كوي دوست

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو
ای حیات دوستان در بوستان بی‌من مرو

ای فلک بی‌من مگرد و ای قمر بی‌من متاب
ای زمین بی‌من مروی و ای زمان بی‌من مرو

این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی‌من مباش و آن جهان بی‌من مرو

ای عیان بی‌من مدان و ای زبان بی‌من مخوان
ای نظر بی‌من مبین و ای روان بی‌من مرو

شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من بر آسمان بی‌من مرو

خار ایمن گشت ز آتش در پناه لطف گل
تو گلی من خار تو در گلستان بی‌من مرو

در خم چوگانت می‌تازم چو چشمت با من است
همچنین در من نگر بی‌من مران بی‌من مرو

چون حریف شاه باشی ای طرب بی‌من منوش
چون به بام شه روی ای پاسبان بی‌من مرو

وای آن کس کو در این ره بی‌نشان تو رود
چو نشان من تویی ای بی‌نشان بی‌من مرو

وای آن کو اندر این ره می‌رود بی‌دانشی
دانش راهم تویی ای راه دان بی‌من مرو

دیگرانت عشق می‌خوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی‌من مرو
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران
گل را چه محل پیش رخ لاله عذاران

هر یار که دور از رخ یاران بدهد جان
از دل نرود تا ابدش حسرت یاران

منعم مکن از صحبت احباب که بلبل
تا جان بودش باز نیاید ز بهاران

گر صید بتان شد دل من عیب مگیرید
آهو چه کند در نظر شیر شکاران

در بحر غم از سیل سرشکم نبود غم
کانرا که بود خرقه چه اندیشه ز باران

تا تاج سر از نعل سم رخش تو سازیم
یک راه عنان رنجه کن ای شاه سواران

گر نقش نگارین تو بینند ز حیرت
از دست بیفتد قلم نقش نگاران

از لعل تو دل بر نکنم زانکه بمستی
جز باده نباشد طلب باده گساران

خواجو چکنی ناله که پیش گل صد برگ
باشد بسحر باد هوا بانگ هزاران
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد

گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد

چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد

سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

غبار راه راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
به اختیار گرو برد چشم یار از من
که دور از او ببرد گریه اختیار از من

به روز حشر اگر اختیار با ما بود
بهشت و هر چه در او از شما و یار از من

سیه‌تر از سر زلف تو روزگار من است
دگر چه خواهد از این بیش روزگار از من

به تلخکامی از آن دلخوشم که می‌ماند
بسی فسانه‌ی شیرین به یادگار از من

در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمر
دگر چه داری از این بیش انتظار از من

به اختیار نمی‌باختم به خالش دل
که برده بود حریف اول اختیار از من

گذشت کار من و یار، شهریارا لیک
در این میان غزلی ماند شاهکار از من
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
بيا به خانه آلاله ها سري بزنيم
ز داغ ، با دل خود حرف ديگري بزنيم
به يك بنفشه صميمانه تسليت گوييم
سري به مجلس سوگ كبوتري بزنيم
شبي به حلقه درگاه دوست دل بنديم
اگر چه وا نكند، دست كم دري بزنيم
تمام حجم قفس را شناختيم، بس است
بيا به تجربه در آسمان پري بزنيم
به اشك خويش بشوييم آسمان ها را
ز خون به روي زمين رنگ ديگري بزنيم
اگر چه نيت خوبي است زيستن اما
خوشا كه دست به تصميم بهتري بزنيم

قيصر امين پور
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی

همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه‌ی گدایی

مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفایی

به کدام مذهب این این به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی

در دیر می‌زدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی
 

quester

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگي

زندگي

[FONT=&quot]زندگي مجذور آيينه است:gol:[/FONT]
[FONT=&quot]زندگي گل به توان ابديت:gol:[/FONT]
[FONT=&quot]زندگي ضرب زمين در ضربان دل ما:gol:[/FONT]
[FONT=&quot]زندگي هندسه ساده و يكسان نفسهاست:gol:[/FONT]​
 

R-ALI

عضو جدید
سرود عاشقانه
من برایت سرود خواهم ساخت .
واژه ها
- واژه ها
واژه ها با من آشنا هستند .
واژه ی پرغرور چشمانت
چلچراغ شبان خاموشی .
واژه ی دلپذیر دستانت
آهوان رمیده ی
- غمناک .
و لبت
- کال گیلاس تازه ی مرطوب .
و طلوع پگاه دندانهایت
صدفان گرفته صف در جام ،
و بهار نجیب آغوشت
مأمن قدسی نهیب هراس .
واژه ی پرشکوه اندامت
- .............................. –
واژه ها
- واژه ها
واژه ها با من آشنا هستند
من برایت سرود خواهم ساخت .
 

R-ALI

عضو جدید
از لحظه های آخر

بارانِ گیسوان تو
چه سرخ باز می گردد
از سینه ی شکافته ام
وقتی حریقِ خونضربه های شقیقه ام
بر باد می دهد
گلبرگ های سوخته ی بوسه ی تو را .

آواز انفجار
سرد از گلوی پنجره در دود می گذرد
با شب .

پروانه های تلخ
از اخترانِ چشم تو پرواز می کنند
وعشق می بارد .

بالِ بلند صبح
آغاز می شود
از شانه های زخمیِ باران .
آه
آن شال سرخ کو ؟
 

R-ALI

عضو جدید
طبـیــب درد بی‌درمــان ، کـدامســت
رفــــیـــــق راه بـی‌پــایــان ، کـدامســت

اگر عقلست ، پس دیوانگی چیسـت
وگـر جانست ، پـس جـانـان کـدامســت

چــــراغ عــــالـــم افـــروز مـــخــــلــد
که نی کفرست و نی ایمان کـدامســت

پــر از درســــت بـحــــر لایـــــزالــــی
درونـــش گـــوهـــر انـســان کـدامســت

غـــــلامانــــه اســت اشـیاء را قبـاها
میـــان بنـــدگــان سـلـطــان کـدامســت

یکی جزو جهان خود بی‌مرض نیست
طـبــیــب عشـــق را دکـــان کـدامســت

خــرد عاجـــز شــد انــدر فکــر عاجـز
که سرکش کیست،سرگردان کدامست

بت موزون به بتخانه بســی جســت
که مــوزونــــات را مــیـــزان کـدامســت

چــه قبــله کـرده‌ای این گفت و گو را
طلــب کـن درس خاموشـان کـدامســت
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در این خانه به گمنامی نمناک علف نزدیکم
من صدای نفس باغچه را می شنوم
و صدای ظلمت را وقتی از برگی می ریزد
و صدای سرفه روشنی از پشت درخت
عطسه آب از هر رخنه سنگ
چکچک چلچله از سقف بهار
و صدای صاف باز و بسته شدن پنجره تنهایی
و صدای پاک پوست انداختن مبهم عشق
متراکم شدن ذوق پریدن در بال
و ترک خوردن خودداری روح
من صدای پای قانونی خون را در رگ
ضربان سحر پاه کبوترها
تپش قلب شب آدینه
جریان گل میخک در فکر
شیهه پاک حقیقت از دور
من صدای وزش ماده را می شنوم
و صدای پای قانونی را در رگ
ضربان سحر چاه کبوترها
تپش قلب شب آدینه
جریان گل میخک در فکر
شیهه پاک حقیقت از دور
من صدای وزش ماده را می شنوم
و صدای کفش ایمان را در کوچه شوق
و صدای باران را روی پلک تر عشق
روی موسیقی غمناک بلوغ
روی آواز انارستان ها
و صدای متلاشی شدن شیشه شادی در شب
پاره پاره شدن کاغذ زیبایی
پر و خالی شدن کاسه غربت از باد.
 

R-ALI

عضو جدید
زیر خاکستر ذهنم باقی است


آتشی سرکش و سوزنده هنوز


یادگاری است زعشقی سوزان


که بود گرم و فروزنده هنوز


*****


عشقی آن گونه که بنیان مرا


سوخت از ریشه و خاکستر کرد


غرق در حیرتم ازاین که چرا


مانده ام زنده هنوز


*****


گاه گاهی که دلم می گیرد


پیش خود می گویم


آن که جانم را سوخت


یاد می آردازاین بنده هنوز


*****


سخت جانی را بین


که نمردم از هجر


مرگ صد بار به از


بی تو بودن باشد


گفتم از عشق تو من خواهم مرد


چون نمردم هستم


پیش چشمان تو شرمنده هنوز


*****


گر چه از فرط غرور


اشکم از دیده نریخت


بعد تو لیک پس از آن همه سال


کس ندیده به لبم خنده هنوز


*****


گفته بودند که "از دل برود یار چو از دیده برفت"


سال ها هست که از دیده ی من رفتی، لیک


دلم از مهر تو آکنده هنوز


*****


دفتر عمر مرا


دست ایام ورق ها زده است


زیر بار غم عشق


قامتم خم شد و پشتم بشکست


در خیالم اما


هم چنان روز نخست


تویی آن قامت بالنده هنوز


*****


در قمار غم عشق


دل من بردی و با دست تهی


منم آن عاشق بازنده هنوز


*****


"آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش"


گر که گورم بشکافند عیان می بینند


زیر خاکستر جسمم باقی است


آتشی سرکش و سوزنده هنوز


*****


زنده یاد حمید مصدق
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
چند ياد چمن و حسرت پرواز كنم
بشكنم اين فقس و بال و پري باز كنم

بس بهار آمد و پروانه و گل مست شدند
من هنوز آرزوي فرصت پرواز كنم

خار حسرت زندم زخمه به تار دل ريش
چون هواي گل و مرغان هم آواز كنم

بلبلم ليك چو گل عهد ببندد با زاغ
من دگر با چه دلي لب به سخن باز كنم

سرم اي ماه به دامان نوازش بگذار
تا در آغوش تو سوز غزلي ساز كنم

به نوايم برسان زان لب شيرين كه چو ني
شكوه هاي شب هجران تو آغاز كنم

با دم عيسوي ام گر بنوازي چون ناي
از دل مرده برآرم دم و اعجاز كنم

بوسه ميخواستم از آن مه و خوش ميخنديد
كه نيازت بدهم آخر ، اگر ناز كنم

سايه خون شد دلم از بس كه نشستم خاموش
خيز تا قصه آن سرو سرافراز كنم
 

R-ALI

عضو جدید
سطر های سفید
واژه واژه
سطر سطر
صفحه صفحه
فصل فصل
گیسوان من سفید می شوند
همچنانکه سطر سطر
صفحه های دفترم سیاه می شوند
خواستی که با تمام حوصله
تارهای روشن و سفید را
رشته رشته بشمری
گفتمت که دستهای مهربانی ات
در ابتدای راه
خسته می شوند
گفتمت که راه دیگری
انتخاب کن :
دفتر مرا ورق بزن !
نقطه نقطه
حرف حرف
واژه واژه
سطر سطر
شعرهای دفتر مرا
مو به مو حساب کن!
"مرحوم قیصر امین پور"
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گر وصل آن نگار میسر شود مرا
از عمر باک نیست، که در سر شود مرا

تسخیر روی او به دعا می‌کند دلم
تا آفتاب و ماه مسخر شود مرا

روزی که کاسه‌ی سرم از خاک پر کنند
از بوی او دماغ معطر شود مرا

آن نور هر دودیده اگر می‌دهد رضا
بگذار تا دودیده به خون تر شود مرا

هر ساعتم چنان کند از غصه پایمال
کز دست او فعان به فلک بر شود مرا

مشکل شکفته گرددم از وصل او گلی
لیکن چه خارها که به دل در شود مرا!

این درد سینه سوز، که در جان اوحدیست
از تن شگفت نیست که لاغر شود مرا
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سلام تنهایی
سلام ممان گلاب
سلام بچه ها دوستای گلم دلم براتون تنگ شده اما چاره ندارم فعلا گرفتارم
خواستم بگم خیلی دوستون دارم همیشه به یادتون هستم مخلص همه شما :smile:

سلام به روي ماهت سولار جان خيلي خيلي خوش اومدي عزيز...قدم سر چشم ما گذاشتي خانومي ...اميدوارم هر چه زودتر گرفتاريهات به اميد خدا حل بشه و زودتر حضور گرمت رو كنار خودمون حس كنيم ...چشم به راهت هستيم عزيزدل.
 

quester

عضو جدید
کاربر ممتاز
فروغ برفي

فروغ برفي

[FONT=&quot]طلسم كرده ي جادوي كيست چشمانت[/FONT]
[FONT=&quot]كه لحظه لحظه مرا زندگي ست چشمانت[/FONT]
[FONT=&quot]فروغ برفي اين شاعر پريشاني[/FONT]
[FONT=&quot]چراغ ، آينه ، خورشيد ، چيست چشمانت ؟ [/FONT]
[FONT=&quot]فريب و غمزه ي صدها شكوفه در تن توست[/FONT]
[FONT=&quot]شبيه نرگس و آلاله نيست ، چشمانت ![/FONT]
[FONT=&quot]شكسته قفل دلم را و مانده ام در اين[/FONT]
[FONT=&quot]طلسم كرده ي جادوي كيست چشمانت؛[/FONT]
 

R-ALI

عضو جدید
ترانه
تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است

تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است

یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است

ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گریه ی شبانه با من است

برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست
رقص ومستی و ترانه با من است

گفتمش مراد من به خنده گفت
لابه از تو و بهانه بامن است

گفتمش من آن سمند سرکشم
خنده زد که تازیانه با من است

هر کسش گرفته دامن نیاز
ناز چشمش این میانه با من است

خواب نازت ای پری ز سرپرید
شب خوشت که شب فسانه با من است
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را

خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

R-ALI

عضو جدید
نغمه ها

دل از سنگ باید که از درد عشق
ننالد خدایا دلم سنگ نیست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این چنگ آهنگ نیست
به لب جز سرود امیدم نبود
مرا بانگ این چنگ خاموش کرد
چنان دل به آهنگ او خو گرفت
که آهنگ خود را فراموش کرد
نمی دانم این چنگی سرنوشت
چه می خواهد از جان فرسوده ام
کجا می کشانندم این نغمه ها
که یکدم نخواهند آسوده ام
دل از این جهان بر گرفتم دریغ
هنوزم به جان آتش عشق اوست
در این واپسین لحظه زندگی
هنوزم در این سینه یک آرزوست
دلم کرده امشب هوای شراب
شرابی که از جان برآرد خروش
شرابی که بینم در آن رقص مرگ
شرابی که هرگز نیابم بهوش
مگر وارهم از غم عشق او
مگر نشنوم بانگ این چنگ را
همه زندگی نغمه ماتم است
نمی خواهم این ناخوش آهنگ را
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزگاری که رخت قبله‌ی جان بود مرا
روی دل تافته از هر دو جهان بود مرا

چند روزی که به سودای تو جان می‌دادم
حاصل از زندگی خویش همان بود مرا

یادباد آن که به خلوتگه وصلت شب و روز
دل سرا پرده‌ی صد راز نهان بود مرا

یادباد آن که چو آغاز سخن می‌کردی
با تو صد زمزمه در زیر زبان بود مرا

یاد باد آن که چو می‌شد سرت از باده گران
دوش منت کش آن بار گران بود مرا

یاد باد آن که به بالین تو شبهای دراز
پاسبان مردم چشم نگران بود مرا

یاد باد آن که دمی گر ز درت می‌رفتم
محتشم پیش سگان تو ضمان بود مرا
 

R-ALI

عضو جدید
روزگاری که رخت قبله‌ی جان بود مرا
روی دل تافته از هر دو جهان بود مرا

چند روزی که به سودای تو جان می‌دادم
حاصل از زندگی خویش همان بود مرا

یادباد آن که به خلوتگه وصلت شب و روز
دل سرا پرده‌ی صد راز نهان بود مرا

یادباد آن که چو آغاز سخن می‌کردی
با تو صد زمزمه در زیر زبان بود مرا

یاد باد آن که چو می‌شد سرت از باده گران
دوش منت کش آن بار گران بود مرا

یاد باد آن که به بالین تو شبهای دراز
پاسبان مردم چشم نگران بود مرا

یاد باد آن که دمی گر ز درت می‌رفتم
محتشم پیش سگان تو ضمان بود مرا
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید---- داستانِ ِغم ِ پنهانی ِ من گوش کنید


قصه بی سر و سامانی من گوش کنید---- گفتگوی من وحیرانی من گوش کنید


شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی


سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی


روزگاری من ودل ساکن کویی بودیم---- ساکن کوی بت عربده جویی بودیم


عقل ودین باخته دیوانه رویی بودیم---- بسته سلسله سلسله مویی بودیم


کس درآن سلسله غیرازمن ودل بند نبود


یک گرفتار از این جمله که هستند نبود


نرگس غمزه زنش این همه بیمارنداشت---- سنبل پرشکنش هیچ گرفتارنداشت


این همه مشتری و گرمی بازارنداشت ---- یوسفی بود ولی هیچ خریدارنداشت


اول آن کس که خریدارشدش من بودم


باعث گرمی بازار شدش من بودم


عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او---- داد رسوایی من شهرت زیبایی او


بس که دادم همه جا شرح دل آرایی او---- شهر پرگشت زغوغای تماشایی او


این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد


کی سر برگ من بی سر و سامان دارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد





:..: کاش ....:..:





کاش می شد مهر را در باغ دلها کاشت





کوه غم را با محبت از دلی برداشت





کاش می شد دردها را با صفا درمان نمود




خانه ی اندوه را در هر کجا ویران نمود




کاش می شد باغی از مهر و صفا در سینه کاشت




شعری از عشق و صفا در دفتر دلها گذاشت

کاش...........



 
آخرین ویرایش:

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گرنه عشق او قضای آسمانستی مرا
از بلای عشق او روزی امانستی مرا

گر مرا روزی ز وصلش بر زمین پای آمدی
کی همه شب دست از او بر آسمانستی مرا

گرنه زلف پرده سوز او گشادی راز من
زیر این پرده که هستم کس چه دانستی مرا

بر یقینم کز فراق او به جان ایمن نیم
وین نبودی گر به وصل او گمانستی مرا

آفت جان است و آنگه در میان جان مقیم
گرنه در جان اوستی کی باک جانستی مرا

مرقد خاقانی از فرقد نهادی بخت من
گر به کوی او محل پاسبانستی مرا
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مثل اون وقتا هنوز دلم برات لک می زنه
حسرت داشتن تو ،‌پیر شده ، عینک می زنه
صورتم سرخ شده بود ،‌اما حالا کبود شده
جدایی یه عمر داره توی اون چک می زنه
اونی که من نمی خواستمش ولی منو می خواست
منو می بینه یه وقت ، دوباره چشمک می زنه
یادته مشروط دوست داشتن تو شدم یه عمر ؟
هنوزم کامپیوتر داره برام تک می زنه
حالا که گذشت و رفتی و منم تموم شدم
مث تو کی آدمو جای عروسک می زنه ؟
دیشب از خواب پریدم خوب شد ، آخه دیدم یکی
داره به ماشین تو ، هی گل میخاک می زنه
تو که تنها نبودی ،‌یکی پیشت نشسته بود
بگذریم این دل من همیشه با شک می زنه
اونی که بهم می گفت دوست دارم دوسم نداشت
دیده بودم واسه ی دختره سوتک می زنه
باورت می شه هنوز عاشقتم اون روز خوب
دل هنوز واست « تولدت مبارک » می زنه
تو زیاد دوسم نداشتی ، خوب مقصر نبودی
کی میاد امضا زیر قول یه کودک می زنه ؟
نه که بچه ها بدن ،‌ پاک و زلاله قلبشون
ولی نبض عقلشون یه قدری کوچک می زنه
فکر نکن فقط تویی رسمه یه وقتا حوصله
میره آسمون ، خودش رو جای لک لک می زنه
دختر همسایه مون ، نمی دونه دوس نداری
داره دور قاب عکست گل و پولک می زنه
نه که فکر کنی به تو نظر داره ، می کشمش
مثلا داره رو زخمام گل پیچک می زنه
کارش این نیس ، طفلکی شب تا سپیده می شینه
گل و بوته و شکوفه روی قلک می زنه
راستی من چرا تو نامم اینا رو به تو می گم
نمی گم گوشای رؤیام دیگه سمعک می زنه
جز واسه نوار تو که توش صدای نازته
به نفس هام طعم عطر سیب قندک می زنه
نامه مو جواب نده ،‌دوسم نداشته باش ولی
نذا اصلا نزنه قلبی که اندک می زنه
پیش هیچ کسی نرو ، حلقه دس کسی نکن
چون گناهه ، من هنوز دلم برات لک می زنه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دانی که کدامین شب و روز است که عاشق
خشنود دلی دارد و خوشبوی مشامی؟
شامی که نسیم آورد از دوست نسیمی
صبحی که صبا آورد از یار پیامی
"حریف جندقی"

 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خاطرم نیست تو از بارانی
یا که از نسلِ نسیم؟
هر چه هستی گذرا نیست
هوایت، بویت....
فقط آهسته بگو
با دلم میمانی؟:gol:

 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا دل به برم هوای دل‌بر دارد
افسانه‌ی عشق دل‌بر از بر دارد
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری
دل از دل‌بر چگونه دل بر دارد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
حــامد عضویت در گروه دوست داران حافظ ادبیات 0
yanic بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ ادبیات 3656

Similar threads

بالا