وقتی یک دختر رو بزور می فرستند مدرسه اینجوری می شه

behnam.95

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی وقتها آدم هر چقدر هم که لجباز باشه بزور مجبور میشه کاری رو که دوست نداره انجام بده. مثل رفتن به مدرسه...
[SIZE=-0]
[/SIZE]
[SIZE=-0]خوب در همچین مواردی آدم دچار عقده های سر کوفته میشه و بالاخره این عقده هایک جایی خودشونو بروز میدن دیگه...[/SIZE]​
[SIZE=-0]
[/SIZE]​
[SIZE=-0]البته این اعمال شنیع عواقبی هم در پی دارند...
[/SIZE]​
[SIZE=-0]
[/SIZE]​
[SIZE=-0]خوب ادب کردن بچه های بی ادب جزو واجبات است![/SIZE]​
[SIZE=-0]
[/SIZE]​
[SIZE=-0]از اونجا که ما موجود تادیب پذیری بودیم تا چند سالی ادب شدیم که از تمامی دست اندر کاران این امر خطیر کمال تشکر را داریم.

اما با ورود به دبیرستان هر چه این اساتید محترم رشته بودند پنبه شد و نامه اعمال ما با یک سری موارد رنگین تر شد...

ـ تفریح سالم در کوچکترین فرصت حاصله
[/SIZE]​
[SIZE=-0]
[/SIZE]​
[SIZE=-0]ـ تفریح با ناظمین زحمتکش مدرسه[/SIZE]​
[SIZE=-0]
[/SIZE]​
[SIZE=-0]ـ اظهار محبت و دوستی به بعضی از عابرین محترمی که شانس عبور از زیر پنجره کلاس ما رو داشتند![/SIZE]​
[SIZE=-0]
[/SIZE]​
[SIZE=-0]خوب بعد از این همه ماجرا آدم باید یک فکری هم واسه شب امتحانش بکنه دیگه... نه؟[/SIZE]​
[SIZE=-0]
[/SIZE]​
[SIZE=-0] اما بعضی وقتها هر چقدر هم که زرنگ باشی تمهیداتت با شکست روبرو میشند و باید به فکر چاره افتاد... ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است... [/SIZE]​
[SIZE=-0]
[/SIZE]​
[SIZE=-0]خلاصه اینکه تادیب و تنبیه و تمهید روی بعضی از موجودات دو پا اثر نداره.
[/SIZE]
[SIZE=-0]====================[/SIZE]
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
میسی
خیلی جالب بود:D
نسخه پسلونشم بجال دیگه داداشی:redface:
 

gelayol joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرچقدرم که زور بزنین به پای ما نمی رسین.


اونو که بلههه میدونم...دوستم یه روز گوشیش اوارده بود بعد یکی از عکساش بود که داداشش تو حیات مدرسه ش انداخته بود...بک گراند عکسو که نگاه کردم دیدم یکی از بچه های مدرسشون رو دیوار مدرسه واستاده!:surprised:
به دوستم گفتم معلوم نیس اینا زنگ تفریح چیکار میکنن اون پسره چرا بالای دیوار واستاده:eek:
 

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اونو که بلههه میدونم...دوستم یه روز گوشیش اوارده بود بعد یکی از عکساش بود که داداشش تو حیات مدرسه ش انداخته بود...بک گراند عکسو که نگاه کردم دیدم یکی از بچه های مدرسشون رو دیوار مدرسه واستاده!:surprised:
به دوستم گفتم معلوم نیس اینا زنگ تفریح چیکار میکنن اون پسره چرا بالای دیوار واستاده:eek:
اونام به پای ما نمی رسند. خواستی بگو چند چشمه از کارامونو برات بگم
 

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چیکار میکردید مثلا
تو باک موتور ماشین طرف شکر می ریختیم.
لاستیک ماشینشو در میاوردیم ماشینشو می زاشتیم رو آجر
با ماشین به قصد کشت دنبال استاده می کردیم.
یه دبیر داشتیم که هر وقت می خواست امتحان بگیره از سر کلاسش فرار می کردیم.
تو گرمای تابستون بخاری و تو زمستون پنکه روشن می کردیم جوری که کسی نمی تونست سر کلاس بشینه.
جلو معلم اداشو در میاوردیم.
سر کلاس موقع درس دادن بهش گچ می زدیم
تو شلوغی موقع تعطیلی یا می زدیم پس کلش یا بهش پشت پا می زدیم
تو کلاس آزمایشگاه موقعی که می خواست با کاغذ تورنسل آزمایش کنه بجای اسید اوریک اسید سولفوریک تو لوله آزمایش میریختیم.
فعلا همینارو داشته باش اگه کم بود بازم بگم
 

niaz**

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهنـــــام خدا نکشت

یعنی آخر حقیقته
مدرسه ما که اینطوری بود
کلی یاد خاطرات افتادم اون تیکه رقص رو میز هم خوراک بچه ها بود(منم مبصر بودم)مثلا مراقبشون
آهنگ درخواستی میدادم
 

behnam.95

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهنـــــام خدا نکشت

یعنی آخر حقیقته
مدرسه ما که اینطوری بود
کلی یاد خاطرات افتادم اون تیکه رقص رو میز هم خوراک بچه ها بود(منم مبصر بودم)مثلا مراقبشون
آهنگ درخواستی میدادم
:biggrin:

پس بگو همه چیز زیر سر تو بوده......:biggrin:
 

hani0

کاربر بیش فعال
اخی یادش بخیرررررررررررررر....
مرسی.........................
 

Similar threads

بالا