زيبايي حجاب
- شروع کننده موضوع تیکا
- تاریخ شروع
ممنون
عجیبه اینها مسلمون میشن و روبه حجاب میارن از اینور بازیگرای ما میرن اونور و بی حجاب میشن! باز یه عمراونجا بازی کنن و بعد تازه بفهمن که چه اشتباهی کردن!!!
عجیبه اینها مسلمون میشن و روبه حجاب میارن از اینور بازیگرای ما میرن اونور و بی حجاب میشن! باز یه عمراونجا بازی کنن و بعد تازه بفهمن که چه اشتباهی کردن!!!
واقعا تاسف باره .خوشبحالت مشهدي .خيلي دلم ميخواست توي اون محيط بزرگ بشم
ensan1
عضو جدید
سلام
حجاب به نظرم یه نوع مدیریت احساسه و تفکر عمیقه ... که باید با فلسفه و منطق بررسی بشه تا جواب بده....
باید راه تفکر رو باز کرد که خانم ها و آقایون حتی، به موضوع ارتباط کمی عمیق تر از این روابط سطحی نگاه کنند.
بگیم چی هست خیلی راحتره تا بگیم چی نیست...ولی ما بیشتر اوقات چون راه صحیح انتقال دانش رو نمیدونیم،میگیم دوستان نگاه کنید این نیست...
بحث حجاب به نظرم بحث لذت و... نیست...یک بخش مدیریت ذهنی است برای خانم ها بیشتر، که ربطی هم به دین نداره،ولی از آنجاییکه که نظریات عقل سلیم با توصیه ها (نه دستورات) دین در یک راستاست دین هم به آن توصیه کرده است.
این نظر من بود که در یه تاپیکی گذاشته بودم،از دیدگاه من این سایتی که شما پوسترها را از آن براشتید معرفی کننده یک "اسلام حداقلی" است،این رو به این علت میگم که شما تعریف همین خانم ها رو نگاه کنید که محجبه شده بودند اغلب نوع نگاهشون به خودشون و زندگی و حتی آزادی تغییر کرده بود،
خب به نظر شما آیا این تغییر نگاه با ساختن لوازم و تحریر به اصطلاح اسلامی که گرفته عروسک سارا را چادری کرده به دست میاد؟
آیا شهدا میخواستند که عکسشان بر پیراهن ها چاپ بشه؟آیا این کار تقلید از آنهایی نیست که عکس خوانندگان را بر روی پیراهن ها چاپ میکنند؟
نگاه کنید حتی ما در ایده پردازی هم نوآور نیستیم..فقط تقلید جاهلانه میکنیم از جاهل ترین هایشان...
نگاه کنید که چقدر ما سطح کیفیت کارهامون پایینه!!کار فرهنگی را اصلا نمیشناسیم تعاریف ابتدایی ما از فرهنگ و کار فرهنگی داره ما رو به تباهی میکشونه..
حال به جمله ای که منسوب به یکی از بزرگان است بیندیشید" زنی که زیبایی اندیشه دارد هیچ گاه تن زیبایش را به دیگران نشان نمیدهد"
خب چگونه باید اندیشه ما زیبا شود؟ آیا ما در راه زیبا کردن اندیشه ها هستیم؟آیا ما در آموزش ها و کتابهایمان گفتیم که انسان کیست و چرا خداوند به 2 صورت زن و مرد آفریده ..آیا کسی عاشقانه و عاقلانه اینها را به ما آموخت؟ آیا ما در نوجوانی جواب چرا هایمان را یافتیم؟
آیا ما توضیح دادیم که خداوند میگوید"انما المومنون اخوه" یعنی چه؟ یا فقط تکرار کردیم تکرار تکرار تکرار اینقدر تکرار کردیم که دیگه داریم بالا میاریم،دیگه به حالت تهوع رسیدیم..
هیچ وقت گفتیم که همین اسلامی که میگه زن باید در بیرون حجاب داشته باشه همین اسلام هم میگه جهاد زن آراستگی برای شوهرش است" تا نوع دیدگاهشون کلا عوض بشه به حجاب و آرایش و در خانه اراسته تر از بیرون باشن نه برعکس.......
اصلا یاد دادیم که پیامبر اسلام گفته"هرکس از شما "زنان" که سپر شرم و حیاء را در مقابل مردان خود نیدازد از مانیست" نگفتیم و این باعث شد که بعضی از زنان حتی نیازهای طبیعی خودشون رو بعد از ازدواج هم نتونن حل کنند...اصلا این حدیث تا حالا به گوشمون خورده...
یادمه یه برنامه بود 2 سال پیش که وضعیت فعلی هر چیزی رو نسبت به اصول اصیل انقلاب و اسلام نقد میکرد که بعد از چند هفته قطع شد و به جاش فیلم سینمایی گذاشتن که هیولایه میومد آدم ها رو میخورد..بعد یه شبکه دیگه داشت از سینما هالیوود و ارزش های ضد انسانی صحبت میکرد جالبه؟!!! تلویزیونی که اسلام را خلاصه کرده به نماز و جمعه حرف های تکراری و تصبی از این بهتر دیگه محصول نمیده
بعدها در مورد سیاست غلط صدا و سیما هم خواهم نوشت نظراتم رو....
دین اسلام بر مبنای فطرت انسانهاست و هرچیزی را که دین میگوید عقل سلیم هم میگوید و برعکس حال آیا به نظر شما در کشور ما این دین بر بنای فطرت انسانها و عقل سلیم تفسیر و تبیین میشود؟
حجاب به نظرم یه نوع مدیریت احساسه و تفکر عمیقه ... که باید با فلسفه و منطق بررسی بشه تا جواب بده....
باید راه تفکر رو باز کرد که خانم ها و آقایون حتی، به موضوع ارتباط کمی عمیق تر از این روابط سطحی نگاه کنند.
بگیم چی هست خیلی راحتره تا بگیم چی نیست...ولی ما بیشتر اوقات چون راه صحیح انتقال دانش رو نمیدونیم،میگیم دوستان نگاه کنید این نیست...
بحث حجاب به نظرم بحث لذت و... نیست...یک بخش مدیریت ذهنی است برای خانم ها بیشتر، که ربطی هم به دین نداره،ولی از آنجاییکه که نظریات عقل سلیم با توصیه ها (نه دستورات) دین در یک راستاست دین هم به آن توصیه کرده است.
این نظر من بود که در یه تاپیکی گذاشته بودم،از دیدگاه من این سایتی که شما پوسترها را از آن براشتید معرفی کننده یک "اسلام حداقلی" است،این رو به این علت میگم که شما تعریف همین خانم ها رو نگاه کنید که محجبه شده بودند اغلب نوع نگاهشون به خودشون و زندگی و حتی آزادی تغییر کرده بود،
خب به نظر شما آیا این تغییر نگاه با ساختن لوازم و تحریر به اصطلاح اسلامی که گرفته عروسک سارا را چادری کرده به دست میاد؟
آیا شهدا میخواستند که عکسشان بر پیراهن ها چاپ بشه؟آیا این کار تقلید از آنهایی نیست که عکس خوانندگان را بر روی پیراهن ها چاپ میکنند؟
نگاه کنید حتی ما در ایده پردازی هم نوآور نیستیم..فقط تقلید جاهلانه میکنیم از جاهل ترین هایشان...
نگاه کنید که چقدر ما سطح کیفیت کارهامون پایینه!!کار فرهنگی را اصلا نمیشناسیم تعاریف ابتدایی ما از فرهنگ و کار فرهنگی داره ما رو به تباهی میکشونه..
حال به جمله ای که منسوب به یکی از بزرگان است بیندیشید" زنی که زیبایی اندیشه دارد هیچ گاه تن زیبایش را به دیگران نشان نمیدهد"
خب چگونه باید اندیشه ما زیبا شود؟ آیا ما در راه زیبا کردن اندیشه ها هستیم؟آیا ما در آموزش ها و کتابهایمان گفتیم که انسان کیست و چرا خداوند به 2 صورت زن و مرد آفریده ..آیا کسی عاشقانه و عاقلانه اینها را به ما آموخت؟ آیا ما در نوجوانی جواب چرا هایمان را یافتیم؟
آیا ما توضیح دادیم که خداوند میگوید"انما المومنون اخوه" یعنی چه؟ یا فقط تکرار کردیم تکرار تکرار تکرار اینقدر تکرار کردیم که دیگه داریم بالا میاریم،دیگه به حالت تهوع رسیدیم..
هیچ وقت گفتیم که همین اسلامی که میگه زن باید در بیرون حجاب داشته باشه همین اسلام هم میگه جهاد زن آراستگی برای شوهرش است" تا نوع دیدگاهشون کلا عوض بشه به حجاب و آرایش و در خانه اراسته تر از بیرون باشن نه برعکس.......
اصلا یاد دادیم که پیامبر اسلام گفته"هرکس از شما "زنان" که سپر شرم و حیاء را در مقابل مردان خود نیدازد از مانیست" نگفتیم و این باعث شد که بعضی از زنان حتی نیازهای طبیعی خودشون رو بعد از ازدواج هم نتونن حل کنند...اصلا این حدیث تا حالا به گوشمون خورده...
یادمه یه برنامه بود 2 سال پیش که وضعیت فعلی هر چیزی رو نسبت به اصول اصیل انقلاب و اسلام نقد میکرد که بعد از چند هفته قطع شد و به جاش فیلم سینمایی گذاشتن که هیولایه میومد آدم ها رو میخورد..بعد یه شبکه دیگه داشت از سینما هالیوود و ارزش های ضد انسانی صحبت میکرد جالبه؟!!! تلویزیونی که اسلام را خلاصه کرده به نماز و جمعه حرف های تکراری و تصبی از این بهتر دیگه محصول نمیده
بعدها در مورد سیاست غلط صدا و سیما هم خواهم نوشت نظراتم رو....
دین اسلام بر مبنای فطرت انسانهاست و هرچیزی را که دین میگوید عقل سلیم هم میگوید و برعکس حال آیا به نظر شما در کشور ما این دین بر بنای فطرت انسانها و عقل سلیم تفسیر و تبیین میشود؟
قبول دارم
اسلام تو خيلي از زمينه ها حرفاي زيادي واسه گفتن داره كه نه به ما گفته شده و نه باهاش اشناييم
شايد به همين دليله كه وقتي امام زمان دين اسلام رو به ما معرفي ميكنه ما احساس ميكنيم دين جديديه
نه داراو سارا با چادر نه پوشوندن لباس به تن باربي زيبايي و لزوم پوشش رو به ما نميفهمونه
من توي سن 21 سالگي با حجاب شدم
با حرفاي تاثير گذار چند نفر و توجه به حرف و حس كسايي كه با حجاب شدن و مثه الان من لذتش رو ميچشن
نه محيط اموزشيم از بچگي و نه فيلم هايي كه ديده بودم هيچ تاثيري در اين تصميم نداشت
ببينيد حرف من اينه
درسته به ما نشون داده نشده راه
ما كاراي فرهنگي موثر نداشتيم
به نظر شما ما نمي تونيم قدم برداريم ؟
خودمون شروع كنيم
من با هزينه كردن تو اين راه هم موافقم
چه كارايي مي تونيم انجام بديم براي شناسوندن معناي واقعي زن
اينكه يه خانم با ارزش خودش اشنا باشه قبل از اينكه تشنه نگاه ديگران بخواد با بي حجابي توجه ها رو به خودش جلب كنه
همش با شناخت درست حل ميشه
من به تحميل كردن عقايد اعتقاد ندارم
ولي هستن كسايي مثه من كه چندين سال دوست داشتن بيشتر بدونن تا از دودلي و شك راحت شن
و انتخاب خودشون رو بكنن
حست مثه منه
البته من يدونش رو دارم
بعضي وقتا جلوي اينه كلي باهاش كيف ميكنم
ولي هنوز ماهر نشدم
انشالله عزيزممن دارم اما خانوادم می گن بهت نمیاد تو که حجابت خوبه حالا چادر سرنکنی چی می شه
اما من می دونم چادر دعوت خداست....خدایا منو لایقه این کن که بنده ی خوبی برات باشم
خدایا پشتم باشو منو به بنده هات نسپار
من رو ببر سمت خودت
پیش خودت....منو دعوت کن...
هميشه به اين فكر مي كنم كه اين دنيا يه روزه
اميد و انگيزه بيشتري براي گوش دادن به حرفاي خدا پيدا ميكنم
دوست دارم وقتي اون دنيا به يه روز اين دنيا فكر ميكنم يه كم راضي باشم حد اقل
انشالله خدا و اامام زمان هوامون رو داشته باشن
ensan1
عضو جدید
سلام
1.به یک نکته توجه کنید ما در کشوری زندگی میکنیم که در اون انقلاب اسلامی شده،اون هم اسلامی که امام "ره" نماینده فکری اون و الان آقای خامنه ای هستن اما کجا این اسلام اجرا میشه؟!چرا نمیشه؟ چرا فقط حرفش زده میشه؟ 2 جواب میشه داد به این سوالات یا علمش رو ندارن...یا اعتقاد ندارن.......به احتمال زیاد علمش رو ندارن....خوب چرا کسی رو تربیت نمیکنن که علمش رو داشته باشه؟ جواب اینه که دارن دانشگاه ها و حوزه ها تربیت میکنن
خب چرا نتیجه اینقدر ضعیفه؟ چون خروجی اونها کیفیت نداره ......کیفیت مگه چی هست .......... و هزاران سوال دیگه که باید جواب داده بشه!.....که نمیشه
حالا شما بیا به آقای خامنه ای بگو امام خامنه ای و هزارتا شعار دیگه...وقتیکه به حرفهاش عمل نمیکنید گذاشتن نام امام و الگو بر روی ایشون دردی رو دوا نمیکنه فقط تعصبات رو زیاد میکنه...
دوست عزیز بحث خیلی خیلی از این موضوع ریشه دار تره.....اما منظورم از باز کردن این موضوع اینه که تعداد این افراد تاثیر گذار میتونن خیلی بیشتر باشن که متاسفانه با داشتن این همه حوزه و دانشگاه هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتاده.....
2.اما در بخش دوم عرایضتون که فرمودید"ما باید کاری بکنیم"....بله هر کسی باید کاری بکند اما نه کار سطحی باید علمش رو داشت.کار فرهنگی نباید سطحی باشه تا به اینجا کشیده بشه...هر چیزی باید سر جای خودش باشه هنگامیکه ما در مدرسه و دبیرستان که مکان اصلی فهم و بحث و پاسخ گفتن به سوالهاست را با خیابان عوض میکنیم نتیجه این کار میشه بی فرهنگی! حجاب یک بحث کاملا عقلی و منطقی که با نصیحت و..... کسی با حجاب نمیشه و نخواهد شد..پس فهم حجاب به دیگران در واقع فهم جایگاه انسان و در زیر مجموعه اش زن به انسانهاست* اگر شما میتوانید در این بخش مهم وارد شوید بسم الله...اما اگر میخواید کار فرهنگی رو مثل خیلی ها سطحی انجام دهید توصیه من اینه که این کار رو نکنید و فکرتون رو روی کارهای بزرگتری متمرکز کنید و راه خودتون رو برید اسلام تنها دینی هست که با کمیت هیچ کاری نداره حتی اگه 1 انسان هم از رفتار شما متوجه حقایقی شد تنگار شما جان همه انسانها را نجات داده اید.... مثلا بزرگترین کاری که میتونید انجام بدید میدونید چیه ساختن یک مستند از مدرسه ها و دبیرستان ها و درد و دل کردن با بچه ها و فهمیدن حرف اصلی اونهاست و اهداف اونها.....اگه به شما اجازه چنین کاری رو دادن(که نمیدن) من حاضرم یاریتون کنم در این زمینه.....
حال مشکل من این نیست که آیا اسلام اجرا میشه یا نه که من بر این عقیده هستم که خیلی مونده تا مسلمان بشیم و هنوز اسلام برای ما قابل هضم نیست....مرحله اول اینه که درست فکر کنیم و فکر کردن را یاد بگیریم
.......بحث در این باره زیاده...ببخشید از این همه پر حرفی.
موفق و پیروز باشید.
خواهش ميكنم
هر نظري براي من محترمه
من هيچوقت عقيدم اين نيست كه همه بايد با حجاب باشن
هر كسي عقيده اي داره
درسته يه امر اجتماعيه ولي بعضي رفتارها براي اجبار ديگران به يه كار خوب مي تونه منجر به لجبازي و خراب ت كردن كار شه
فرموديد نميشه با نصيحت عقيده كسي رو عوض كرد
من از 7 سالگي نماز مي خونم و به خدا هم اعتقاد داشتم و خيلي چيزها رو رعايت مي كردم ولي 22 سال شد و تازه فهميدم كه فايده حجاب اول براي خودمه بعد كسايي كه دارن تلاش ميكنن اين موضوع رو بهم بفهمونن
و اين با نصيحت شروع شد
من يه دخترم
تو اين 22 سال خيلي كم پيش اومده بود كه حرفي از حجاب به دلم بشينه و بتونم دليل قانع كننده اي پيدا كنم
پس ضعفي كه شما بهش اشاره ميكني وجود داره
ولي من سوالم اينه
تا كي همه بگيم مشكل از فرد ديگه اي هست و ما هم علمش رو نداريم
ما توي اون محيط اين شديم
بچه هاي الان چي ميخوان بشن
به نظر من ماها بايد يه كاري كنيم
حتي فقط با شروع از بچه خودمون
به جاي زور و اجبار به حجاب يا نشوندن بچه پاي اين كارتون هاي غربي و ... يه راه ميونه انتخاب كنيم
كاري كنيم كه بچه ها اين شرايط كه 22 سال طول كشيد من لذتش رو بچشم و هميشه وجدان و عملم با هم مي جنگيدن و شايد با حرفام خيلي ها رو هم به انحراف كششيدم رو زود تر درك كنن
شايد دارم الكي حرص ميخورم ولي خيلي دلم ميخواد يه كاري بكنم
شايد شما اين شرايطي كه من دارم رو نداريد
rozmary3000
اخراجی موقت
حکایت مسلمان شدن این مانکن+عکس
اخیرا سارا بوکر، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است. به گزارش سایت تازه مسلمانان او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند:
من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. من مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در “گران شهرها”. در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی “زندگی پر زرق و برق” هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم.
براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی “با کلاس” برای خود فراهم کنم.
سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در “جذابیت زنانگی ام” پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد بودم. من گروگان ظاهرم بودم.
به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی من و سبک زندگی ام، من در فرار از الکل و مهمانی ها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه می بردم. اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت. و در نهایت متوجه شدم که تمامی آنها فقط یک مسکن هستند و نه یک درمان موثر.
یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که من شاهد رگبار پی در پی اسلام، ارزشها و فرهنگ اسلامی، و اعلام شرم آور “جنگ صلیبی جدید” بودم، توجه ام به چیزی بنام اسلام آغاز شد. تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی می گردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در “چادر”، کتک زنندگان زنان (همسران)، حرام ها، و یک دنیا ترور و وحشت.
یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم.
سرانجام من حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برای من بعنوان یک مسلمان “فعال” باشد، نبود.
من یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار “شیک” سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم و نه آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم.
من احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و من بالاخره آزاد شده ام. من از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی برشکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان یک بار از دوش من برداشته شد. من دیگر تمامی وقت ام را صرف خرید، آرایش، درست کردن موهایم، و تمرین بدنی برای خوش اندام شدن نمی کردم. سرانجام، من آزاد شدم.
من از حجاب رضایت داشتم، اما دیدن رو به افزایش زنان مسلمانی که از نقاب استفاده می کنند کنجکاوی مرا درباره نقاب برانگیخت. من نظر همسر مسلمانم را، که پس از اسلام آوردن با او ازدواج کردم، درباره گذاشتن نقاب و یا بسنده کردن به حجاب را جویا شدم. به نظر او حجاب در اسلام امری واجب است، در حالی که نقاب نیست. در آن زمان، حجاب من شامل پوشش سری که تمامی سر مرا بجز صورتم رامی پوشاند، و یک ردای سیاه بلند گشاد بنام “عبا” که تمامی بدن مرا از گردن تا نوک پا را می پوشاند، بود.
هیچ چیز مرا از تعویض بیکینی ام در ساحل جنوبی و زندگی پر زرق و برق سبک غربی ام با زندگی کردن در آرامش با خالقم و لذت بردن از زندگی در میان همنوعانم بعنوان یک شخص با ارزش، خوشحال نمی کند. بدین دلیل است که من استفاده از نقاب را انتخاب کرده ام، و تا پای مرگ از حق لاینفک ام برای پوشیدن اش دفاع خواهم نمود.
به شما زنانی که مفاهیم زشت کلیشه ای علیه حجاب فروتنانه اسلامی را می پذیرید، می گویم که: شما نمی دانید که چه چیزی را دارید از دست می دهید.
اخیرا سارا بوکر، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است. به گزارش سایت تازه مسلمانان او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند:
من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. من مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در “گران شهرها”. در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی “زندگی پر زرق و برق” هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم.
براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی “با کلاس” برای خود فراهم کنم.
سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در “جذابیت زنانگی ام” پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد بودم. من گروگان ظاهرم بودم.
به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی من و سبک زندگی ام، من در فرار از الکل و مهمانی ها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه می بردم. اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت. و در نهایت متوجه شدم که تمامی آنها فقط یک مسکن هستند و نه یک درمان موثر.
یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که من شاهد رگبار پی در پی اسلام، ارزشها و فرهنگ اسلامی، و اعلام شرم آور “جنگ صلیبی جدید” بودم، توجه ام به چیزی بنام اسلام آغاز شد. تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی می گردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در “چادر”، کتک زنندگان زنان (همسران)، حرام ها، و یک دنیا ترور و وحشت.
یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم.
سرانجام من حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برای من بعنوان یک مسلمان “فعال” باشد، نبود.
من یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار “شیک” سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم و نه آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم.
من احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و من بالاخره آزاد شده ام. من از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی برشکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان یک بار از دوش من برداشته شد. من دیگر تمامی وقت ام را صرف خرید، آرایش، درست کردن موهایم، و تمرین بدنی برای خوش اندام شدن نمی کردم. سرانجام، من آزاد شدم.
من از حجاب رضایت داشتم، اما دیدن رو به افزایش زنان مسلمانی که از نقاب استفاده می کنند کنجکاوی مرا درباره نقاب برانگیخت. من نظر همسر مسلمانم را، که پس از اسلام آوردن با او ازدواج کردم، درباره گذاشتن نقاب و یا بسنده کردن به حجاب را جویا شدم. به نظر او حجاب در اسلام امری واجب است، در حالی که نقاب نیست. در آن زمان، حجاب من شامل پوشش سری که تمامی سر مرا بجز صورتم رامی پوشاند، و یک ردای سیاه بلند گشاد بنام “عبا” که تمامی بدن مرا از گردن تا نوک پا را می پوشاند، بود.
هیچ چیز مرا از تعویض بیکینی ام در ساحل جنوبی و زندگی پر زرق و برق سبک غربی ام با زندگی کردن در آرامش با خالقم و لذت بردن از زندگی در میان همنوعانم بعنوان یک شخص با ارزش، خوشحال نمی کند. بدین دلیل است که من استفاده از نقاب را انتخاب کرده ام، و تا پای مرگ از حق لاینفک ام برای پوشیدن اش دفاع خواهم نمود.
به شما زنانی که مفاهیم زشت کلیشه ای علیه حجاب فروتنانه اسلامی را می پذیرید، می گویم که: شما نمی دانید که چه چیزی را دارید از دست می دهید.
سارا بوکر
ممنون باران جون
Similar threads
Similar threads
-
-
مهندسان سرزمین ایران به نظرشما چه رابطه ای بین حجاب و غیرت و امنیتو آرامش افراد جامعه هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟- شروع شده توسط rahino
- پاسخ ها: 9
-
-
حجاب در حقیقت محدودیت برای مردان است نه زنان...- شروع شده توسط MARIA RED
- پاسخ ها: 7
-
