خودتو با یه شعر وصف کن...!

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مـــــن و تـــــودست در دست هم
آن سوی زمـــــان راهی خواهیم شد ...
همچون کودکانی که بیرون جاده قدم میزنند
زمـــــان در مـــــــا نمی گذرد ...
بیا ساعت هایمان را بفروشیم!


 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
این جایم
بر تلی از خاکستر
پابرتیغ می کشم
و به فریب هر صدای دور
دستمال سرخ دلم را تکان می دهم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد





سراغ مرا از قاصدكهاي سپيد كوهستان مگير

من هنوز در اين شهر

حوالي همان روياي شيرين با تو بودن نفس مي كشم.
 

sarab_m

عضو جدید
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد




حـرفی نـدارم …

مـن حـاضـرم حـتی جـانم بـه لبـم رسـد …!

اگـر جـانم تـو بـاشی …
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
من پس از رفتن ها رفتن ها
با چه شور و شتاب
در دلم شوق تو اکنون به نیاز آمده ام
داستان ها دارم
از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو
از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو
بی تو میرفتم تنها تنها
و صبوری مرا کوه تحسین میکرد!
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در اتاقی که به اندازه ی یک تنهائیست
دل من که به اندازه ی یک عشقست
به بهانه های ساده ی خوشبختی خود می نگرد...
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد***صبر و آرام تواند به من مسکین داد
وان که گیسوی تو را رسم تطاول آموخت***هم تواند کرمش داد من غمگین داد
من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم***که عنان دل شیدا به لب شیرین داد
گنج زر گر نبود کنج قناعت باقیست***آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
خوش عروسیست جهان از ره صورت لیکن***هر که پیوست بدو عمر خودش کاوین داد
بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی***خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
درین سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی‌زند
یکی ز شب‌گرفتگان چراغ بر نمی‌کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی‌زند
نشسته‌ام در انتظار این غبار بی‌سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند
گذرگهی است پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی‌زند
دل خراب من دگر خراب‌تر نمی شود
که خنجر غمت ازین خراب‌تر نمی‌زند
چه چشم پاسخ است ازین دریچه‌های بسته‌ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی‌زند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی‌زند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مسیر چشم هایت را شبی ناگاه گم کردم
چراغی نیست

راهی نیست
چگونه بی تو برگردم ؟



 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

[FONT=times new roman, times, serif]مثل کبریت کشیدن در باد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]زندگی دشوار است[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]من خلاف جهت آب شنا کردن را، مثل یک معجزه باور دارم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]آخرین دانه کبریتم را[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]می کشم در این باد [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] هرچه باداباد !!![/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می دانـی چــند بـار از فـکر مـن گــذشته ای؟!


فـــقط یـــک بـــار!



چــون دیـگرهــرگز ازخـــیالم نـــرفته ای...!


 

m sadeq

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدمو بیمار شدم
بی خود از خود شدمو کوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
 

As7az

عضو جدید
روزگارم بد نيست/ تكه ناني دارم ، خرده هوشي ، سر سوزن ذوقي ./ مادري دارم ، بهتر از برگ درخت ./ دوستاني ، بهتر از آب روان .....
 

adeniss

عضو جدید
من اناري مي كنم دانه به دل مي گويم كاش اين مردم دانه هاي دلشان پيدا بود.
سهراب سپهري
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اينروزها هيچ چيز سرجايش نيست ...!
جز تو
که عجيب جا گرفته ای
کنج دلم:heart:
 

marrym

عضو جدید

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با خفت و خاری پی شبنم نمی گردم!
 

m sadeq

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یه پرنده ام آرزو دارم که تو یارم باشی
من یه خونه سرد و تاریکم کاشکی تو بیایی کنارم باشی
 

marrym

عضو جدید
بیخودی خندیدیـــــــــــــــــــم
که بگوییم دلی خوش داریم
بیخودی حرف زدیــــــــــــــــم
که بگوییم زبان هم داریـــــم
*
....................
....................
....................
روی هـــر حــــــــــــــــادثه ای
حرفـــی از پول زدیـــــــــــــــم
از شمـــــــــــا می پرســــــم
ما که را گـــــــــول زدیــــــــــم


خیلی خوشم اومد از این شعر، مشتاقم بدونم سروده ی کدوم شاعر خوش ذوقه عزیزم؟
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست دارم دوست دارم
هنوز عشق منی
میدونم منو از یاد می بری
بهونه نفس کشیدنم تویی
دوست دارم دوست دارم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
با تو قدم زدن را

دوست دارم...

به جای خانه

برایت

جاده خواهم ساخت...
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را دیدم و دنیا دگر از چشم من افتاد

که با یاد توام مهر جهان میرود از یاد

شوم از تو جدا تا کـــــــی
نترسی ز خدا تا کـــــــــی

جفادیده وفا کردم
تحمل به بلا کردم

ای خدا مرا زغم رها کن
درد بی دوای من دوا کن
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشدن..
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آتشم از برق نگاهیی
بنشاندی ننشستی
در خلوت شبهای سیاهی
بنشانندی ننششستی
گشتم چو حبابی که به دامان تو یکدم بنشینم
چون خاک رهت بر سر راهی بنشاندی ننشستی
 

Similar threads

بالا