.•کسی که هیچکس نیست•.

بی ازار

عضو جدید
کاربر ممتاز

این عکسا واقع زیبان مرسی
 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی که مثل هیچکس نیست

من خواب دیده ام که کسی میآید
من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام
و پلک چشمم هی میپرد
و کفشهایم هی جفت میشوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستاره ی قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی میآید
کسی میآید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست ، مثل انسی نیست ، مثل یحیی نیست ، مثل مادر نیست
و مثل آن کسی است که باید باشد
و قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت ...[امام زمان] هم روشنتر است
و از برادر سیدجواد هم که رفته است و رخت پاسبانی پوشیده است نمیترسد
و از خود سیدجواد هم که تمام اتاقهای منزل ما مال اوست نمیترسد
و اسمش آنچنانکه مادر در اول نماز و در آخر نمازصدایش میکند
یا قاضی القضات است
یا حاجت الحاجات است
و میتواند
تمام حرفهای سخت کتاب کلاس سوم را
با چشمهای بسته بخواند
و میتواند حتی هزار را
بی آنکه کم بیآورد از روی بیست میلیون بردارد
و میتواند از مغازه ی سیدجواد ، هرچه که لازم دارد ،
جنس نسیه بگیرد
و میتواند کاری کند که لامپ "الله "
که سبز بود : مثل صبح سحر سبز بود .
دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان
روشن شود
آخ ....
چقدر روشنی خوبست
چقدر روشنی خوبست
و من چقدر دلم میخواهد که یحیی
یک چارچرخه داشته باشد
و یک چراغ زنبوری
و من چقدر دلم میخواهد
که روی چارچرخه ی یحیی میان هندوانه ها و خربزه ها بنشینم و دور میدان محمدیه بچرخم
آخ .....
چقدر دور میدان چرخیدن خوبست
چقدر روی پشت بام خوابیدن خوبست
چقدر باغ ملی رفتن خوبست
چقدر سینمای فردین خوبست
و من چقدر از همه ی چیزهای خوب خوشم میآید
و من چقدر دلم میخواهد
که گیس دختر سید جواد را بکشم

چرا من اینهمه کوچک هستم
که در خیابانها گم میشوم
چرا پدر که اینهمه کوچک نیست
و در خیابانها گم نمیشود
کاری نمیکند که آنکسی که بخواب من آمده است ،
روز آمدنش را جلو بیندازد
و مردم محله کشتارگاه
که خاک باغچه هاشان هم خونیست
و آب حوضشان هم خونیست
و تخت کفشهاشان هم خونیست
چرا کاری نمیکنند؟
چرا کاری نمیکنند؟

چقدر آفتاب زمستان تنبل است
من پله های یشت بام را جارو کرده ام
و شیشه های پنجره را هم شسته ام .
چرا پدر فقط باید
در خواب ، خواب ببیند؟
من پله های یشت بام را جارو کرده ام
و شیشه های پنجره را هم شسته ام .
کسی میآید
کسی میآید
کسی که در دلش با ماست ، در نفسش با ماست ، در صدایش با ماست
کسی که آمدنش را
نمیشود گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت
کسی که زیر درختهای کهنه ی یحیی بچه کرده است
و روز به روز بزرگ میشود، بزرگ میشود
کسی که از باران ، از صدای شرشر باران ، از میان پچ و پچ گلهای اطلسی
کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش بازی میآید
و سفره را میندازد
و نان را قسمت میکند
و پپسی را قسمت میکند
و باغ ملی را قسمت میکند
و شربت سیاه سرفه را قسمت میکند
و روز اسم نویسی را قسمت میکند
و نمره ی مریضخانه را قسمت میکند
و چکمه های لاستیکی را قسمت میکند
و سینمای فردین را قسمت میکند
درختهای دختر سید جواد را قسمت میکند
و هرچه را که باد کرده باشد قسمت میکند
و سهم ما را میدهد
من خواب دیده ام ...
 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی که مثل هیچکس نیست....

این چه دورانی است
عشق ها توخالی
اشک هامان جاری
قلب هامان پردرد
از نگاه هم سرد
این چه دورانی است
شرف و غیرت و ناموس همه ارزان است
خائنان بسیار گشتند اینجا
خالی از مهر و وفا است دنیا
این چه دورانی است
عاشقان بی معشوق
عشق ها بی مقصود
این چه دورانی است
به خدا دیدم آن دخترک تنها را
زانوی غم به بغل داشت و گریه می کرد
دلش از دست عزیزش خون بود
آن عزیزی که دلش را بشکست و میرفت
آن پسر را دیدم
قصه ی عشقش گفت
اشک ها حلقه زده دور نگاهش آرام
او هم از دست زمانه گله داشت
کمرش زیر مصیبت خم گشت
دل او پر غم گشت
این چه دورانی است
دیشب از بیکسی خلوتی با ماه کردم
ماه هم با من گفت
این چه دورانی است..............


 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب شد و یارای کهنه ام اومدن بازم سراغم
قلم و کاغذو شمع تو اتاقم
خط به خط جمله به جمله دارم از تو مینویسم
مینویسم که بدونی تنهایی سخت عزیزم
تموم شعرای من فدای اون چشمای نازت نازنین
من فقط میخوام تورو داشته باشم فقط همین
بی تو این بیت های من دیگه که معنا نداره
مثل هرشب دارم از تو مینویسم دوباره
مرحم جدایی از تو واسه من نوشتنه
قلم و کاغذ که همیشه تو دسته منه
بد جوری دلم گرفته هوای گریه دارم
مثل ابرای بهاری وقت و بی وقت میبارم
چی میشد یه نیم نگاه به ما کنی
حال و احوالی از این عاشق رو سیاه کنی
دل من چه بی گناه رفته پای چوبه ی دار
متهم به جرم عاشقی و یک نگاه به یار
خیلیا یواشکی میگن دیوونم به خدا
همشون بی خبرن از درد عشق و عاشقا
آره من دیوونتم دیوونه ی چشای تو
تموم عمرم و جونم و من میدم به پای تو
دم دمای سحره خواب میشینه روی چشام
میبینم من توی خواب که اومدی نزدیکیام
دستتو آروم گرفتمو نوشتم دیگه بیت آخرو
خواهشی ازت دارم بمون تورو خدا نرو...
شب شد و یارای کهنه ام اومدن بازم سراغم
قلم و کاغذو شمع تو اتاقم
خط به خط جمله به جمله دارم از تو مینویسم
مینویسم که بدونی تنهایی سخت عزیزم
تموم شعرای من فدای اون چشمای نازت نازنین
من فقط میخوام تورو داشته باشم فقط همین
بی تو این بیت های من دیگه که معنا نداره
مثل هرشب دارم از تو مینویسم دوباره
مرحم جدایی از تو واسه من نوشتنه
قلم و کاغذ که همیشه تو دسته منه
بد جوری دلم گرفته هوای گریه دارم
مثل ابرای بهاری وقت و بی وقت میبارم
چی میشد یه نیم نگاه به ما کنی
حال و احوالی از این عاشق رو سیاه کنی
دل من چه بی گناه رفته پای چوبه ی دار
متهم به جرم عاشقی و یک نگاه به یار
خیلیا یواشکی میگن دیوونم به خدا
همشون بی خبرن از درد عشق و عاشقا
آره من دیوونتم دیوونه ی چشای تو
تموم عمرم و جونم و من میدم به پای تو
دم دمای سحره خواب میشینه روی چشام
میبینم من توی خواب که اومدی نزدیکیام
دستتو آروم گرفتمو نوشتم دیگه بیت آخرو
خواهشی ازت دارم بمون تورو خدا نرو... شب شد و یارای کهنه ام اومدن بازم سراغم
قلم و کاغذو شمع تو اتاقم
خط به خط جمله به جمله دارم از تو مینویسم
مینویسم که بدونی تنهایی سخت عزیزم
تموم شعرای من فدای اون چشمای نازت نازنین
من فقط میخوام تورو داشته باشم فقط همین
بی تو این بیت های من دیگه که معنا نداره
مثل هرشب دارم از تو مینویسم دوباره
مرحم جدایی از تو واسه من نوشتنه
قلم و کاغذ که همیشه تو دسته منه
بد جوری دلم گرفته هوای گریه دارم
مثل ابرای بهاری وقت و بی وقت میبارم
چی میشد یه نیم نگاه به ما کنی
حال و احوالی از این عاشق رو سیاه کنی
دل من چه بی گناه رفته پای چوبه ی دار
متهم به جرم عاشقی و یک نگاه به یار
خیلیا یواشکی میگن دیوونم به خدا
همشون بی خبرن از درد عشق و عاشقا
آره من دیوونتم دیوونه ی چشای تو
تموم عمرم و جونم و من میدم به پای تو
دم دمای سحره خواب میشینه روی چشام
میبینم من توی خواب که اومدی نزدیکیام
دستتو آروم گرفتمو نوشتم دیگه بیت آخرو
خواهشی ازت دارم بمون تورو خدا نرو...
 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی که مثل هیچکس نیست...!
اصلا نگران نباشیدمن همچنان زندم
اما زندگی نمیکنم....
چقد بده که آدما زندگی کردنو فراموش کنن...
و...
و چقد بده که آدمای دیگه باعث بشن که زندگیو فراموش کنی...
مثل یک توفیق اجباری...
من باید بگم خوشحالم...بس خوشحالم...
اینم یه توفیق اجباریه دیگست...
هه...شبیه دیوونه ها شدم...
ولی عیبی نداره...
شاید اینم یه توفیق اجباری باشه...
هر چی که هست من بش عادت کردم...
اینم تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــفیق اجباریه دیگه...


 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
**او مثل هیچ کس نیست** از یک چیزهایی نمی شود گذشت، نمی شود عبور کرد و رفت و ندید.
باید یک چیزهایی را خوب حس کرد.
نمی شود باران ببارد و نروی زیرش و قدم نزنی.
نمی شود برف ببارد و تو پاهایت را تا زانو توی تپه فرو نکنی.

نمی شود روی زمین برگ باشد و تو زیر پایت لهش نکنی.
نمی شود محرم بیاید و تو از هیئت عمو و بیدار نشستن پای دیگ نذری بگذری...
نمی شود پاییز بیاید و تو تلخی اکسپکتورانت را نچشی.
یک چیزهایی را خوب باید حس کرد...





 

*تندیس*

عضو جدید
دلم میخواهد…

دلم میخواهد نامت را صدا کنم!

یک طور دیگر

جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد!

دلم میخواهد نامت را صداکنم…

یک طور که دلت قرص شود که من هستم!

یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستی…


 

*تندیس*

عضو جدید
هر آن‌چه كه تا به امروز داريم و يا هستيم، نتيجه افكار و احساسات گذشته ما بوده كه الان نتيجه‌اش را مي‌بينيم. پس اگر بخواهيم آينده‌اي درخشان (بنا به خواسته خود) داشته باشيم، بايد از هم اكنون تمام افكار و احساسات خود را به‌صورت مثبت به آن سمت هدايت كنيم.


 

مهشید جونی

عضو جدید
پیدا کردن میلیون ها دوست خوبه!!
اما پیدا کردن دوستی که در میلیون ها راه مشکل با تو بمونه
معجزه است............
 

مهشید جونی

عضو جدید
باورت بشود یا نه، روزی می رسد
که دلت برای هیچ کس به اندازه من
تنگ نخواهد شد...
برای نگاه کردنم،خندیدنم،اذیت کردنم
برای تمامی لحظاتی که کنارم داشتی
روزی خواهد رسید که در حسرت
تکرار دوباره من خواهی بود
میدانم روزی دیگر نیستم...
و هیچکس تکرار من نخواهد شد
 

مهشید جونی

عضو جدید
روزی که فکر کردی یکی رو از ته دل روست داری ولش نکن...ممکنه دوباره تکرار نشه....آدم وقتی تو سن و ساله توئه فکر میکنه همیشه براش پیش میاد...
باید ده پونزده سال بگذره که بفهمی همون ی بار بوده...
که حالت با چیز دیگه ای خوب نمیشه...عشق یعنی حالت خوب باشه!
 

مهشید جونی

عضو جدید
آدم ها را به میزان درکشان بسنج
نه به اندازه مدرکشان
چرا که فاصله زیادی
از مدرک تا درک وجو د دارد
مدرکی که درک بالاتری به ارمغان نیاورد
کاغذ پاره ای بیشتر نیست
مهمترین نشانه درک بالاتر
تواضع بیشتر است
 

مهشید جونی

عضو جدید
به کسی که تنهات گذاشت بگو
این تو بودی که باختی نه من!!!

من کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت..!
اما تو کسی رو از دست دادی که عاشَََََََََََََََََــــــــقت بوده...
 

مهشید جونی

عضو جدید
وقتی رد پای مهربانیت را در قلب کسی باقی بگذاری
همیشه بیشتر از حاضرین
حاضر خواهی بود
حتی اگر غایب باشی
 

مهشید جونی

عضو جدید
از استادی پرسیدند:آیا قلبی که شکسته بازهم میتواند عاشق شود؟
استاد گفت:بله میتواند...
پرسیدند:آیا تاکنون شما از لیوان شکسته آب خورده اید؟
استاد پاسخ داد:آیا شما بخاطر لیوان شکسته از آب خوردن دست کشیده اید؟
 

Similar threads

بالا