شرمنده نتم قطع شد!
پس کم اوردی ! ها!!!!
مثال چنگ میباشم هزاران نغمهها دارد//به لحن عشق انگیزش وگر نالید زار ای دل
نه اما میگم این نامردیه نه مشاعرهشرمنده نتم قطع شد!
پس کم اوردی ! ها!!!!
مثال چنگ میباشم هزاران نغمهها دارد//به لحن عشق انگیزش وگر نالید زار ای دل
تو سرو و گل و من سایه تونه اما میگم این نامردیه نه مشاعره
خو آدم دوس داره تنوع باشه شعرای خوشگل بنویسه!
لیلا رخ من یاس به تن کرد و برفت ..............شرر و خون بدلم کرد و برفت
نه اما میگم این نامردیه نه مشاعره
خو آدم دوس داره تنوع باشه شعرای خوشگل بنویسه!
لیلا رخ من یاس به تن کرد و برفت ..............شرر و خون بدلم کرد و برفت
نه اما میگم این نامردیه نه مشاعره
خو آدم دوس داره تنوع باشه شعرای خوشگل بنویسه!
لیلا رخ من یاس به تن کرد و برفت ..............شرر و خون بدلم کرد و برفت
در مسلک ما ناجوانمردی نیست!
تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا//تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا
این که چو چشمان بی آهوی توست.............. بی حیاست
سرو شنیدم که قد آراسته............................ خاسته
مدّعی قامت دلجوی توست........................... بد اداست
رحم کن ای دیده رخ زرد من.......................... درد من
گر نه امیدیش به داروی توست..................... بی دواست
هااااااااا؟![]()
آسمان جور امانت نتوانست کشید..........قرعه ی کار ب نام من دیوانه زدند
یعنی خدا نکنه تو این دوره زمونه آدم ب یکی اعتماد کنه!دست خدای احد لم یزل//ساخت یکی چنگ به روز ازل![]()
لبت شکر به مستان داد و چشمت می به میخواران...........منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم
میساخت چو اژدها نبردی//زخمی و دمی دمی و مردی
میساخت چو اژدها نبردی//زخمی و دمی دمی و مردی
یاد یاران یار را میمون بود...خاصه کان لیلی و این مجنون بود
یاد یاران یار را میمون بود...خاصه کان لیلی و این مجنون بود
دلا تا کی در این عالم فریب این و آن بینی
یکی ... بقیش رو یادم نیست
حالا شما با ی
دل مانده شد از جگر دریدن//شمشیر خجل ز سر بریدن
نشد از یاد برم خاطره ی دوری را.......باز هم گرچه رسیدیم به هم دل تنگم
ما کز پی تو سپر فکندیم//گر عفو کنی نیازمندیم
منم ک شهره ی شهرم ب عشق ورزیدن....منم ک دیده نیالوده ام ب بد دیدن
نیکو نبود ز روی حالت//او با خلل و تو با خجالت
تو ک یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد.......حیف باشد ک تو باشی و مرا غم ببرد
در صبحدمی بدان سپیدی//دادیم به روز نا امیدی
یارم چو قدح ب دست گیرد.......بازار بتان شکست گیرد
دین همه سرمایهٔ کشتار گشت//یکسره بر دوش زمین بار گشت
تا چند من غزل بنویسم که هستی و..........تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی
یک ره بنه این قیامت از دست//کاخر به جز این قیامتی هست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |