مملکت داری امیرکبیر ...

magnet

عضو جدید

دست‌خط امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه :

قربانت شوم
الساعه که در ایوان منزل با همشیره‌ی همایونی به شکستن لبه‌ی نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده‌ بودم به توصیه‌ی عمه‌ی خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌ اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره‌ی امور مملکت به توصیه‌ی عمه و خاله نمی‌شود.







 

hichi_hichizade

عضو جدید
همین چیزا باعث شده تا میرزا تقی خان امیرکبر در تاریخ جاودانه شود و از ناصرالدین شاه و قاجار چهره ای منفور
 

nmd

عضو جدید

دست‌خط امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه :

قربانت شوم
الساعه که در ایوان منزل با همشیره‌ی همایونی به شکستن لبه‌ی نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده‌ بودم به توصیه‌ی عمه‌ی خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌ اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره‌ی امور مملکت به توصیه‌ی عمه و خاله نمی‌شود.








تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه اماده کنید

واقعا جالب بود
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
عجب جسارتی...!
الحق که لیاقت سیستم ایران امثال امیر نبوده....!
 

nmd

عضو جدید
شما اینجا چیکار می کنین؟؟!! :D

حالا بعدا .................:D:(:cry:



دکتر مصدق که بود؟

زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر ازموقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگانتعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلينماينده انگلستان نشست .
قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهينكرد و روي همان صندلي نشست ..
جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظرايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرداصلاً نگاهش هم نمي کرد .
جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاينماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست .
کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدادر آمد و گفت :
شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليسکدام است ؟
نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است .اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تادوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟
او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده وکم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجداديماست نه سرزمين آنان ...
سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايانسخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت..
با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحتتاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستانمحکوم شد.




تکیه بر جای بزرگان نتوان.............
 

shiva.vahed

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون
ارزش دیدن داشت
خوبه باز بعضی وقتا میشه به ایرانی بودنمون افتخار کنیم
البته به گذشته ی پرافتخاری که داشتیم
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
افتخاره

واقعا خدايش رحمت كند

من اصل اين نامه رو ديدم با نقاشي كه ناصراليدن شاه ازش كشيده / توي موزه اراك ، موزه مفاخر
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا بعدا .................:D:(:cry:



دکتر مصدق که بود؟

زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر ازموقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگانتعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلينماينده انگلستان نشست .
قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهينكرد و روي همان صندلي نشست ..
جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظرايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرداصلاً نگاهش هم نمي کرد .
جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاينماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست .
کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدادر آمد و گفت :
شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليسکدام است ؟
نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است .اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تادوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟
او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده وکم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجداديماست نه سرزمين آنان ...
سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايانسخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت..
با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحتتاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستانمحکوم شد.




تکیه بر جای بزرگان نتوان.............
یادش و راهش گرامی:heart::heart:
 
بالا