مشاعرۀ سنّتی

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کمان کشیده و در کمینکه زنی به تیرم و من غمین
همه ی غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
 

elnaz66

عضو جدید
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت

در بند آن مباش که مضمون نمانده است !


صائب
 

elnaz66

عضو جدید
تا عشق مرا فاش نمی دانستی

با من ره پرخاش نمی دانستی

در عاشقی خویش مرا شهره ی شهر

دانستی و ای کاش نمی دانستی
 

منصصص

عضو جدید
دوباره حرف دلم در گلوی لعنتی است
تمام ترسم از این آبروی لعنتی است
شبی میایم و دل میزنم به دریاها
و این بزرگترین آرزوی لعنتی است
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوباره حرف دلم در گلوی لعنتی است
تمام ترسم از این آبروی لعنتی است
شبی میایم و دل میزنم به دریاها
و این بزرگترین آرزوی لعنتی است
تـا شب زلـف تـو سرفـصل غـزل خوانی‌هـاست

زنـدگـینـامه ی مـن شـرح پـریـشانی‌هـــــاست


بــــا تــــو مــن پـنـجـــره‌ای روبــه طـراوت دارم

كــه بـهـار نـفـسش گـرم گـل افـشانـی‌هـاست
 

mrsos256

عضو جدید
تـا شب زلـف تـو سرفـصل غـزل خوانی‌هـاست

زنـدگـینـامه ی مـن شـرح پـریـشانی‌هـــــاست


بــــا تــــو مــن پـنـجـــره‌ای روبــه طـراوت دارم

كــه بـهـار نـفـسش گـرم گـل افـشانـی‌هـاست
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
دلی چون شمع می‌باید که بر جانم ببخشاید

که جز وی کس نمی‌بینم که می‌سوزد به بالینم

تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمی‌آید

روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم

رقیب انگشت می‌خاید که سعدی! چشم بر هم نه!

مترس ای باغبان از گل، که می‌بینم، نمی‌چینم
 

mrsos256

عضو جدید
دلی چون شمع می‌باید که بر جانم ببخشاید

که جز وی کس نمی‌بینم که می‌سوزد به بالینم

تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمی‌آید

روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم

رقیب انگشت می‌خاید که سعدی! چشم بر هم نه!

مترس ای باغبان از گل، که می‌بینم، نمی‌چینم
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم ...
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
ميرفتم دم شمس العماره /همان جايي كه دلبر خانه داره /بديدم عشقم رفته از دست /انقدرا كه گريه كرد ست :-D
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
امضات منو کشته............تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی
شعر امضام خودم گفتم ...:-D يك روز اقا خرگوشه /رفتش دنبال موشه / موشه رفتش سوراخ / خرگوشه گفت اخ اخ خ بده :p
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شعر امضام خودم گفتم ...:-D يك روز اقا خرگوشه /رفتش دنبال موشه / موشه رفتش سوراخ / خرگوشه گفت اخ اخ خ بده :p

یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری؟


نه ری را جان!

نامه ام باید کوتاه باشد، ساده باشد،

بی حرفی از ابهام و آینه،

از نو برایت مینویسم:


حال همه ی ما خوب است،

اما تو باور نکن!
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نه زيب محفل انســـم نه زينت چمنـــــــم

من آن گلم كه نه گلچين نه باغبان دارم


من این زندان به جرم ِ مرد بودن می کشم، ای عشق
خطا نسلم اگر جز این خطای دیگری دارم
اگر چه زندگی در این خراب آباد زندان است-
- و من هر لحظه در خود تنگنای دیگری دارم
سزایم نیست این زندان و حرمانهای بعد از آن
جهان گر عشق دریابد، جزای دیگری دارم
صباحی چند از صیف و شتا هم گرچه در بندم
ولی پاییز را در دل ، عزای دیگری دارم
غمین باغ ِ مرا باشد بهار ِ راستین : پاییز
گه با این فصل ، من سر ّ و صفای دیگری دارم
من این پاییز در زندان ، به یاد باغ و بستانها
سرود ِ دیگر و شعر و غنای دیگری دارم
هزاران را بهاران در فغان آرد ، مرا پاییز
که هر روز و شبش حال و هوای دیگری دارم
چو گرید های های ابر ِ خزان ، شب ، بر سر ِ زندان
به کنج ِ دخمه من هم های های دیگری دارم
عجایب شهر ِ پر شوری ست ، این قصر ِ قجر، من نیز
درین شهر ِ عجایب، روستای دیگری دارم
دلم سوزد، سری چون در گریبان ِ غمی بینم
برای هر دلی ، جوش و جلای دیگری دارم
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من نه پيرسال وماهم گرسپيدم موي بيني

حسرت زلف سياهي درجواني كرده پيرم

محبوب من ! بعد از تو گیجم بی قرارم خالی ام منگم

بردار بستی از چه خواهد شد چه خواهم کرد آونگم

سازی غریبم من که در هر پرده ام هر زخمه بنوازد

لحن همایون تو می آید برون از ضرب و آهنگم

تو جرأت رو کردن خود را به من بخشیده ای ورنه

آیینه ای پنهان درون خویشتن از وحشت سنگم
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مژه بر هم نزدم آينه‌سان در همه عمر

بس كه در ديده من شوق تماشاي تو بود

دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید

مخمل اینگونه به کاشانه کاشانیها

دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع

ای سر زلف تو مجموع پریشانیها
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا