الهی . از چاقو میترسی . حالا تازه اولش بود آرامش عزیزاییییییییی ول!!پایه م اومد!!خب جانی دب جان بیا بنیاد اسفندیها رو بر اندازیم!!برای شروع!!
دیدی؟؟ چند نفر به چند نفر بود؟؟
تازه یکیشون زنجانی بود تیزی داشت چه تیزی!!
اونوقت می گن ما مهربونیم!؟
آدم دچار دوگانگی می شه![]()