▂▃▅▇█▓▒ فانتزی های من و دوستام ▒▓█▇▅▃▂

H S M 313

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاغا یکی از فانتزیام اینه ک برم پشت سر یه دختر خانم خوشگل
بعد بگم چطوری عزیزم؟
چرا یادی نمیکنی؟
.
.
.
.
بعد دختره با کلی عشوه برگرده نگاه کنه ببینه دارم با گوشی صحبت میکن

 

Yuri Boyka

عضو جدید
یکی از فانتزی های من اینکه سر جلسه امتحان وقتی کسی که کنارمه و تقلب می خواد با صدای بلند بهش بگم فعلا یه جورائی خودتو مشغول کن بعد اینکه تمام جوابارو نوشتم ورقه رو بدم بهت تا کپی بزنی تا تمام مراقبا حواسشون بهش باشه، بعدا وقتی دوروبرش خالی شد پاشم و ورقه رو بدم به مراقب و دوان دوان در حالی که قه قهه می کشم از سر جلسه امتحان به سمت نزدیک ترین کلانتری فرار کنم و تو افق محو بشم.
 

imanshirazi

عضو جدید
فانتزی من..

فانتزی من..

یکی از فانتزیام اینه که با یه پورشه تصادف کنم که راننده ش یه دختر چشم و ابرو مشکیه با قد ۱۸۰ بعد اون سریع پیاده بشه بگه تورو خدا ببخشید هزینه اش هرچی باشه تقدیم میکنم و … منم همون لحظه از ماشین پیاده بشم عینک آفتابی پلیس :cool:رو از چشمم بردارم بگم برو به پول نیاز نیست فقط از این به بعد بیشتر دقت کن ! بعد اون از این رفتارم تحت تاثیر قرار بگیره و عاشقم بشه :w38:؛ منم بش اهمیت ندم و تو افق محو شم …:whistle:
 

dokhtare bala

عضو جدید
يكي از فانتزيام اينه كه با يكي دعوام بشه مثل فيلما با كپسول اتش نشاني بزنم:biggrin: تو صورتش الان هر جا كپسول ميبينم اولين چيزي كه به ذهنم مياد اينه
 

cora

عضو جدید
کاربر ممتاز
يكي از فانتزيام اينه كه دزد بیاد خونمون با چوب بزنم تو سرش...ینی قشنگ له لهش کنم .....منم داغونماااااااا
 

صالحی-م

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از فاتنزیام اینکه ..
از اون جاهل های دهه 50 باشم با شلوار مشکی دمپا گشاد و کفش پاشنه تخم مرغی و کلاه شاپو با یه دستمال یزدیم دور گردنم با یه زخم 10 سانتی رو صورتم (واسه دعوا پارسال با اسی خوش دسته و دار و دستش )

ودر حالی که به دیوار تکیه دادم و زیر غروب خورشید تو سایه در حال فکر کردن باشم یهو ببینم یه دختره با چادر گلگلی با پدرش دارن رد میشن

که یهو دارو دسته اصغر باج گیرو ممد پلنگ بهشون حمله میکنن (دختره همونیه که من خاطرشو میخوام و باباش ته بازار 10 تا مغازه داره که چند بارم با ننم رفتم خاستگاریش باباش جواب ردمیدادو میگفت کسی که پول نداشته باشه مرد نیست )

تو همون لحظه باباشو با چاقو میزنن منم در حال دویدن چاقو دسته سفید ضامن داره رو در میارمو داد میزنم نا مــــــــــردا ولشون کنین

و تو 1 دقیقه همشونو نفله میکنم و دختره عاشقانه و با ذوق نیگام میکنه منم قند تو دلم آب میشه سرمو بندازم پایین یهو داد بزنه امیرخان باباااااااام (اصن یه لحظه انقد فضا رمانتیک بود باباشو فراموش کردم ..)

منم میشینم و باباشو بغل میکنمو میگم : حاجی طاقت بیاررررررر
حاجی در حال خرخر کردن بگه امیرجان حلالم کن مرد ..
مرد واقعی تویی و دخترشو صدا کنه و دستشو بزاره تو دستم (هممون اشک تو چشامون حلقه زده ) بگه میسپرمش دست خودت مرد
هرچی دارمم مال شما دوتا که یهو دیگه نفسش بند میاد و منم چشاشو ببندمو بزارمش رو زمین و به دخترش که هنوز در حال گریه کردنه بگم :
پاشو زن بالا سره میت گریه شهون نداره
اونم بگه هرچی آقامون بگن
و
2تایی تو در حالی که خورشید دیگه کامل غروب کرده تو تاریکی کوچه محو بشیم ..)))

حتما به سمت مغازه ها محو بشین؟؟:biggrin::biggrin:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ...
یک شب قبل از ولنتاین (دقت کنید یک شب)
وقتی دارم تو خیابون راه می رم یه لامبورگینی (ترجیحا مورسیه لگو)
از کنارم رد شه بَد یهو بک بگیره (برگرده عقب) جلو پام واسته ،
یه دخدر خشگل قدبلند (170)
از توش بیاد بیرونُ همینجوری واسته جلومُ بهم زُل بزنه
(^_^)
<||>
_//_
یه نیم ساعت بعدش بگم خانم چیزی شده ؟
اونم یهو اشک تو چشاش جمع شه بگه :
من سال هاست دنبال تو می گردم !!
من بگم دنبال من !؟ :-؟

بگه آره هــانی ! حالابپر بالا بریم با هم تاب بخوریم ..
منم بگم باشه جوجو و سوار شم !
بد دوس دخدرم ماشین روشن کنه طوری تِکاف کنه که
لاستیکا همینطور دود کنن انقد دود کنن که ما بتونیم
به راحتی تو اون دودا محو شیم
 

velas

عضو جدید
بزرگترین شهر کشور ترکیه و مرکز فرهنگی و اقتصادی آن است. استانبول به عنوان سومین مرکز بزرگ توریسم جهان محسوب میگردد. این شهر در کنار تنگه بسفر و دریای مرمره قرار دارد. تنگهٔ بسفر دو قارهٔ آسیا و اروپا را جدا میکند و استانبول تنها شهر بزرگ جهان است که در دو قاره قرار دارد. قبل از رفتن به تور استانبول ترکیه (آنتالیا، آلانیا و..) بهتر است کمی بیشتر راجع به تور ترکیه و شهر های مهم آن بدانیم:



تور ترکیه:



تور استانبول
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه که از اینجا سر دربیارم خیلی شلوغ پلوغه خووووووووو
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یكی از فانتزیام اینه كه:

.
.​
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

تو اتوبوس یا مترو یهو از جام پا میشم،ملت كه هجوم میارن به سمت صندلی خالی،از جیبم موبایلم رو در میارم

دوباره میشینم!​
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فانتزی من اینه که یه روز دنیای فانتزیام به واقعیت تبدیل بشه!!!!!
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
من فانتزی مانتزی ندارم...
همش واقعی باید باشه!
:D
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه که ادمین فانتزیشو بنویسه
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه که روز تولدم واسه یه ملت گیتار بزنم بخونم!!!
تازه این فانتزی جواده اس!
شیطونه میگه پیانو بزن
 

عشقولانه

کاربر بیش فعال
یکی از فاتزیم اینه که یه روز در کمال بی پولی و بدهکاری وقتی که توی خونه خودمو قایم کردم یکی در بزنه با هزار ترس بیام درو باز کنم بعد یه آقاهه پشت در باشه و بگه من وکیل خانوادگی فلان خانواده هستم پدرشون فوت کردن چون بچه هاش ایران نیستن هه اموالشو به نام شما کرده:hypocrite:

بعد منم بعد از گرفتن اموال و انجام مراحل قانونی و موندن مبلغ 2 میلیارد پول یهو صدام کنن بیدار شو نمازت داره قضا میشه.......:wallbash:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم چندیست که تورا میخواهد
روزم را به نام تو، شب را درآغوشت
واژه ها را کنار هم میگذارم
تا برایت شعری بنویسم؛
حضورت رنگ باران
لبهایت طعم انار
اندکی صبر
پاییز میشود...
این فانتزی منه پاییز
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
ب نام خدا
یکی از فانتزیام اینه ک
ی روز تو دانشگاه کلاسم دیر شده باشه بدو از پله ها برم بالا
یهو بخورم ب ی پسره
جزوه هام بپاشه از هم
پسره تند تند جمعشون کنه بعد ی برگه رو باهمدیگه بخوایم برداریمش بگاهمون با هم تلاقی پیدا کنه
لبخند بزنیم و بیخیال درس بریم تو افق محو شیم...:w21:
 

H S M 313

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بالاخره پیدا کردم اولین نفری که از افق برگشت کی بود؟
.
.
.
.
.
.
مهر خاوران

میگن سر زد از افق مهر خاوران
اصن مملکت ما از همون اول تو نخ افق بوده..
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه ک یکی از دوستام ک خیلی وقته بم نزنگیده، بزنگه
منم بجا سلام بگم: کارتو بگو:cool:
اونم با بغض بگه از کجا فهمیدی...؟؟؟:surprised::cry::w09:
منم بگم بپر برو تو افق
بدو بابا:D
 

H S M 313

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه ک یکی از دوستام ک خیلی وقته بم نزنگیده، بزنگه
منم بجا سلام بگم: کارتو بگو:cool:
اونم با بغض بگه از کجا فهمیدی...؟؟؟:surprised::cry::w09:
منم بگم بپر برو تو افق
بدو بابا:D

خخخخخخخ
بیا تاپیک من
http://www.www.www.iran-eng.ir/show...د-دور-هم-باشیم/page2505?p=7043920#post7043920

رونق اگر نیس جوک خاک بر سری هست:D
 

مهشید جونی

عضو جدید
یکی از فانتزیام این بود که
تنظیم خانواده رو با نمره 9 بیفتم که خانوادم باورکنن من تو خط این چیزا نیستم ولی لااامصصصب 20 شدم:D
 
  • Like
واکنش ها: A.8

مهشید جونی

عضو جدید
یکی از فانتزیام اینه که وقتی تو راهرو دارم راه میرم بخورم به ی دختره کل وسایلش بریزه زمین
من از کنارش رد بشم بگم اوووووی مگه کوری؟

همش که نباید بریم براش جمع کنیم بعد عاشقش بشی بریم بگیریمش!!!
واااالاااااا
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه ک یکی بیاد چن تا فانتزی بگه بخندم یکم:w05:
امروز خیلییییییییییییی دلم گرفته
امان از غریبی
امااااانننن...:w04:
 

Similar threads

بالا