خواهشا زود تر پاسخ گویید!!
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست//درد تو بجان خسته داریم ای دوست
تا طلوع انگور چند ساعت باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
وبه سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست.........
سهراب
خواهشا زود تر پاسخ گویید!!
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست//درد تو بجان خسته داریم ای دوست
تا صد سخن به نیم نگه باز گویمت
نازآفرین من به نگاهم نگاه کن
من چیستم؟ حکایت از یاد رفته ای
تصویری از جوانی بر باد رفته ای
تنها نه کاسه ی سر ما کوزه میشود
این کاسه کوزه بر سر دنیا شکسته است
تا سحر شمع و من و پروانه با هم سوختیم
آنکه بر مقصود نائل شد سحر پروانه بود
همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ
در کف دست زمین گوهر نا پیدایی است
که رسولان همه از تابش ان خیره شدند
پی گوهر باشید
تا شقایق هست ، زندگی باید کرد
درسکوت ِ من
سگی به زنجیر بسته
پارس میکند
جراحت ِ گردن او
از تسمهی ِ قلاده نیست
صاحبش دور میشود
دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت .... مارا چو دود بر سر آتش نشاند و رفت
دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت .... مارا چو دود بر سر آتش نشاند و رفت
تلخی نکند شیرین ذقنم
خالی نکند از می دهنم
عریان کندم هر صبح دمی
گوید که بیا من جامه کنم
تلخی نکند شیرین ذقنم
خالی نکند از می دهنم
عریان کندم هر صبح دمی
گوید که بیا من جامه کنم
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن.....منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود ......... وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد.....وجود نازکت آزرده ی گزند مبادنبود نقش دو عالم كه رنگ الفت بود...زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
کعبه ی عشق تو را من دگر......طواف نمی کنم بی وفا یارمتویی عاشق تویی معشوق تویی جویان این هر دو
چو اصل حرف بی حرف است چو اصل نقد کان اینک
کعبه ی عشق تو را من دگر......طواف نمی کنم بی وفا یارم
من یقین دارم که در رگهای من
خون رسولی یا امامی نیست
نیز ؛ خون هیچ خان و پادشاهی نیست
وین ندیم ژنده پیرم ؛ تاریخ
دوش با من گفت
کاندرین بی فخر بودنها
گناهی نیست
دوش وقت سحر از غصه تجاتم دادند......وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادندترسم که اشک در غم ما پرده در شود............. وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
درمذهب ما باده حلال است و لیکن.....بی روی تو ای سرو گل اندام حرام استدوش وقت سحر از غصه تجاتم دادند......وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد....حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرددرمذهب ما باده حلال است و لیکن.....بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |