تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود
در ما به روی کسی در مبند
که در بستن در بود ناپسند
چو ما را سخن نام دریا نهاد
در ما چو دریا بباید گشاد
که در بستن در بود ناپسند
چو ما را سخن نام دریا نهاد
در ما چو دریا بباید گشاد
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
تو عاشق گشتی ای حافظ ولی با یار در نگرفتمیخواست که گل دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
مجنون اگر احتمال لیلی نکند
شاید که به صدق عشق دعوی نکند
در مذهب عشق هر که جانی دارد
روی دل ازو به هر که دنیی نکند
ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم
هوش من دانی که بردست آن که صورت مینگارد
لولی که زرش نبود مال پدرش نبود
دزدی نکند گوید پس ما چه خوریم آخر
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |