مشاعرۀ سنّتی

[t.askari]

نه دل مفتون دلبندی، نه جان مدهوش دلخواهی

نه بر مژگان من اشكی، نه بر لبهای من آهی

​

 

[t.askari]

يك شبی گيسوی مشكين تو ديدم در خواب

خواب آن يك شبه يك عمر پريشانم كرد

 

[nazaninfatemeh]

دستم را به سراسر شب کشیدم
زمزمه نیایش در بیداری انگشتانم تراوید
خوشه فضا را شمردم
قطره های ستاره در تاریکی درونم درخشید
و سرانجام
در آهنگ مه آلود نیایش تو را گم کردم.

 

[Pooya70]

من دست شسته ام از غرورم برای تو ---------- افتاده ام چو قطره شبنم به پای تو

 

[nazaninfatemeh]

و در این عطش تاریکی صدایت میزنم
این دشت آفتابی را شب کن
تا من راه گم شده را پیدا کنم ودر جاپای خودم
خاموش شوم

 

[ناآشنا]

مانده تا برف زمین آب شود.

مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه ی چتر.
ناتمام است درخت.
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد

و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوک از افق درک حیات.

 

[ناآشنا]

تا زوزه ی آن سگ پیر رنجور.
آه،
آن دستهای ستمکار معصوم.

وقتی که من بچّه بودم،
می شد ببینی
آن قمری ناتوان را
که بالش
زین سوی قیچی با باد می رفت-
می شد،
آری می شد ببینی؛

 

[Ghazal_joon]

یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت

چندان که بازبیند دیدار آشنا را

 

[nazaninfatemeh]

ای خدای دشت نیلوفر !
کو کلید نقره درای بیداری؟

 

[ناآشنا]

ياري اندر كس نمي بينيم ياران را چه شد
دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد

 

[فانوس تنهایی]

دیدی که مرا هیچ کس یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
مولانا

 

[ناآشنا]

دلا رفيق سفر بخت نيكخواهت بس
نسيم روضه شيراز پيك راحت بس

 

[naghmeirani]

سر می زند هر روز در من آفتابی نو

هر شب پر از سیاره های پیرتر دیدم

گاهی سراپا انتظارم ، گاه پا تا سر

از کفر و کین لبریز و از خود نیز نومیدم

 

[nazaninfatemeh]

میان ما سرگردانی بیابان هاست
بی چراغی شب ها، بستر خاکی غربت ها، فراموشی
آتشهاست.
میان ما "هزارویک شب جست و جوهاست.

 

[ناآشنا]

تنها دو روز راه ميان زمين و ماه .

اما من و تو دور
آنگونه دور دور ، كه اعجاز عشق نيز
ما را به يكدگر نرساند ز هيچ راه
آه ! ...

 

[mrsos256]

تنها دو روز راه ميان زمين و ماه .

اما من و تو دور
آنگونه دور دور ، كه اعجاز عشق نيز
ما را به يكدگر نرساند ز هيچ راه
آه ! ...

هجوم فتنه های آسمانی
مرا آموخت درس زندگانی

 

[ناآشنا]

یارت آنست که در پای تو جان می بخشد
هر چه از دست برآید به تو آن می بخشد
چشمه ی آب حیات ار شود از آن حبیب

 

[mrsos256]

یارت آنست که در پای تو جان می بخشد
هر چه از دست برآید به تو آن می بخشد
چشمه ی آب حیات ار شود از آن حبیب

پس ادامه اش چی شد؟؟؟

بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

 

[ناآشنا]

گفتم حرف اول تكراري نشه..

ترسم كه اشك چشمم گويد حقايق دل
اين راز مانده در سر گويد علايق دل

 

[mrsos256]

گفتم حرف اول تكراري نشه..

ترسم كه اشك چشمم گويد حقايق دل
اين راز مانده در سر گويد علايق دل

لانه دل افروز تر است از چمن
کار ، گرانسنگ تر است از سخن

 

[ناآشنا]

نشان خانه ي خود را به باد نسپارم
چرا كه ساكن رودم ، كه با تو دريايي ست

 

[mrsos256]

نشان خانه ي خود را به باد نسپارم
چرا كه ساكن رودم ، كه با تو دريايي ست

تو به سخن تکیه کنی ، من به کار
ما هنر اندوخته ایم و تو عار

 

[فانوس تنهایی]

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

 

[ناآشنا]

من ميدونم كه ميدوني عشق من از ارادته
بيا كه باورم بشه حالا زمانه حاجته

 

[Mahdy.T]

همه را زیر و زبر کن نه زبر مان و نه زیر
تا بدانند که امروز در این میدانی

 

[ناآشنا]

يوسف عزيزم رفت اي برادران رحمي
کز غمش عجب بينم حال پير کنعاني

 

[sorani88]

يوسف عزيزم رفت اي برادران رحمي
کز غمش عجب بينم حال پير کنعاني

یارب کجاست محرم رازی که یکزمان
دل شرح ان دهد که چه گفت و چها شنید

 

[ناآشنا]

در اين زمانه رفيقي که خالي از خلل است
صراحي مي ناب و سفينه غزل است

 

[Mahdy.T]

در اين زمانه رفيقي که خالي از خلل است
صراحي مي ناب و سفينه غزل است

تو که یوسف زمانی چه میان هندوانی
برو آینه طلب کن بنگر که روی بینی

 

[ناآشنا]

يا رب اين نودولتان را با خر خودشان نشان
کاين همه ناز از غلام ترک و استر مي‌کنند