در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
نور خدا جلوه کند در گل رخسار تورشكت آمد ناز و نوش گل در آغوش بهار
اي گشوده دست يغماي خزان، اكنون ببين!
سايه ! ديگر كار چشم و دل گذشت از اشك و آه
تيغ هجران است اينجا، موج موج خون ببين
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
ترا نصیب همین کرد و این از آن داده است
تا به کی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر
ریختن از بهر نان از چهره آب ای رنجبر
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم جون زهر گشت
بانگ نوش شاد خواران یاد باد
گرچه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش
من همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بد و نیک ندیدهست و ندارد نگهش
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهناناز پی آن گل نورسته دل ما یا رب
خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |