مشاعرۀ سنّتی

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در آتش خویش چون دمی جوش کنم

خواهم که دمی ترا فراموش کنم

گیرم جانی که عقل بیهوش کند

در جام درآئی و ترا نوش کنم


مولوی
 
  • Like
واکنش ها: oli

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روی تو به فال دارم ای حور نژاد

زیرا که به دو بوسه همی نتوان داد

فرخنده کسی فال گیرد ز رخت

نالاجرم از محنت و غم باشد شاد
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
دوش رفتم به در ميکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده

آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بيدار شو ای ره رو خواب آلوده
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
یاران ره عشق منزل ندارد
این بحر مواج ساحل ندارد
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در آتش خویش چون دمی جوش کنم

خواهم که دمی ترا فراموش کنم

گیرم جانی که عقل بیهوش کند

در جام درآئی و ترا نوش کنم
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

وصف رخ چو ماهش در پرده راست نايد
مطرب بزن نوايی ساقی بده شرابی
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ياد باد آنكه خرابات نشين بودم و مست
آنچه در مجلسم امروز كم است آنجا بود
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
در آستان جانان از آسمان مينديش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی

خار ار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد
سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یا رب چها به سينه ي اين خاكدان در است

كس نيست واقف اينهمه راز نهفته را

راه عدم نرفت كس از رهروان خاك

چون رفت خواهي اينهمه راه نرفته را
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
المنه لله که در ميکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نياز است

خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقيقت نه مجاز است
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی خیلی معذرت می خوام تشکر هام تموم شده



ترسم درين دلهاي شب آهي ز سينه سر زند
برقي ز دل بيرون جهد آتش به جايي در زند

 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ريز که معذور نماندست

حافظ ز غم از گريه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعيه سور نماندست
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برگشتن :huh:

تاب بنفشه مي دهد طره مشكساي تو
پرده غنچه مي درد خنده دلگشاي تو
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
ورای طاعت ديوانگان ز ما مطلب
که شيخ مذهب ما عاقلی گنه دانست

دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان
چرا که شيوه آن ترک دل سيه دانست
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم

 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیوانگی زین بیشتر؟ زین بیشتر دیوانه جان؟
با ما سر دیوانگی داری مگر دیوانه جان؟
در اولین دیدار هم بوی جنون آمد ز تو
وقتی نشستی اندکی نزدیکتر دیوانه جان
 

oli

عضو جدید
دیوانگی زین بیشتر؟ زین بیشتر دیوانه جان؟
با ما سر دیوانگی داری مگر دیوانه جان؟
در اولین دیدار هم بوی جنون آمد ز تو
وقتی نشستی اندکی نزدیکتر دیوانه جان
نتوان دل شاد را به غم فرسودن

وقت خوش خود به سنگ محنت سودن

کس غیب چه داند که چه خواهد بودن

می باید و معشوق و به کام آسودن
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
نيست در عالم ز هجران تلخ تر
هر چه خواهي كن وليكن آن مكن
حضرت مولانا
نیستم.. تا تو نگاهم بکنی خواهم بود
من به یک حادثه وابسته ام، امکان دارم
در نمازم همه عمر شهادت دادم..
که به پیغمبر چشمان تو ایمان دارم
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زان پيش كه بر سرت شبيخون آرند
فرماي تا باده ي گلگون آرند

تو زر ني اي غافل نادان كه ترا
در خاك نهند و باز بيرون آرند

((( حـــــكيم خيام نيشابوري‌)))
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا