دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود...
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست رود دنیا جاریست زندگی ، آبتنی کردن در این رود است وقت رفتن به همان عریانی که به هنگام ورود آمده ایم دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟ هیچ!!! زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری شعله گرمی امید تو را ، خواهد کشت
 

jolie

عضو جدید
کاربر ممتاز

گفتی که می مانم . . .

گفتم که می روی . . .
یادت هست ؟ تا به ابد . . .

بر می گردم . .
کسی کنار من نیست . . .
دستهایم خالیست . .
خنده های تو از دور دست می آید . . .
و دیگر کنار من کسی نیست . . .
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی درک همین اکنون است زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است ، که نخواهد آمد تو نه در دیروزی ، و نه در فردایی ظرف امروز ، پر از بودن توست شاید این خنده که امروز ، دریغش کردی آخرین فرصت همراهی با ، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک ، به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ زندگی ، خاطر دریایی یک قطره ، در آرامش رود
زندگی ، حس شکوفایی یک مزرعه ، در باور بذر زندگی ، باور دریاست در اندیشه ماهی ، در تنگ زندگی ، ترجمه روشن خاک است ، در آیینه عشق زندگی ، فهم نفهمیدن هاست
زندگی ، پنجره ای باز، به دنیای وجود تا که این پنجره باز است ، جهانی با ماست آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت با ماست
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی ، رسم پذیرایی از تقدیر است وزن خوشبختی من ، وزن رضایتمندی ست
زندگی ، شاید شعر پدرم بود که خواند
زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
 

ثمینی

عضو جدید
دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
· اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
 

ثمینی

عضو جدید
اکنون تو با مرگین رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . ا زندگی من است
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
· اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

من یه تاپیک دارم به اسم دوستداران دکتر علی شریعتی
از این تاپیک بیشتر دوسش دارم
اما چون دوستام اینو بیشتر دوست دارن معمولا این تاپیک صفحه اوله
چون از دکتر نوشتی گفتم
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرستو ها همه رفتند
کبوتر ها همه رفتند
همه همشهریان بار سفر بستند
درون کوچه های شهر ما پاییز طولانیست
نمی دانم بهاری هست؟
نمی دانم صدایی هست؟

عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد

همه همسایه ها رفتند
همه عاشق دلها رفتند
همه از خونه و کاشونه دل کندند
درون خونه بیگانگان راهی پیدا نیست
نمی دانم بهاری هست؟
نمی دانم صدایی هست؟

عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد

هوای باغ پاییزم
هوای باغ پاییزم
شکفتن رفته از حالم

زدم...زدم سر بس که بر دیوار
زدم سر بس که بر دیوار
تکیده بر فقس بالم
چنان بی یاور و یارم
چنان بی یاور و یارم
چنان بیگانه با خویشم
که حتی سایه ام دیگر
نمی آید به دنبالم
عزیز من...دوست

پرستو ها همه رفتند
کبوتر ها همه رفتند
همه همشهریان بار سفر بستند
درون کوچه های شهر ما پاییز طولانیست
نمی دانم بهاری هست؟
نمی دانم صدایی هست؟

عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد

عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد


این شاعرش معین کرمانشاهی؟
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه غم آمد به جانم هر سه یک بار:
غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری و غم یار
غم یار و غم یار و غم یار
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

Elham 6661

عضو جدید
وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه می خواست بشکند
یک لحظه
از خیال پریشان من گذشت:
(بر شانه های تو....)
برشانه های تو
می شد اگر سری بگذارم
وین بغض درد را از تنگنای سینه بر آرم
به های های
آن جان پناه مهر
شاید که می توانست
از بار این مصیبت سنگین
آسوده ام کند

این شعر را تقدیم میکنم به پسر خاله گلم سجاد که 23 روزه دیگه بین ما نیست
(( البته با اجازه ی آقا مهدی که این را توی تاپیک ایشون گذاشتم))
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه می خواست بشکند
یک لحظه
از خیال پریشان من گذشت:
(بر شانه های تو....)
برشانه های تو
می شد اگر سری بگذارم
وین بغض درد را از تنگنای سینه بر آرم
به های های
آن جان پناه مهر
شاید که می توانست
از بار این مصیبت سنگین
آسوده ام کند

این شعر را تقدیم میکنم به پسر خاله گلم سجاد که 23 روزه دیگه بین ما نیست
(( البته با اجازه ی آقا مهدی که این را توی تاپیک ایشون گذاشتم))

خواهش میکنم الهام جان
تاپیک خودتونه ، واقعا متاسفم
 

moein_rnd

عضو جدید
گفتمش بي تو چه ميبايد کرد ؟ عکس رخساره ي ماهش را داد ..
گفتمش همدم شبهايم کو ؟ تاري اززلف سياهش راداد ..
وقت رفتن همه روميبوسيد به من ازدور نگاهش راداد ..
يادگاري به همه داد و به من... انتظار سرراهش را داد ..!!:gol:
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوشبخت ترین فرد کسی است که سعی کند دیگران را خوشبخت کند
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا