مشاعرۀ سنّتی

FA-HA

عضو جدید
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست/حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
مي دانم سبزه اي را بكنم خواهم مرد
مي روم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم
راه مي بينم در ظلمت، من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سايه برگي در آب
چه درونم تنهاست
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ماراغم بی همفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم وهمه بیدارشدند


در عشق تو پروای بد اندیشم نیست
سرمستم و اندیشه و تشویشم نیست
تا چند ز یاران خبر از من پرسی؟
ای بی خبر از من،خبر از خویشم نیست...
 
در دیده به جای خواب آب است مرا
زیرا که بدیدنت شتابست مرا*
گویند بخواب تا به خوابش بینی
ای بی خبران چه جای خواب است مرا*
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
این سان که چرخ میگذرد بر مدار شوم

بیم خسوف و تیرگی ماه میرود
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در شهر شما چه یار جویم
چون یاری شهریار دیدم

ای مطرب اگر تو یار مایی
این پرده بزن که یار دیدم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا