلماتم
نَفَس میکشی
راه میروی
در آغوشم میگیری


همین که پناه ِ واژه هایم شده ای
همین که سایه ات هست


همین که کلماتم از بی "تو"یی
یتیم نشده اند
کافی‌ست برای یک عمر آرامش ؛

باش!




حتی همین قدر دور
حتی همین قدر دست نیافتنی...
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود


توئی امروز درین شهر که نامی داری
 

saijoon

عضو جدید
وقتي دلم به درد مياد و کسي نيست به حرفهايم گوش کند،
وقتي تمام غمهاي عالم در دلم نشسته است،
وقتي احساس مي کنم دردمند ترين انسان عالمم... وقتي تمام عزيزانم با من غريبه مي شوند...
و کسي نيست که حرمت اشکهاي نيمه شبم را حفظ کند... وقتي تمام عالم را قفس مي بينم...
بي اختيار از کنار آنهايي که دوسشان دارم.. بي تفاوت مي گذرد...

.
.
.
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
زمستان سردی بود برف و بوران کلاغ بیچاره نگران گرسنگی بچه هایش

هر جا گشت و غذایی نیافت
از گوشت تن خودش می کند و به جوجه هایش میداد
تا اینکه زمستان گذشت و کلاغ مرد...
بچه هایش گفتند چه خوب شد که مرد.. خسته شدیم از این غذای تکراری..
آری این است واقعیت تلخ روزگار ما...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي خوام از تو بنويسم براي تو كه در تمام لحظاتم وجود داري خنده هايم براي توست با تو بودن مرا شاد مي كند

و بي تو بودن مرا گريان. تو با من هستي در حالي كه در كنارم نيستي تو با مني چون در قلب مني. قلبم را با

عوض نمي كنم چون تو در آني و من تنها تو را دوست دارم كه سبزي مانند بهار ، استواري مانند كوه ، لطيفي

مانند گل و رواني همچون دريا............
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاه گاهی سفری کن به حوالی دلت..
شاید خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه سخت ترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق دارد،
شاکی سختی های دنیا نباش
شاید تو بهترین بازیگر خدایی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و آن زمان که عاشق می شوی

و می دانی که عشقی هست

و باور داری کسی که تو را دوست دارد

و در آن شبهای سرد و یخبندان با تو می ماند

در آن لحظات می فهمی دوست داشتن چقدر زیباست

و می دانی که عشقی هست

و باور داری کسی که تو را دوست دارد

و در آن شبهای سرد و یخبندان با تو می ماند

در آن لحظات می فهمی دوست داشتن چقدر زیباست

و آن زمان که کسی در فراسوی خیال تو نیست

و تو تنهای تنها در جاده های برهوت زندگی قدم می زنی

تنها اوست که به تو آرامش خیال می دهد .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا