مشاعرۀ سنّتی

[$marziyeh67$]

تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

 

[naghmeirani]

در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست بر آید نگار من باشی

حافظ

 

[ALIREZA.F.1988]

یار بی پروا و ما را آرزوی دل بسی

کار خواهد بود با یاری چنین، مشکل بسی

 

[naghmeirani]

یارا بهشت، صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامتناسب، جهنم است

 

[ALIREZA.F.1988]

تاجهان باشدنخواهم درجهان هجران عشق

عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق

تا " حدیث عاشقی " و عشق باشد در جهان

نام مــن بادا نوشته بر سر " دیوان عشق "...

سنایی

 

[yas87]

قدر اهل درد، صاحب درد می داند که چیست

مرد صاحب درد، درد مرد می داند که چیست!​

 

[ALIREZA.F.1988]

تا دل به برم هوای دل‌بر دارد

افسانهٔ عشق دل‌بر از بر دارد

دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری

دل از دل‌بر چگونه دل بر دارد

 

[naghmeirani]

دل شیفته موییست دیوانه چنین باید
جان سوخته روییست پروانه چنین باید

 

[ALIREZA.F.1988]

دامـن مـکـش بـه نـاز کـه هـجـران کشیده ام
نــازم بــکــش کــه نـاز رقـیـبـان کـشـیـده ام

 

[naghmeirani]

مردم از حسرت به پیغامی دلم را شاد کن
ای که می گفتی فراموشت نسازم یاد کن

 

[♥@SH!M♥]

مردم از حسرت به پیغامی دلم را شاد کن
ای که می گفتی فراموشت نسازم یاد کن

نبايد بستن اندر چيز و کس دل
که دل برداشتن کاريست مشکل

 

[naghmeirani]

لطفیست که می کند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست

ابو سعید ابوالخیر

 

[!austenite]

لطفیست که می کند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست

ابو سعید ابوالخیر

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو.
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

 

[naghmeirani]

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

حافظ

 

[mahtab n]

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

 

[naghmeirani]

یاران همنشین همه از هم جدا شدند
ماییم و آستانه دولت پناه تو

حافظ

 

[$marziyeh67$]

وارث تمام اضطراب های من سلام
لیلی قشنگ خواب های من سلام

 

[ALIREZA.F.1988]

مــن اخــتــیــار نــکــردم پــس از تـو یـار دگـر
بـه غـیـر گـریـه کـه آن هـم بـه اخـتـیارم نیست

 

[yas87]

تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد
وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد
«حافظ»

 

[naghmeirani]

دلا دائم گدای کوی او باش
به حکم آنکه دولت جاودان به

 

[mahtab n]

هر چند که دیده روی خوب تو ندید
یک گل ز گلستان وصال تو نچید

 

[yas87]

در دلش جایی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست؟

پس چرا دیده ز دیدارم بست
فروغ فرخزاد

 

[naghmeirani]

ترحمی که ز طوفان اشک و آه چو شمع
در آب و آتشم، از پای تا به سر بی تو

رهی معیری

 

[puyan khan]

ترحمی که ز طوفان اشک و آه چو شمع
در آب و آتشم، از پای تا به سر بی تو

رهی معیری

ور هيچ مرا در دل تو جاست بگو//گر هست بگو نيست بگو راست بگو
مولانا

 

[naghmeirani]

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها

قیصر امین پور

 

[ALIREZA.F.1988]

اشک گرم و آه سرد و روی زرد و سوز دل

حاصل عشقند و من این نکته می دانم چو شمع

 

[naghmeirani]

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت آبروی دلدار کجاست

حافظ

 

[sar sia]

تنها پناهم شعر های نیمه جانم بود!
مهمان قلبم گریه های بی امانم بود!

یک شنبه بعد از ظهر تنها زیر باران باز
حالم پریشان بود و نامت بر زبانم بود!

 

[naghmeirani]

در آسمان نه عجب گر به گفته ی حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

 

[sar sia]

انگار که هم صحبت تنهایی بود
پرواز خیالِ او چه رویایی بود
او که نشکسته بود دلی را هرگز
با وسعت آن دلی که دریایی بود