
آسمـــان ابــری و گرفته بود ، ابــرهای سیاه برای هم قـُدرت نمایی میکردن
صدای رعد و برق میان همه ی ذکر و دُعـــا ها گم شده بود
همه با استرس و نگرانی به در اتاق عمل خیره بودند
و


با نگرانی فراوانی پشت در اتاق رژه میرفت
چرا که برای اولین بار پـــدر میشد

همــــزمان با بارش باران


و صدای خدایا شُکـــــر و تبریکات به یاسین از هر طرف شنیده شد
سیمــــایِ ما اگــــر چه یه دُختــــر خاص بود اما ....
روزی که به دنیــا آمــــد هرگــــز نمیدونست
آرامشبخشِ روحِ کسانی میشه
که با اون زندگی برایشون زیبا تر میشه
سیمــــای ما 16 مین روز زمستون به دنیـــا اومد
درست روزی که به جای برف بارون بارید
و یه حال و هوای پاییزی رو بهمون هدیه داد
پ.ن :اون بارونا اشک فرشته ها بودا
پ.ن : امـــروز خوزستان بارون بارید


حالا قسمت شاد جشن :
آهنگ تولــــد 1
آهنگ تولـــــد 2


کادوهای عروسکِ عمه:



سیمـــا جونم،برادر زاده ی عزیزم:
مــــرسی که باعث شدی در 16 دِی ما به مناسبت تولدت به جشن بشینیم
دوستت داریم و برای داشتنت ا خدا ممنونیم عزیزدلم



بفرماییـــــد کیک :



کادوها رو تحویل بدید لدفن
