هر کی سوتی داده تعریف کنه!

paeeizan

اخراجی موقت
سوتی های خودتو بگو....این مال دوست بود!!!
.
.
.
سر کلاس استاد داشت یه مسله خیلی سخت رو توضیح میداد... واسه جوابش 3 بار وایت برد رو پاک کرد و نوشت ...طولانی بود ...جوابش... بچه ها همشون مخشون سوت کشیده بود .... منم مثه همه ... استاد گفت یه مثال میزنم ... کی میاد حل کنه ...منم حواسم نبود ... دستم رفت بالا ... تو اون کلاس 50 نفری فقط خودم تنها دستم بالا بود ... همه نگام میکردن .. تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم....... استادم گفت آقای فلانی بیاد پای برد مسله رو حل کنه ....
.
.
.
.
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
.
.
.
سر کلاس استاد داشت یه مسله خیلی سخت رو توضیح میداد... واسه جوابش 3 بار وایت برد رو پاک کرد و نوشت ...طولانی بود ...جوابش... بچه ها همشون مخشون سوت کشیده بود .... منم مثه همه ... استاد گفت یه مثال میزنم ... کی میاد حل کنه ...منم حواسم نبود ... دستم رفت بالا ... تو اون کلاس 50 نفری فقط خودم تنها دستم بالا بود ... همه نگام میکردن .. تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم....... استادم گفت آقای فلانی بیاد پای برد مسله رو حل کنه ....
.
.
.
.

اخ
چی شد؟
خیلی ضایه شدی؟
یا تونستی یه کارایی بکنی؟:ی
 

paeeizan

اخراجی موقت
اخ
چی شد؟
خیلی ضایه شدی؟
یا تونستی یه کارایی بکنی؟:ی
.
.
نه .بابا ..هی مگفتم استاد باید ازین روش و فرمول استفاده کنیم . و ..... شفاهی میگفتم. ....گفت هرچی بلدی رو بنویس پای برد ....
کمی مکث و ...کردم ... یه چیزایی نوشتم .... استاد گفت کی میتونه جوابشو کامل کنه .... هرکی یه طرفی رو نگاه میکرد که مثلا ... ....
استاد هم گفتش این تمرینه واسه جلسه آینده....
.
.
.
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
اخ اخ درکت میکنم
اینقد ازین کارا تو دبیرستان کردیم که نگو
الکی دست بالا میکردیم و هی پا میشدیم : خانوم ما بیایم ...ما بیایم دیگههه... خانوم .. خانوم
بعد دبیرمون فک میکرد خیلی بلدیم نمیبردمون پای تخته
ماهم در حد جلبک اطلاعات نداشتیم ...اصلانمیدونسیم سوال چیه
بعد یهو میبردنمون پای تخته
ماست به تمام معنا!
بازم ادم نمیشدیم
هیییی جووونییییی
نادونیییی
یادت بخیر
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
.
.
.
.
چه جواب دندون شکنی دادت ..اجیت ..... بیچاره نیل پر خانم ... میخاست ابتکاری پ.ن.پ بسازه ..... درکت میکنم ... ضایع شدن حس خیلی بدیه...
تا تو باشی دیگه .....


نه ازین جا خونده بودم.

میرم پمپ بنزین می گم 40 تا بزن...میگه 40 لیتر....میگم پ ن پ 40 تا قاشق چای خوری!!!!




من به جای پ ن پ گفتم ن پ ن
 

paeeizan

اخراجی موقت
نه ازین جا خونده بودم.

میرم پمپ بنزین می گم 40 تا بزن...میگه 40 لیتر....میگم پ ن پ 40 تا قاشق چای خوری!!!!




من به جای پ ن پ گفتم ن پ ن
.
.
دیگه بدترررررر ..:دی!
.سوتی ... سوتیه دیگه ..ماس مالیش نکن ......
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک بار نشستم پشت سر یکی بد گویی میکردم سرمو برگردوندم دیدم پشت سرم وایستاده داره به من نگاه میکنه!!!
اینقدر ضایع شدم..........
حالا ببین من چیکار کردم
یه بار داشتم جلوی یکی با آب و تاب از یه نفری بد می گفتم که فضوله و تو همه کارا دخالت می کنه و فلان و بهمان... بعد کاشف به عمل اومد طرف خاله شه....
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
اخ اخ درکت میکنم
اینقد ازین کارا تو دبیرستان کردیم که نگو
الکی دست بالا میکردیم و هی پا میشدیم : خانوم ما بیایم ...ما بیایم دیگههه... خانوم .. خانوم
بعد دبیرمون فک میکرد خیلی بلدیم نمیبردمون پای تخته
ماهم در حد جلبک اطلاعات نداشتیم ...اصلانمیدونسیم سوال چیه
بعد یهو میبردنمون پای تخته
ماست به تمام معنا!
بازم ادم نمیشدیم
هیییی جووونییییی
نادونیییی
یادت بخیر
:biggrin::biggrin::biggrin:
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند شب پیشا پسر عمه ها و عمو هام خونمون مهمون بودن.... ساعت 3 شب حوصلمون سر رفت...داداشم گفت بریم یه دور بیرون بزنیم....3 تا ماشین شدیم....نزدیک یه 4 راه پیشنهاد دادم که بیاین کورس بذاریم....همه قبول کردن... من خواهش کردم بذارین من بشینم پشت ماشین....دادشم خیلی مخالفت کرد...اما چون اصطلاحا داشت اشکم در میومد قبول کردن من بشینم ......3 تا ماشین پشت چراغ قرمز............ هر 3 تا اماده......تماشاچیان در حال تشویق......10..9..8...7..6...5...4...3...2......................................................(دیدین تا میاد سبز بشه روحت می پره؟) .............................1

.

.
.
.
.
..
ماشین خاموش کرد.....................پامو یهو بدون اینکه گاز بدم از رو کلاج بر داشتم............. وای خدا خیلی ابروم رفت!! هول شده بودم....مسخرم نکنین
 

alborz_3000

اخراجی موقت
چند شب پیشا پسر عمه ها و عمو هام خونمون مهمون بودن.... ساعت 3 شب حوصلمون سر رفت...داداشم گفت بریم یه دور بیرون بزنیم....3 تا ماشین شدیم....نزدیک یه 4 راه پیشنهاد دادم که بیاین کورس بذاریم....همه قبول کردن... من خواهش کردم بذارین من بشینم پشت ماشین....دادشم خیلی مخالفت کرد...اما چون اصطلاحا داشت اشکم در میومد قبول کردن من بشینم ......3 تا ماشین پشت چراغ قرمز............ هر 3 تا اماده......تماشاچیان در حال تشویق......10..9..8...7..6...5...4...3...2......................................................(دیدین تا میاد سبز بشه روحت می پره؟) .............................1

.

.
.
.
.
..
ماشین خاموش کرد.....................پامو یهو بدون اینکه گاز بدم از رو کلاج بر داشتم............. وای خدا خیلی ابروم رفت!! هول شده بودم....مسخرم نکنین
:biggrin:شما دخترا که پررو تر از اینا هستین که ابروتون بره. دلم واسه دادشت میسوزه، خیلی مرده که با کتک تا خونه نبردتت
ولی نیل پور جان، این ماشین با ماشین لباس شویی فرق داره. یه جوره دیگه کار میکنه
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin:شما دخترا که پررو تر از اینا هستین که ابروتون بره. دلم واسه دادشت میسوزه، خیلی مرده که با کتک تا خونه نبردتت
ولی نیل پور جان، این ماشین با ماشین لباس شویی فرق داره. یه جوره دیگه کار میکنه


نیل پر هستم مستر...............نه باب خوب شد گفتی...چون می خواستم مسافر کشی کنم......البته بدم نبود یه ذره تمیز می شدن
 

mina jigili

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک روز تو محل کارم پشت کامپیوترم نشته بودم و داشتم نمی دونم نقشه سوراخکاری تیرورق بود چی بود یادم نیست را میکشیدم که یکدفعه یکی از مهندسامون وارد شد که مهندسا محمد صداش میکردن و فامیلیش را نمیگفتن چون برادرش هم همونجا کار میکرد برادرش را با فامیل صدا میزدن تا اینجوری قاطی نشه خلاصه وارد شد و 2 تا دیگه از مهندس ها هم دنبالش اومدن و شروع کردن به بحث کردن راجع به موضوعی که من کاملا ازش اطلاع داشتم و داشتن اشتباه میکردن من چند بار گفتم نه اینطوری که میگید نیست من نقشه را خودم گرفتم و میدونم چی به چیه ولی اونا متوجه نمیشدندو بلند بلند داشتن راجع به اشتباهاتشون حرف میزدن منم اومدم دوباره بهش بفهمونم که داره اشتباه میکنه دستم را بردم بالاکه حواسش به من جلب بشه و از دهنم پرید گفتم:نه محمد..... اوووووووووم م م استاد..... إ.... مهندس واییییییییی از بس حول شده بودم اسمش از دهنم پرید که اصلا نمی فهمیدم چی دارم میگم و اونا خیلی خودشون را نگه داشتن که نخندن .(اصلا استادو مهندس گفتنم چی بود نمیدونم به قول دوستم 1 معلم هم اضافه میکردی تنگش تکمیل میشد. )دوستم از خنده داشت میترکید بعد از اینکه اونا رفتن هم عرق شرم ریختم هم دیگه نمی تونستم تو صورت اون مهندس نگاه کنم. ولی بعدش فراموش شدو اوضاع به روال قبلی برگشت:D
 

paeeizan

اخراجی موقت
چند شب پیشا پسر عمه ها و عمو هام خونمون مهمون بودن.... ساعت 3 شب حوصلمون سر رفت...داداشم گفت بریم یه دور بیرون بزنیم....3 تا ماشین شدیم....نزدیک یه 4 راه پیشنهاد دادم که بیاین کورس بذاریم....همه قبول کردن... من خواهش کردم بذارین من بشینم پشت ماشین....دادشم خیلی مخالفت کرد...اما چون اصطلاحا داشت اشکم در میومد قبول کردن من بشینم ......3 تا ماشین پشت چراغ قرمز............ هر 3 تا اماده......تماشاچیان در حال تشویق......10..9..8...7..6...5...4...3...2......................................................(دیدین تا میاد سبز بشه روحت می پره؟) .............................1

.

.
.
.
.
..
ماشین خاموش کرد.....................پامو یهو بدون اینکه گاز بدم از رو کلاج بر داشتم............. وای خدا خیلی ابروم رفت!! هول شده بودم....مسخرم نکنین
.
.
.
آخی نازی ... کاش اون شب من جای داداشت بودم ... ... ... بهت روحیه میدادم.. بعد تو دلم بهت میخندیدم .....:دی!
.
.
.
 
آخرین ویرایش:

Gordia

عضو جدید
یه سوتی که بارها تکرارش کرده ام اینه : توی آریا شهر برای گرفتن تاکسی به مقصد پونک می ایستم بعدش خم میشم به جای اینکه به راننده هه بگم پونک! میگم آریا شهر!!! یا توی پونک هم بجای آریا شهر میگم پونک!!:confused:بعدش راننده هه یه نگاه عاقل اندر سفیه هم تحویل من میده:D

یه بار سر زنگ شیمی بودیم سوم دبیرستان بعدش معلمون گفت که نمک فرمولش Nacl هست و گفت که Na که همون سدیم باشه فلز فعالیه و غیره.... منم که طبق معمول داشتم چرت میزدم سر کلاس یهویی گفتم خانوم یعنی نمک فلزه؟! ! معلممون میخاست کتکم بزنه.

یه بار از مدرسه برگشته بودم خونه دیدم دم در یه عالمه کاسه آش چینده اند برای نذری دادن به همسایه ها یه کدوم نیم خورد بود منم احتمال دادم که مال آبجیم یا کسی از اعضای خونواده باشه . شروع کردم همون جا با ولع خوردنش. تنها هم بودم کسی نبود ازش بپرسم اینو کی خورده؟
بعدش مامانم اومد بهم خبر داد که اون آش نیم خورد نمکی بوده.:D
 

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سوتی که بارها تکرارش کرده ام اینه : توی آریا شهر برای گرفتن تاکسی به مقصد پونک می ایستم بعدش خم میشم به جای اینکه به راننده هه بگم پونک! میگم آریا شهر!!! یا توی پونک هم بجای آریا شهر میگم پونک!!:confused:بعدش راننده هه یه نگاه عاقل اندر سفیه هم تحویل من میده:D

یه بار سر زنگ شیمی بودیم سوم دبیرستان بعدش معلمون گفت که نمک فرمولش Nacl هست و گفت که Na که همون سدیم باشه فلز فعالیه و غیره.... منم که طبق معمول داشتم چرت میزدم سر کلاس یهویی گفتم خانوم یعنی نمک فلزه؟! ! معلممون میخاست کتکم بزنه.

یه بار از مدرسه برگشته بودم خونه دیدم دم در یه عالمه کاسه آش چینده اند برای نذری دادن به همسایه ها یه کدوم نیم خورد بود منم احتمال دادم که مال آبجیم یا کسی از اعضای خونواده باشه . شروع کردم همون جا با ولع خوردنش. تنها هم بودم کسی نبود ازش بپرسم اینو کی خورده؟
بعدش مامانم اومد بهم خبر داد که اون آش نیم خورد نمکی بوده.:D
حتما اون نمکی هم یک پیر مرد بی دندون افغانی بوده!!!!:confused::confused:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد یه سوتی افتادم ولی نمیگم مال کیه فقط اعلام میکنم سوتی من نیس:cool:

ماه رمضون بود رفته بودیم بیرون بس که ترافیک بود واسه اذون نتونسیم برسیم خونه خلاصه پشت چراغ قرمز بودیم و تا اذونو گفتن( از رو ساعت) شیشه آبو انداختیم بالاو همین که نفر اول آب خورد که از قضا جلو هم نشسته بود نه گذاشت نه برداشت فکر آبروی مارو نکرد که ملت پشت چراغ قرمز با خودشون چه فکری میکنن
یه باد گلوی پدر مادر دار با قررررر داد که از جا پریدیم:ی:D

طفلی بعدش از خجالت آب شد ولی....بغل دستیمون چش غرّه هه رو اومد و.....:razz:
 

fatimma

عضو جدید
یاد یه سوتی افتادم ولی نمیگم مال کیه فقط اعلام میکنم سوتی من نیس:cool:

ماه رمضون بود رفته بودیم بیرون بس که ترافیک بود واسه اذون نتونسیم برسیم خونه خلاصه پشت چراغ قرمز بودیم و تا اذونو گفتن( از رو ساعت) شیشه آبو انداختیم بالاو همین که نفر اول آب خورد که از قضا جلو هم نشسته بود نه گذاشت نه برداشت فکر آبروی مارو نکرد که ملت پشت چراغ قرمز با خودشون چه فکری میکنن
یه باد گلوی پدر مادر دار با قررررر داد که از جا پریدیم:ی:D

طفلی بعدش از خجالت آب شد ولی....بغل دستیمون چش غرّه هه رو اومد و.....:razz:
باز این دختره اومد و شروع کرد به بردن ابروی خانوادگی
بیچاره خانواده تو که نمیدونن چه خائنی تو جمعشونه
 

sadansy

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خیلییییییییییییییییییییییی باحالییییییییییییی دمت گرم من که دارم از دل درد میمیرم از بس خندیدمممممممممممم



بابام تعریف میکرد میگفت یه سری تو جاده خیلی گشنه ام بوده پیاده میشه بره رستوران یه چیزی بخوره میره میبینه هیچ خبر نیست هرچی هست لاستیک و تایرو ...... میره به تابلو بالا سرش نگاه میکنه میبینه کیان تایر رو خونده کبابی طاهر(در ضمن بابای من چشاش ضعیفه و گاهی اوقات عینک نمی زنه طفلی واسه همین تو دید مشکل پیا میکنه!!)
 

arash_m_shimi

عضو جدید
یکی از اساتید عادت داشت رو تخته سیا مینوشت و از ماژیک و زوم کن . ....... استفاده نمیکرد.یه بار سر کلاس همینطور که داشت مینوشت و روش به تخته بود مام که درو دیوارو نیگا میکردیم وقتی برگشت سمت ما شلوارشم سیاه بود
.
.
.
.
.
پیش زیبش سفید شده بودو رد انگشتاش بود پسرا که زدن زیر خنده استاده هم گوشیشو برداشت رفت بیرون تمیز برگشت.;)
 

gelayol joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از اساتید عادت داشت رو تخته سیا مینوشت و از ماژیک و زوم کن . ....... استفاده نمیکرد.یه بار سر کلاس همینطور که داشت مینوشت و روش به تخته بود مام که درو دیوارو نیگا میکردیم وقتی برگشت سمت ما شلوارشم سیاه بود
.
.
.
.
.
پیش زیبش سفید شده بودو رد انگشتاش بود پسرا که زدن زیر خنده استاده هم گوشیشو برداشت رفت بیرون تمیز برگشت.;)


استاد درس میده تخته رو نگاه نمیکنن ولی برمیگرده...... از دست این پسرای شیطون!
 

Similar threads

بالا