بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

.shana

عضو جدید
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
تـو رفته ای...

و من مانده ام؛


قصه‌ی تکراری ...


نوشتن نـدارد !
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نکير و منکر

در زمان‌هاى دور دو دوست بودند که با هم زندگى مى‌کردند. از قضا يکى از آنها بيمار شد و مرد. مرد ديگرى مى‌خواست او را کفن و دفن کند، شخصى در قبرستان به او گفت: اگر به من پول بدهى بالاى سرش نگهبان هستم تا جن و پرى او را نبرند. فردا او را دفن کن. مرد گفت: خودم مى‌توانم اين کار را بکنم. آن شخص گفت: مگر نمى‌ترسي؟ او گفت: نه اصلاً از جن و پرى نمى‌ترسم. مرد نيز مقدارى غذا آماده کرد و خورد و در کنار مرده دوستش نشست.
مردى که مى‌خواست براى نگهبانى مرده پول بگيرد با چند نفر از دوستانش نقشه‌اى ريختند و با خود گفتند: اگر اين‌‌جور بشود که هر کس مواظب مرده خود باشد ما ديگر نانمان آجر است، بايد فکرى بکنيم. امشب مى‌رويم و او را مى‌ترسانيم. يکى از آنها لباس سفيدى روى خود انداخت و گرز آهنى به خود بست و بالاى سر مرد آمد و گفت: بگو خداى تو کيست؟ که مرد فکر کند فرشتگان نکير و منکر آمده‌اند ـ مرد گفت: مرده اين است. چرا از من سؤال و جواب مى‌کني؟ ولى آن مرد باز به او گفت: بگو خدايت کيست؟ مرد نيز ناراحت شد و چوب به‌دست گرفت و دنبال او افتاد. مرد شياد که ديد تيرش به سنگ خورده است و او نترسيده است پا به فرار گذاشت. مرد با چوب به سرش کوبيد و آن شخص افتاد و مرد. در اين وقت ديد که يک نفر سفيدپوش ديگر نيز آنجاست، مرد او را نيز با ضربه چوب کشت. صبح که شد و مردم به آنجا آمدند و او داد مى‌زد اى مردم نکير و منکر را کشتم. حالا هر کس که مى‌خواهد بميرد.
 

iceman10

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلاااام معصومه خوبی؟؟؟؟چقدر اینجا غریبانه شده آدم دلش میگیره http://www.iran-eng.../images/smilies/funny/w06.gif
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وا چرا. بیا یه چای بخور،بعد بگو ببینم چی شده؟
از چی ناراضی؟



 

iceman10

عضو جدید
کاربر ممتاز
از زندگی
از روزمرگی
از تکرار
از رابطه هایی که همش اخرش غمه
از خودم
از زمان
از خدا
از...
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از زندگی
از روزمرگی
از تکرار
از رابطه هایی که همش اخرش غمه
از خودم
از زمان
از خدا
از...

اووووووووووو، منم بعضی وقتا اینجوری میشم، ولی بعد دوباره خوب میشم. دیگه خسته نیستم
این قرمزه یعنی چی؟ چرا آخرش غمه؟
 

iceman10

عضو جدید
کاربر ممتاز
اووووووووووو، منم بعضی وقتا اینجوری میشم، ولی بعد دوباره خوب میشم. دیگه خسته نیستم
این قرمزه یعنی چی؟ چرا آخرش غمه؟
یه رابطه با جنس مخالف داری که آخرش به افسردگی ختم نشه؟
 

Similar threads

بالا