Topcoding
عضو جدید
سلام به همه دوستان
شاید فکر کنین این ازداوج ها دیگه نیست و مال قدیم بود، ولی هنوز هستن خانواده هایی که تحت یه شرایط خاصی(نداری ، بدهکاری و ...) ناچار به این کار میشن...
دختر خانم شما چی کار میکنین؟ پدرت صبح میاد خونه بهت میگه خودت رو آماده کن شب یه نفر میاد خواستگاریت، فرد خوبیه، منم از تو جواب بله میخوام(من نمیگم پسره معتاده، یا سنش بالاست که البته ممکنه بعضی مواقع باشه ولی به هر حال دوستش نداری و توی دلت جایی نداره)
بازگویی شرایط:
خانواده شما توی یه شهر غریب هستن یعنی خاله و دایی و بقیه خانواده توی یه شهر دیگه هستن و پدر این دختر با کل خانواده اش قهر کرده و اومده اینجا که برای خودش کار کنه که الان توی بد شرایطی افتاده...
شما از اون دسته دخترهایی نیستین که بخواین قلب باباتون رو بشکنین...یا کارهای احمقانه مثل آتیش زدن خودتون بکنین
به فرار فکر نمیکنین ،چون اونقدر عاقل هستین و می فهمین که چه عواقبی داره...
فقط یه راه دارین منصرف کردن پدر...البته اینو بگم که پدرتون یه کم سنتی فکر میکنه،براش همین که پسر کار داشته باشه کافیه و از اینجور تفکرات دیگه...
دوستان می خواهم خودتون رو جای این دختر قرار بدین و شرایطی که گفتم رو هم در نظر بگیرین ، چه رفتار منطقی انجام میدین؟ با چه حرفها و کلماتی پدرتون رو منصرف میکنین؟
پس نوشت :
دوستان این رو هم اضافه کنم که دختره فردی کاملا فرهنگی هست و بیشتر وقتش رو صرف مطالعه میکنه و پایبند به دین اسلام می باشد، ولی پسره زیاد اهل مطالعه و پایبند به دین نیست (البته نمی گم بی بندو بار هستا) و به جهت اینکه کار داره و پول،پدره قبول کرده و به نظر پدر فردی خوب میاد...
دوستان من دنبال جمله هایی هستم که دل سنگ رو آب میکنه چه برسه به دل پدر....دختره چطوری حرف بزنه که هم دل پدر نشکنه و هم منصرف بشه و کلا این دختر چطور می تونه اعتقاد این پدر رو تغییر بده؟و چطور میتونه تفکرات سنتی اشتباه این پدر رو از بین ببره و تفکرات منطقی را جایگزین آن بکنه؟ این خیلی مهمه چون ممکنه فردا یه مشکل دیگه پیش بیاد....
دوستان یه بار دیگه میگم، میدونم باید صحبت بکنه ولی خوب با چه نوع برخورد و چه کلماتی ، دقیقا جمله ها رو اگه بشه بگین ممنون میشم...
شرمنده اگه با حرفهام ناراحتتون کردم...امیدوارم هیچ دختری توی این وضعیت قرار نگیره،هیچ وقت...
شاید فکر کنین این ازداوج ها دیگه نیست و مال قدیم بود، ولی هنوز هستن خانواده هایی که تحت یه شرایط خاصی(نداری ، بدهکاری و ...) ناچار به این کار میشن...
دختر خانم شما چی کار میکنین؟ پدرت صبح میاد خونه بهت میگه خودت رو آماده کن شب یه نفر میاد خواستگاریت، فرد خوبیه، منم از تو جواب بله میخوام(من نمیگم پسره معتاده، یا سنش بالاست که البته ممکنه بعضی مواقع باشه ولی به هر حال دوستش نداری و توی دلت جایی نداره)
بازگویی شرایط:
خانواده شما توی یه شهر غریب هستن یعنی خاله و دایی و بقیه خانواده توی یه شهر دیگه هستن و پدر این دختر با کل خانواده اش قهر کرده و اومده اینجا که برای خودش کار کنه که الان توی بد شرایطی افتاده...
شما از اون دسته دخترهایی نیستین که بخواین قلب باباتون رو بشکنین...یا کارهای احمقانه مثل آتیش زدن خودتون بکنین
به فرار فکر نمیکنین ،چون اونقدر عاقل هستین و می فهمین که چه عواقبی داره...
فقط یه راه دارین منصرف کردن پدر...البته اینو بگم که پدرتون یه کم سنتی فکر میکنه،براش همین که پسر کار داشته باشه کافیه و از اینجور تفکرات دیگه...
دوستان می خواهم خودتون رو جای این دختر قرار بدین و شرایطی که گفتم رو هم در نظر بگیرین ، چه رفتار منطقی انجام میدین؟ با چه حرفها و کلماتی پدرتون رو منصرف میکنین؟
پس نوشت :
دوستان این رو هم اضافه کنم که دختره فردی کاملا فرهنگی هست و بیشتر وقتش رو صرف مطالعه میکنه و پایبند به دین اسلام می باشد، ولی پسره زیاد اهل مطالعه و پایبند به دین نیست (البته نمی گم بی بندو بار هستا) و به جهت اینکه کار داره و پول،پدره قبول کرده و به نظر پدر فردی خوب میاد...
دوستان من دنبال جمله هایی هستم که دل سنگ رو آب میکنه چه برسه به دل پدر....دختره چطوری حرف بزنه که هم دل پدر نشکنه و هم منصرف بشه و کلا این دختر چطور می تونه اعتقاد این پدر رو تغییر بده؟و چطور میتونه تفکرات سنتی اشتباه این پدر رو از بین ببره و تفکرات منطقی را جایگزین آن بکنه؟ این خیلی مهمه چون ممکنه فردا یه مشکل دیگه پیش بیاد....
دوستان یه بار دیگه میگم، میدونم باید صحبت بکنه ولی خوب با چه نوع برخورد و چه کلماتی ، دقیقا جمله ها رو اگه بشه بگین ممنون میشم...

شرمنده اگه با حرفهام ناراحتتون کردم...امیدوارم هیچ دختری توی این وضعیت قرار نگیره،هیچ وقت...


آخرین ویرایش: