هر کی سوتی داده تعریف کنه!

الهام مجهول

عضو جدید
خب من يه سوتي بگم
با دو نفر جلسه داشتم تا راهنماييشون كنم براي ثبت يه گروه و اساسنامه نويسي
يكي اقاي نظري بود يكي هم اقاي بذري
من هم هيچكدوم نديده بودم
توي اتاق جلسات نشسته بوديم كه نگهبان كانون ها امد و صدا زد خانم فلاني با كي جلسه داريم گفتم با اقاي نذري
كه دو تايشون زدن زير خنده
اخه نظري رو با بذري يكي كردم شد نذري
تا مدتي سوزه بودم
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفته بودم پمپ بنزین....
کارت رو وارد دستگاه کردم....رقم اول رمز کارت صفر بود,هرچی دکمه صفر رو فشار میدادم نمیگرفت...
اعصابم خورد شد به مسئول پمپ گفتم این دستگاه صفرش بستست؟!!!
جماعتی زدن زیر خنده....:cry:
مرده گفت خانم مگه خط تلفنه....!
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
یه روز شلوار بابامو من اتو کرده بودم ...بابام میخواست بره اداره بهش گفتم بیا این کت و شلوارو بپوش که دخترت اتو کرده ...ببین چقد خوب اتو کردم چقد خط اتوش تیزه ... هی همینجوری از خودم تعریف میکردم
بابام شلوارشو پوشید اومد جلوی من گفت بهلهههههههه معلومهههههه... منم فک میکردم خیلی خوشش اومده دوباره بیشتر از خودم تعریف کردم ...
دیگه بابام زد زیر خنده گف دختر این که سه تا خط اتو داره اینه این همه تعریفت...
از اون به بعد هر وق من لباس اتو میکنم بابام میگه بپا چن تا خط اتو رو لباس نندازی....:biggrin:
 

mina jigili

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من 1سوتی تعریف میکنم که مال خودم نیست
یکی از آشناهامون داشته با 1آقای عرب صحبت میکرده که یکی از همکاراش بهش ملحق میشه و 3تایی باهم به صحبت ادامه میدن درهمون اوایل صحبت یک بوی بسیار نامطبوعی منتشر میشه به طوری که تحملش هم برای آشنای ما هم برای همکارش سخت میشه تا جایی که خانم همکار میره پنجره را باز میکنه و میگه أه این بوی گنده فاضلاب از کجا داره میاد؟؟؟ نگو این آقای عرب دهنش بو میداده.:biggrin: چقدر شرمنده شده خدا میدونه:redface:
 

sky walker1

عضو جدید
اوای خیلی باحال بود خوش بحالت وقتی شنیدیش یدل سیر برا خودت خندیدی دعا کن برا ما هم از ای اتفاقا بیفته یکم بخندیم
 

ali91en

عضو جدید
یه روز خانم همسایمون و شوهرشون و بابا و مامانم دم در داشتن صبت میکردن، یه نینی کوچولوام داشتن که تو کالسکه نشسته بود، منم خواستم یه کوچولو بخندونمش گفتم عزیزم بپر بغل بابا!!!دیدم همه چشماسون گرد شده و با خشم دارن منو نیگا میکنن! منم به سرعت محل حادثه رو ترک کردم!! :دی
 

SAMIFAR

عضو جدید
سوتی که نمی شه اسمشو گذاشت ولی ...
یه استاد داشتیم که از اول ما رو سر نمره دادن می ترسوند و خیلی ادعا می کرد که NLP و روانشناسی و از این چیزها می دونه، یه جلسه اومد سر کلاس و گفت من همین الانم می تونم از رو چهرتون بگم کی چه نمره ای آخر ترم می گیره!شروع کرد به گفتن! 8-12-14-11.5-9.5-... خلاصه همه نمره ها تو همین رنج بود که بچه ها اعتراض کردن که استاد این چه نمره هاییه؟ چرا بالاترین نمره 15؟ چرا 20 نداریم! استادم گفت صبر کنید ، بیست هم داریم! نمره های همه رو گفت ، فقط من مونده بودم که گفت 1 بیت داریم و منو با دست که ردیف جلو نشسته بودم نشون داد! اینو که گفت پسرا یه صدا شروع کردن دوستش داریم! حالا هی می خوندن 1 بیست داریم، دوستش داریم! 1 بیست داریم، دوستش داریم!
خلاصه تا مدتی از در دانشگاه که می رفتم تو واسم شعر می خوندن!
 

SAMIFAR

عضو جدید
پیش دانشگاهی که بودیم استاد فیزیکمون وسط ترم عوض شد،یه استاد فوق العاده بد اخلاق که تا حالا کسی 1 کلمه حرف با ملایمت ازش نشنیده بود!
1 جلسه که ایشون مشغول حل تمرین بر روی تخته بودن ، حرف μ ( مو )که نماد ضریب اصطکاک بود رو طوری می نوشت که من فکر می کردم عدد 2 رو روی تخته می نویسه و دقیقا مثل 2 می نوشت! پشتش به کلاس بود و داشت روی تخته تمرین رو حل می کرد که گفتم استاد می شه موهاتونو درست کنید؟ استاد برگشت 1 نگاه به من کرد و یه دستی به سرش کشید که تازه من فهمیدم چه ایهامی به وجود آوردم! گفتم ببخشید استاد ولی منظورم موهای روی تخته بود که مثل 2 می نویسیدشون! برای اولین بار استاد داشت قهقهه می زد و بچه ها هم کلاس رو گذاشته بودن رو سرشون! ولی از اون به بعد موهاشو درست می نوشت!
 

itorict

عضو جدید
پیش دانشگاهی که بودیم استاد فیزیکمون وسط ترم عوض شد،یه استاد فوق العاده بد اخلاق که تا حالا کسی 1 کلمه حرف با ملایمت ازش نشنیده بود!
1 جلسه که ایشون مشغول حل تمرین بر روی تخته بودن ، حرف μ ( مو )که نماد ضریب اصطکاک بود رو طوری می نوشت که من فکر می کردم عدد 2 رو روی تخته می نویسه و دقیقا مثل 2 می نوشت! پشتش به کلاس بود و داشت روی تخته تمرین رو حل می کرد که گفتم استاد می شه موهاتونو درست کنید؟ استاد برگشت 1 نگاه به من کرد و یه دستی به سرش کشید که تازه من فهمیدم چه ایهامی به وجود آوردم! گفتم ببخشید استاد ولی منظورم موهای روی تخته بود که مثل 2 می نویسیدشون! برای اولین بار استاد داشت قهقهه می زد و بچه ها هم کلاس رو گذاشته بودن رو سرشون! ولی از اون به بعد موهاشو درست می نوشت!
عزيز دل مو نيست ميو هستش از اين به بعد بگو ميوهاتو درست كن:cool:
 

sky walker1

عضو جدید
یبار رفته بودم خونه عموم اینا کوجیکتر که بودم حدودا 12 سال.رفتم خونه همسایشون تا مامان بابا نیسن منمو 7 یا 8 تا دختر آقا منم هل کرده بودم تا حالا ای همه دختر یجا ندیدیه بودم یه 5 دقیقه ای نشسیمو بعد خیلی مرتب خدافظی کردم از همه موقع رفتن حواصم نبود رفتم تو دسشویی خلاصه بعد از ماست مالی کردن قضیه از خونه که رفتم بیرون خونه مثه بمب منفجر شداز خنده.یه ثوابیم کردمو دل چنتا دخترو شاد کردم.اینم برا دختر شاه بریون که سوتی میخواس
 
آخرین ویرایش:

sky walker1

عضو جدید
کوچیکتر که بودم حدود 12 سال یروز رفتم خوونه عموم اینا با دختر همسایه رفتیم خوونشوون تا مامان باباش نیسن منمو 7 یا 8 تا دختر منم دستوبامو گم کرده بودم تا حالا ای همه دختر یجا ندیده بودم یه 5 دقیقه ای نشستمو بعدش یه خدافظی دسته جمعی از همه کردموخیلی مفصل موقع رفتن حواصم نبود رفتم تو دسشویی خلاصه دراوومدمو ماست مالیش کردمو موقعی که از خونه خارج شدم خونه مثه بمبی منفجر شد از خنده.خلاصه دل چنتا دخترو شاد کردم یه ثوابیم برا خودم بردم.اینم برا دخترشاه پریون که سوتی میخواس
 

marjan.gh

عضو جدید
دانشجو که بودیم یه گروه تشکیل دادیم که تمرینای درسای مختلف رو با مشارکت هم حل کنیم که خدایی نکرده بهمون فشار درسا وارد نشه:smile:. نوبت تمرینای دیتا بیس با یکی از پسرای بدخط بود!!! من که جوابا رو ازش گرفتم با عجله نوشتمو بعدم تحویل استاد دادم . استاده هم اون روز اومدو تمرینا رو حل کرد و حالا هرچی حل میکرد به چشم من ناآشنا بود:surprised::surprised:!!! که بعدش فهمیدم هرچی H بوده رو من 4 نوشتم و بالعکس!!!! :cry:


ولی بعد از این ماجرا دیگه تمرناشو تایپ کرده تحویل ما میداد :دی
 

ali91en

عضو جدید
همین الآن داشتم با اونی که دوسش داشتم صحبت میکردم، یاد اولین باری افتادم که باهاش تلفنی حرف زدم!:D
دختر همسایمون بود، زنگ زد خونمون و گفت با مامانت کار دارم، منم مامانمو صدا کردم دیدم نیست، تازه بدجور هول کرده بودم:confused:! گفتم: بهش گفت اومد زنگ میزنه!!!!:eek::surprised:
خاوستم بگم اومد بهش میگم زنگ بزنه مثلا!!!
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
همین الآن داشتم با اونی که دوسش داشتم صحبت میکردم، یاد اولین باری افتادم که باهاش تلفنی حرف زدم!:D
دختر همسایمون بود، زنگ زد خونمون و گفت با مامانت کار دارم، منم مامانمو صدا کردم دیدم نیست، تازه بدجور هول کرده بودم:confused:! گفتم: بهش گفت اومد زنگ میزنه!!!!:eek::surprised:
خاوستم بگم اومد بهش میگم زنگ بزنه مثلا!!!
شما دیگه اخرشی
همشو خودت تنهایی گفتی؟؟:biggrin:
 

vishtaspe

عضو جدید
یه دفه یکی از دوستای مامانم که کلی باش رودر واسی داره زنگ زد خونمون من گوشیو برداشتم کلی باش تعارف کردم بعد گفت چکار میکنید با زحمتای ما ؟منم حواسم جای دیگه بود گفتم هیچی میگذرونیم............:eek:
 

Mehrdad-254

عضو جدید
همین الآن داشتم با اونی که دوسش داشتم صحبت میکردم، یاد اولین باری افتادم که باهاش تلفنی حرف زدم!:D
دختر همسایمون بود، زنگ زد خونمون و گفت با مامانت کار دارم، منم مامانمو صدا کردم دیدم نیست، تازه بدجور هول کرده بودم:confused:! گفتم: بهش گفت اومد زنگ میزنه!!!!:eek::surprised:
خاوستم بگم اومد بهش میگم زنگ بزنه مثلا!!!

یعنی الان دیگه دوسش نداری یا سوتی دادی؟
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترم 6 بودم محاسبات پالایش داشتیم. نشسته بودم توی جا استادی داشتم به بچه ها چرت و پرت می گفتم . منظورم شوخی سربه سر گذاشتن بود. اخه شیطون بودم. یهو یه نفر اومد داخل گفت محاسبات پالایشه. نشناختمش خیلی جوون بود گفتم شاید از ترم پایینی ها باشه زودتر درسو گرفته.

بهش با پررویی پیش بچه ها گفتم اره داداش برو بشین سر جات می خواستم جلو دوستام خودی نشون بدم که مثلا اره ما یه پا استادیم.
دیدم گفت اخه نمی تونم گفتم چرا ؟

گفت اخه شما رو جام نشستی. بنده فلانی استاد جدید محاسبات پالایشم دوباره فکم خورد زمین اخه اینقدر جوون. بیبی فیس بود

دو متر پریدم هوا گفتم . شرمنده استاد ما مخلصیم اشتباه شد. خودش زد زیر خنده وقتی چهره متعجب منو دیدی گفت برو بشین سر جات بچه پرو.

ولی خداییش خیلی مرد بود تلافی نکرد. فقط تا اخر ترم تو کلاس منو به یاسم استاد صدا می کرد. منم همش شرمنده و عرق شرم. بدبختانه نمی شد غیبتم کنی سر کلاسش . درسته حاضر غایب نمی کرد ولی وقتی وارد کلاس میشد اولین نفر می گفت فلانی هست
:biggrin:
 

vafa8989

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر کلاس خواص الکتریکی بودیم استادمونم خیی جوونو خوشتیپو آروم بود بچه ها هم سو ءاستفاده میکردنو وسط درس دادن استاد خیلی از کلاس بیرون میرفتن تا اینکه یه روز استاد به شدت عصبانی می شه و حسابی برامون خطو نشون می کشه تا اونجای که دیگه کسی جرات نکرد بره بیرون
(اون روز به خاطر شلوغی کلاس ما مجبور شدیم ردیف آخر بشینیم البته کلاسمون بزرگ بود و در حقیقت ما وسط کلاس نشسته بودیم)
و اما ادامه ماجرا
کلاس در سکوت مطلق بود دوست بنده خدا منم که ردیف جلویی من نشسته بود یکی از بچه ها جزوشو گرفته بود و قرار بود از روش کپی کنه و سر همین کلاس براش بیاره دوستمم سر همین مسءله خیلی استرس داشت این وسط دوستش جزوشو میاره و ازپشت شیشه در اشاره میزنه که بیاجزوتو بگیر این بنده خدا هم از ترسش هی این پا و اونا می کنه وبا تر سو و لرز شدید میره دم در کلاس جزورو میگیره و میره تا ته کلاس تازه میفهمه که ته کلاس خالیه
این وسط من ماجرا رو میفهممو چند تا از آقا پسرهای ردیف کناریمون
حالا این وسط یکی باید میومد منو جمع می کرد انقد خندیدم دوستای بقلیم که متوجه ماجرانشده بودن از خنده من همشون زدن زیر خنده و هی بهم می گفتن چرا می خندی منم از شدت خنده نمی تونستم حتی نفس بکشم و تا آخر کلاس فقط می خندیدم با نگاهایی هم که استاد بهم می کرد دیگه خودمو آماده کرده بودم که شوت شم بیرون کلاس ولی دمش گرم که واقعا مردونگی به خرج دادو بهم هیچی نگفت
 

itorict

عضو جدید
سر کلاس خواص الکتریکی بودیم استادمونم خیی جوونو خوشتیپو آروم بود بچه ها هم سو ءاستفاده میکردنو وسط درس دادن استاد خیلی از کلاس بیرون میرفتن تا اینکه یه روز استاد به شدت عصبانی می شه و حسابی برامون خطو نشون می کشه تا اونجای که دیگه کسی جرات نکرد بره بیرون
(اون روز به خاطر شلوغی کلاس ما مجبور شدیم ردیف آخر بشینیم البته کلاسمون بزرگ بود و در حقیقت ما وسط کلاس نشسته بودیم)
و اما ادامه ماجرا
کلاس در سکوت مطلق بود دوست بنده خدا منم که ردیف جلویی من نشسته بود یکی از بچه ها جزوشو گرفته بود و قرار بود از روش کپی کنه و سر همین کلاس براش بیاره دوستمم سر همین مسءله خیلی استرس داشت این وسط دوستش جزوشو میاره و ازپشت شیشه در اشاره میزنه که بیاجزوتو بگیر این بنده خدا هم از ترسش هی این پا و اونا می کنه وبا تر سو و لرز شدید میره دم در کلاس جزورو میگیره و میره تا ته کلاس تازه میفهمه که ته کلاس خالیه
این وسط من ماجرا رو میفهممو چند تا از آقا پسرهای ردیف کناریمون
حالا این وسط یکی باید میومد منو جمع می کرد انقد خندیدم دوستای بقلیم که متوجه ماجرانشده بودن از خنده من همشون زدن زیر خنده و هی بهم می گفتن چرا می خندی منم از شدت خنده نمی تونستم حتی نفس بکشم و تا آخر کلاس فقط می خندیدم با نگاهایی هم که استاد بهم می کرد دیگه خودمو آماده کرده بودم که شوت شم بیرون کلاس ولی دمش گرم که واقعا مردونگی به خرج دادو بهم هیچی نگفت
بهله واسه منم همچين موردي پيش اومده
 

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز یه سوتی در حد المپیک دادم:cry:

برا ایرانسلم پیام اومد که براتون آهنگ پیشواز گذاشتیم و از این حرفا

منم صبحی بیکار بودم:D

تو آشپزخونه بودم و گوشیمم تو اتاق بود

گفتم یه زنگ به خطم بزنم ببینم آهنگش چطوریاست :D

زنگ زدم داشتم گوش می دادم که صدای گوشیم از اتاق اومد !

می گم بیخیال بعدا گوشم می دم برم ببینم کیه زنگ میزنه !!!!!!!!!!!!:eek::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:

تازه یادم افتاده این یکی گوشیم خاموشه و اینی که زنگ می خورد ایرانسلم بودم !

مامانمم اینجوری نگام می کرد:eek:

منم وسط راه سرعتمو کم کردمو سوت بلبلی می زدم !:biggrin::biggrin::biggrin:
 

gelayol joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز یه سوتی در حد المپیک دادم:cry:

برا ایرانسلم پیام اومد که براتون آهنگ پیشواز گذاشتیم و از این حرفا

منم صبحی بیکار بودم:D

تو آشپزخونه بودم و گوشیمم تو اتاق بود

گفتم یه زنگ به خطم بزنم ببینم آهنگش چطوریاست :D

زنگ زدم داشتم گوش می دادم که صدای گوشیم از اتاق اومد !

می گم بیخیال بعدا گوشم می دم برم ببینم کیه زنگ میزنه !!!!!!!!!!!!:eek::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:

تازه یادم افتاده این یکی گوشیم خاموشه و اینی که زنگ می خورد ایرانسلم بودم !

مامانمم اینجوری نگام می کرد:eek:

منم وسط راه سرعتمو کم کردمو سوت بلبلی می زدم !:biggrin::biggrin::biggrin:


برا ابراز همدردی منم یه سوتی تو همین مایه ها دادم تعریف میکنم


میخواستم شماره مامانمو بگیرم حواسم نبود شماره خودمو گرفتم و تو همین حین که منتظرم مامان گوشیو برداره یهو میشنوم صدای زنگ موبایلم در اومده...پیش خودم گفتم حالا کیه چه بد موقع زنگ زدها!
تلفن قطع کردم و رفتم به سمت اتاق دیدم موبایلم قطع شد (حالا هنوز متوجه موضوع نشدم) وسط راه برگشتم دوباره زدم ردیال بازم گوشیه خودم زنگ خورد ...این دفعه دیگه شاکی که عجب آدمیه برم گوشیو وردارم ببینم شماره کیه زنگ میزنه قطع میکنه.....چشمت روز بد نبینه وقتی دیدم شماره خونه افتاده تازه فهمیدم که خودم مزاحم خودم شدم:weirdsmiley:
 

marjan.gh

عضو جدید
عجب ما هم میگیم مو . میو باز چه مدلشه :redface:

والا ما هم میگفتیم میو البته دور از جونمون !!!:redface:

یه سوتی از خالم بگم. خالم معلم دبیرستانه، پارسال مجبور شد بره مدیر ابتدایی بشه . روز اول مدرسه معلم کلاس اولا نمیاد خالم میره سر کلاسشون، بعدم به بچه ها میگه اینا که میگم رو بنویسید تو دفترتون بدین به مامانتون . بیچاره بچه هام میگن خانم ما که بلد نیستیم، خالمم میگه کاری نداره که !!! :mad:من رو تخته مینویسم شمام بنویسید!!! :surprised::surprised:بعدم خودش شروع میکنه به نوشتن!!! میبینه همه دارن هاج و واج نگاش میکنن:eek: ، یادش میاد ای بابا اینا که هنوز خوندن نوشتن بلد نیستن...:biggrin::biggrin:
 

***

عضو جدید
فک کنم کانال 3 بود ...الان داشت عکس یه سری ورزشکارای ایرانی رو نشون میداد.....
حدس بزنین آهنگ زمینش چی بود؟!


"آهنگ مراسم ازدواج آمریکاییا!"

حالا نمیدونم فقط مختص آمریکاییاس یا همه مسیحیا....اما منظورم همون آهنگ مشهوریه که موقع ورود عروس و دووماد و عبورشون از مسیر بین صندلی ها به سمت کشیشه.... یعنی اینجا....


آخه من نمیدونم هدف اینا از پخش این آهنگ به عنوان زمینه چی بوده؟!!!

 

Similar threads

بالا