گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
هــــــــنجار حروفـــــــــــــــ را
برای هجی کـــــــــردن نامــــتــــ
بر هـــــــمـــ می‌زنمـــــــــ
هنجارها
تنــــــــــها با تــــــــــــو
شکســـــــــــــــــــــت ن دارد
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
پشت کردم بهت !
قهر نیستم !
نه !
.
.
.

تکیه بهت دادم
که تنها نشم !
 

niloo66

عضو جدید
[FONT=&quot]خدایا به آنان که ادعای عاشقی تو را دارند بیاموز که بزرگترین گناه شکستن دل آدمیان است[/FONT][FONT=&quot] ![/FONT]
 

فرزانه رفیعی

عضو جدید
دلم گرفته
دلم پر درد وخاموش و سوزان می‌نگرد سالهای بی توبودن را در حسرت لحظه‌ حضورت
و تو نیز می‌نگری با چشمانی بسته رقص اشکان گرمم را در مردمان غریب چشمم
و چه ساده و مظلومانه به رقص آمده چونه لرزانم از نجوای ناخوانده دلی بی امید
کاش بودی کاش میدیدی
کاش می‌ماندی
این‌چنین که هستی نه
این‌چنین که ماندی نه
این چنین با چشمان بسته نه
چون من عاشق وشیفته می‌ماندی
وای در حرارت حضورت چه بی‌رحمانه می‌سوزانیم به انجماد بی تفاوتی
کاش چون من بودی
عاشق و بی توقع
کاش بودی
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
باز هم سرم گیج می رود...

دستانم می لرزد...

و دلم چه بی تابانه می تپد...!

گمان می کنم...

باز تو داری...

می آیی..
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
آه.. آمدنت خوش ولی روانی از من باقی نیست در بیابان تنهایی

باز يقه ام را چسبيده اي!

که برايم شعر بگو، معشوقه…

شعر تويي اين نوشته ها بهانه اند








 

niloo66

عضو جدید

[FONT=&quot]شنیده بودم که خاک سرد است ...
این روزها اما انگار آنقدر هوا سرد است که زنده زنده فراموش میکنیم یکدیگر را[/FONT]...!!!!

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
دور نرو

بیا کنار دلم

من غیر از این‏ ها که می‏ نویسم

نوازش هم بلدم..




 

banooyeariayi

عضو جدید
فـکر
گـستـردگـی واژه نبـاش

هـمه در

گـوشه ی
تـنـهایـی
مـن
جـا دارنـد …
 

niloo66

عضو جدید

[FONT=&quot]برای چشمهایم نماز باران بخوان....!
بغض کرده ، ابریست ،اما نمی بارد[/FONT]...

 

niloo66

عضو جدید
[FONT=&quot]
يه پايانِ تلخ بهتر از يه تلخيِ بي پايانه[/FONT]......................
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدم های تنهــــــــــــــا ، گاهی خیلی خوشــــــــــــ شانسند
چون کـــسی را ندارند تا از دستــــــــــ بدهند ....
 

الهام3

عضو جدید
همه با آينه گفتم آری ...

همه با آينه گفتم که خموشانه مرا می پاييد
گفتم ای آينه با من تو بگو
چه کسی بال خيالم را چيد؟
چه کسی صندوق جادويی انديشهء من غارت کرد؟
چه کسی خرمن رويايی گلهای مرا داد به باد؟
سر انگشت بر آيينه نهادم پرسان
چه کس آخر چه کسی کشت مرا؟
که نه دستی ز مدد از سوی ياری برخواست.
نه کسی را خبری شد نه هياهويی در شهر افتاد؟!
آينه
اشک در ديده به تاريکی آغاز غروب
بی صدا بر دلم انگشت نهاد ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از جنس کدام نور بودی ستاره من؟

که جسارت با تو بودن در من جنبید؟

و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم

...و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی

و این شد

"عاشقانه ی آرام "من و تو
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واحد اندازه گیریِ فاصله " مــتــر " نیست ؛
"
اشـــــــــــتـــیــــاق " است ..
مشتاقش که باشی ، حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است .!.
 

?!؟

عضو جدید
من شكستم آري تو شكستم دادي باده رنگ و ريا را تو به دستم دادي من غريبم آري تو غريبم كردي بي خبر از آيينه ها پر فريبم كردي تو مرا همچون شمع از سر جور و جفا سوزاندي تو مرا سوزاندي تو مرا بر در و ديوار بدي كوباندي من شكستم آري تو شكستم دادي تو مرا از بودن تو مرا از من و از ما و تو پنجره ها ترساندي... تو مرا از فردا... تو مرا از دريا... تو مرا ترساندي من اسيرم آري تو اسيرم كردي... بي خبر از باران.. تو كويرم كردي
از شراب دوري تو چه سيرم كردي من شكستم آري ..


 

mohammad$

عضو جدید
خدايا، من عشق به تو را هم از تو مي خواهم وعشق به عاشقانت را وعشق رابه هر كاري كه مرا به تو نزديك كندخدایا ...خدايا، مرا راهي دهكه فقط به در خانه ي تو توانم آمد .دستي ، كه فقط در خانه تو توانم كوفت .خدايا، من را چشمي ده كه فقط گريان تو باشد وسينه اي كه فقط سوزان تو . بهمن نگاهي ده كه جز رو ي تو نتوانم ديد .وگوشي كه جز صداي تو نتواندشنيدخودت را معشوقترين من قرار ده . مرا عاشقترين خويش .خدايا، چشم جويبارعشق مرا به تماشاي دريايت روشني ده ،مبادا دل من اسير كوي ديگري شود و پيشانيمحبت من بر خاك ديگري بسايد .خدايا مرغ دلم كه در دام توست، مبادا كه ياد آشيانديگري كند .خدايا...همزمان بارشد گياه محبتت در باغچه ي دلم هر چه هرزه گياههست از ريشه بخشكان .خدايا...نكند كه روي از من بتابي ونشود كه نگاه حيران مرامنتظر بگذارياي پاسخ دهنده و اي اجابت كنندهاي خداي بي همتاي من .
 

K.K.J

عضو جدید
شب که مي رسد به خودم وعده مي دهم*
که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت*
صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم*
رسيدن شب را بهانه ميکنم*
و باز شب مي رسد و صبحي ديگر*
... و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم*
بگذار ميان شب و روز باقي بماند *
که.......چه قدر..........دوست دارم............
 

K.K.J

عضو جدید
نامـت را....
خاطـراتت را....
بوسه هـایت را....
لمســِ حســـِ بودنــت را....
همـه و همـه را به دستــِ بــاد سپُــردم...
یـــادم تــــــو را فـــرامــــوش...
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
هــَمـه ی ِ قــَراردادهــآ را کـه روی


کـآغَـذهـآی بـی جـآن نـمی نویسنــــــد !



بـَـعـضی از عـهـدهــآ را روی قـــلـب هـآی هـَـم مـی نــویــسـیـم . . .


حَـواسَت بـــه ایـن عـَهـدهـآی غـیـر کـآغَـذی بـآشـَد. . .


شـکـسـتَـــنـــشـآن یـک آدم را مـی شـکند. . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روانه
چه گذشت ؟
- زنبوری پر زد
- در پهنه...
- وهم. این سو ، آن سو، جویای گلی.
- جویای گلی ، آری ، بی ساقه گلی در پهنه خواب ، نوشابه آن..
- اندوه. اندوه نگاه: بیداری چشم، بی برگی دست.
- نی. سبدی می کن، سفری در باغ.
- باز آمده ام بسیار، و ره آوردم: تیناب تهی.
- سفری دیگر، ای دوست، و به باغی دیگر.
- بدرود.
- بدرود، و به همراهت نیروی هراس.
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
دلـــ واپسـی مــنــ از نیــــامدنتـــ نیستــ.....!!


می تـــرســـمــ در پسـ ایــنـ دل دل زدنـ هــــا بیــــایی و دگـــر نخــواهمتــ......!
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



من بايد فرود آيم ،

نبايد بنشينم ،

سال هاست ، از آن لحظه که پر بر اندامم روييد

و از آشيان ، از بام خانه پرواز کردم

همچنان می پرم . هرگز ننشسته ام ،

و ديگر سری نيز به سوی زمين و به سواد پليد شهر ها

و بام های کوتاه خانه ها بر نگرداندم ،

چشم به زمين ندوختم ،

پروازی رو به آسمان ،

در راه افلاک

و هر لحظه دورتر و بالاتر از زمين

و هر لحظه نزديک تر به خدا
!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم هوای بارانی می خواهد

یه چتر که پشیمان می شوم بالای سر گیرم

میخوام پُر شوم از باران

دلم یه رعد و برق می خواد

که نورش تمام ظلمت شب را بشکند

که صداش بلرزاند همه ی دل ها

دلم برف و سفیدی اش را می خواد

می خواهم پایم را بگذارم به روی برف ها

صدای قرچ قرچش برای من موسیقی آهنگین است

می خوام در یک شب زمستانی

در زیر نور ماه ببینم الماس های برف را

که پراکنده شده اند هر جا که می بینی

دلم یه هوای مه آلود می خواد

آنقدر مه آلود که نبینی حتی دو سه قدم جلوتر را

دلم دستان تو را می خواد

زمزمه های دوباره عاشقانه

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا