مشاعرۀ سنّتی

[naghmeirani]

من رشته محبت تو پاره می کنم
شاید گره خورد به تو نزدیک تر شوم

 

[yas87]

ما را رها کنید در این رنج بی حساب


با قلب پاره پاره و با سـینه ای کباب

عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درون آتش و ماهـــی بــــــرون آب

حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی
پیری رسید غرق بطالت پس از شباب

از درس و بحث و مدرسه ام حاصلی نشد
کـــــی می توان رسید به دریا ازین ســـراب

هرچـــه فراگرفتم و هرچـــه ورق زدم
چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب

هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش
در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خـــواب

این جاهلان کــــه دعوی ارشاد مـــی کنند
در خرقه شان به غیر "منم" تحفه ای میاب

ما عیب ونقص خویش و کمال و جمال غیر
پنهان نمـــوده ایم چو پیــــــری پس خضاب

دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن
تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب

 

[$marziyeh67$]

با عشق آنسوی خطر جایی برای ترس نیست
در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست ...

 

[ALIREZA.F.1988]

تا در دل من عشق تو اندوخته شد

جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد

 

[$marziyeh67$]

دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

 

[yas87]

یکی رفت،یکی موند
یکی از غصه هاش خوند

یکی برد،یکی باخت
یکی با قسمتش ساخت

یکی رنجید،یکی بخشید
یکی از آبروش ترسید

یکی بد شد،یکی رد شد
یکی پابند مقصد شد

 

[حميدرن]

در و دیوار این سینه همی‌درد ز انبوهی
که اندر در نمی‌گنجد پس از دیوار می‌آید

 

[plant_biology]

داني زچه غنچه خون كند چهره زشرم
زان روي كه كار اوگل انداختن است!

 

[حميدرن]

تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا می‌داری
دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
به از این دار نگاهش که مرا می‌داری
ساغر ما که حریفان دگر می‌نوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا می‌داری
حافظ

 

[naghmeirani]

یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد
بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم

حافظ

 

[حميدرن]

مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان وار می‌آید

 

[puyan khan]

من که خود میمیرم از هجران تو
بر هلاک من ! چه می‌جویی شتاب؟


با حرف "د" باید جواب می دادین

 

[حميدرن]

من که خود میمیرم از هجران تو
بر هلاک من ! چه می‌جویی شتاب؟

بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

 

[$marziyeh67$]

تو را با غیر می بینم،صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نشستم،باده خوردم،خون گریستم،کنجی افتادم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
" مهدی اخوان ثالث"

 

[ALIREZA.F.1988]

دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم

 

[naghmeirani]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها

حافظ

 

[$marziyeh67$]

آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من
خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی
رفتی از پیشم که دور از چشم خود تا نیمه شب
با نوای لای لای گریه ها ... خوابم کنی
مهدی سهیلی

 

[puyan khan]

یا رب من بدانمی‌
چیست مراد یار من

بسته ره گریز من
برده دل و قرار من

#مولانای_جان

 

[naghmeirani]

نمی گویم به وصل خویش شادم گاهگاهی کن بلا گردان چشمت کن مرا گاهی نگاهی کن

امیر خسرو دهلوی

 

[حميدرن]

نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست

سعدی

 

[mahtab n]

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟

 

[naghmeirani]

تا چو گل شیوه ات کم آزاریست
ایمن از رنج نیش خار نه ای


رهی معیری

 

[$marziyeh67$]

یک بار حرف روی تواَم بر زبان گذشت
چون غنچه میدمد ز لبم بوی جان هنوز

 

[naghmeirani]

یک بار حرف روی تواَم بر زبان گذشت
چون غنچه میدمد ز لبم بوی جان هنوز

ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
که هر عضوی به درد آید به حالش دیده می گرید

هادی رنجی

 

[yas87]

دلم امشب هوای یار کرده

هوای دیدن دلدار کرده



هم او که خواب شیرین شبم بود

سحرگاهان مرا بیدار کرده



خیالش راحت از جان ها ربوده

دلم را طالب دیدار کرده

 

[naghmeirani]

هوای وصل کسی می کند که بوالهوست
در آن دلی که محبت بود تمنا نیست

 

[yas87]

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را



منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

غزل و عاطفه و روح هنرمندش را



از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

 

[naghmeirani]

از فیض بهار شد گلستان همه گل
دامان همه گل شد و گلستان همه گل

 

[$marziyeh67$]

لب بسته ای ز گفتن راز نهان رهی
غافل که از زبان تو گویاتر است ؛ اشک

 

[naghmeirani]

کردم سفر از کوی تو شاید روی از یاد
فریاد که جز یاد توام همسفری نیست